اما سوال اینجاست که آیا مسئولان و دست اندرکاران تصمیمگیری درباره مسائل خرد و کلان سینما این روز را به عنوان روز ملی نامگذاری کردهاند که فقط در آن جشن بگیرند و هنرمندان این عرصه در جایی بخصوص زیر یک سقف جمع شوند و یکدیگر را ملاقات کنند و احتمالا با رعایت پروتکلهای بهداشتی و شاید هم از روی ماسک مراسم دیده بوسی انجام دهند و بگویند و بخندند و بخورند و خوش باشند؟ اگر اینگونه است که نیازی به برگزاری روز ملی سینما نیست چرا که این عزیزان در طول سال در مراسمهای مختلف همدیگر را ملاقات میکنند و دیدارهایشان تازه میشود، جدا از این برخی از این هنرمندان هر ازگاهی برای ایفای
نقش در پروژههای مختلف سینمایی و سریالی (آن هم از نوع شبکه نمایش خانگی اش) به عنوان همکار و پارتنر هم را ملاقات میکنند، تازه کیست که نداند اکثر این هنرمندان جدا از مسائل کاری و حرفهای که هرکدام در زندگی شخصی خودشان دارند، با هم دوست و رفیق هستند و میان بعضی هایشان هم صمیمیتی وجود دارد که هر روز باید هم را ببینند و با تلفن با هم صحبت کنند، با این تفسیر به نظر نمیرسد که 21 شهریورماه به عنوان روز ملی سینما نامگذاری شده باشد که هنرمندان در این روز با هم باشند و خوش بگذرانند. پس دلیل این امر چیست؟ چرا نیاز به نامگذاری یک روز در تقویم سالیانه احساس شده است که برخی به تکاپو افتادهاند تا این اقدام را به صورت عملی به ثمر برسانند؟ شاید بتوان بیان کرد که یکی از دلایل این اتفاق مهم میتواند آن باشد که در این روز میان مردم و هنرمندان سینما و فیلمهایی که در آنها به ایفای نقش پرداختهاند باید ارتباط بهتری صورت پذیرد، به این مفهوم که هنرمندان در این روز با مردم صمیمیت بیشتری برقرار کنند و در عمل خودشان را به نوعی از آنان بدانند و اینگونه نیندیشند که تافته جدابافته هستند و با مردم تفاوتهای بسیاری دارند، حتما خیلی از شما میدانید که تعداد قابل توجهی از بازیگران با اینکه ممکن است در طول سال یکی دو فیلم بیشتر بازی نکنند اما برای همین یکی دو فیلم، دستمزدهایی میگیرند که اگر یک کارگر ساده به اندازه دو برابر سن قانونی کار، در یک کارگاه کار کند نمیتواند به اندازهای که آن بازیگر دستمزد گرفته، سرمایه پس انداز کند، مسلما وقتی دستمزد یک نفر رقم بسیار قابل توجهی باشد، دیگر مجبور نیست برای عبور و مرور در سطح شهر از تاکسی و اتوبوس و مترو و حتی پیک موتوری استفاده کند، دیگر مجبور نیست خودش را بکشد تا برای اهل و عیالش پول یک شام ساده را تهیه کند تا خانوادهاش شب هنگام سر گرسنه به بالین نگذارند، خیلی راحت خودروی میلیاردیاش را سوار میشود، ساعت و عینک و لباس فوق میلیونیاش را به تن میکند و عطر گرانبهایش را به تن میزند و راهی محلی که قرار است به آنجا برود، میشود. مسلما وقتی هنرمند از چنین زندگیای برخوردار است دیگر نمیتواند خود را جزئی از مردم بداند و مثل آنها زندگی کند، بنابراین میتوان بیان کرد که روز ملی سینما برای این امر در تقویم ثبت شده که هنرمندان (البته نه همه آنها) خودشان را به مردم نزدیکتر بدانند و حداقل برای یکروز هم که شده مانند آنها زندگی ساده داشته باشند. یکی دیگر از دلایلی که میتواند منجر به ثبت روز ملی سینما در تقویم شود این است که در این روز مسئولان سینمایی اعلام میکنند که مردم میتوانند با بلیت نیم بها به سالنهای سینما رفته و در آنجا فیلم تماشا کنند، گرچه این امر پسندیدهای است اما به قول معروف «یک شب که هزار شب نمیشه» بهتر نیست به جای آنکه امکان استفاده مردم از بلیت نیم بها را برایشان مهیا کنیم، برای یک روز در طول سال هم که شده امکان استفاده مجانی از سینما را برای مردم مهیا کنیم؟ حداقل برای قشری خاص مانند دانشآموزان یا زنان یا کارگران یا معلولان و یا هر قشر دیگری.... سومین موردی که میتوان آن را در لیست اهداف نامگذاری امروز به عنوان روز ملی سینما قرارداد میتواند این باشد که مسئولان محترم سینمایی و همینطور جوانترهای فعال در عرصه بازیگری به سراغ پیشکسوتان موسپید کرده این هنر بروند و برای ساعتی با آنان ملاقات داشته باشند و با این دیدار هم دل آنان را شاد کنند و هم به نوعی تشکر ویژهای بابت سالها فعالیت آنان در عرصه سینما داشته باشند، پیشکسوتانی که برخی شان شاید سالهاست فراموش شدهاند و در کنج خانهها عزلتی غریبانه را به خود گرفته و گاه و بیگاه یاد ایام جوانی میکنند و نم اشکی بر رخسار مینشانند. فاکتور بعدی هم بیشباهت به موردی که به آن اشاره کردیم نیست، همیشه در مصاحبههایی که با هنرمندان مختلف انجام میدهم این سوال را از آنان میپرسم که شما که به عنوان یک بازیگر شناخته شده در جامعه زندگی میکنید در طول یکسال چند بار برای زیارت اهل قبور راهی قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) میشوید و سری به همکاران درگذشته خود میزنید و فاتحهای را نثار روحشان میکنید؟ این اقدام را هنرمندان میتوانند حداقل در روز ملی سینما انجام دهند، یکی از مهمترین کارهایی که مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در روز ملی سینما میتوانند انجام دهند این است که بروشورها و کتابچههایی را تهیه کنند که در آن اطلاعات سینمایی درباره تاریخچه این هنر و بازیگرانی که در گذشته در این حرفه فعالیت میکردهاند و بازیگرانی که در حال حاضر مشغول فعالیت در این حوزه هستند (چه داخلی و چه خارجی) در آنها منتشر کرده و به صورت رایگان در اختیار مردم قرار دهند تا به این واسطه اطلاعات عمومی مردم درباره هنرصنعت سینما افزایش یابد.
القصه شاید بتوان صدها عنوان دیگر را نیز به لیستی که پیشتر مطرح کردیم، افزود. مهم این است که سینما به عنوان یک عنصر جدانشدنی از زندگی مردم وارد بطن و متن جامعه شده است و جای خود را در میان آنها باز کرده است. شاید برخی افراد چنین گمان کنند که سینما فقط شامل آن مکان مسقفی میشود که مردم میروند در آنجا بلیت میخرند و به سالن هایش میروند و فیلم تماشا میکنند اما در دنیای کنونی با ورود مسائلی مانند کرونا باید این واقعیت را بپذیریم که آن شکل خاص و کلاسیک سینما که فقط شامل سالن سینما میشد آرام آرام دارد به ورطه فراموشی سپرده میشود و شاید تا صد سال دیگر چیزی تحت عنوان سالن سینما وجود نداشته باشد که مردم بروند روی صندلی هایش بنشینند و خیره به پردهای شوند که در روی آن فیلم پخش میشود، ما نمیدانیم در آینده سینما به چه شکلی خود را بروز خواهد داد اما به قول معروف آنطور که باد میوزد و شاخه میجنبد امروز تماشای فیلم دیگر به سالن سینما محدود نمیشود و ورود پلتفرمهای اینترنتی و شبکههای ماهوارهای از این موضوع حکایت میکنند که راههای دیگری بجز جمع شدن مردم در سالن سینما در حال شکل گرفتن است که میخواهند از سینما تعریف نویی ارائه کنند، تعریفی که پیش از این وجود نداشته است. اما سینما در هر شکل و شمایلی که باشد و هر طوری محصولات خود را به مردم ارائه کند حتما نیازمند روزی بوده که به عنوان روز ملی سینما نامگذاری شده است و لابد وجود چنین روزی در کشورهای دیگر هم احساس شده و آنها هم برای خودشان روزی را به عنوان روز ملی سینما نامگذاری کردهاند و شاید هر کدامشان هم تعریف خاص و منحصربه فرد خودشان را درباره این هنرصنعت ارائه کرده اند. به هر روی آنچه در جامعه جهانی درباره سینما تاکنون در حال رخ دادن بوده این است که سینما چیزی فراتر از سالنی ست که چند ده صندلی در آن قرار دارد و پردهای در مقابلش وجود دارد که مردم روی آن صندلیها مینشینند و فیلم تماشا میکنند، سینما در روزگار کنونی در پی اثبات این مسئله است که ما انسانها مجبوریم برای فراموش نشدن سینما از زاویه دیگری به آن بنگریم، زاویهای که شاید توسط خیلی از افراد تاکنون نادیده گرفته شده و مغفول مانده است. سینما میخواهد به ما اثبات کند که وقتی میخواهید از من به عنوان یک موجود پویا یاد کنید حتما نباید به آن سالن مسقف که در آن دور هم جمع میشوید و فیلم تماشا میکنید،
بیندیشید. شاید شکل واقعی منی که شما به عنوان «سینما» میشناسیدش در هنرنمایی «مارلون براندو» در فیلم «پدرخوانده» مستتر شده باشم یا شاید در کفش خوردن «چارلی چاپلین» در «جویندگان طلا»، فریاد کشیدنهای مکرر «آل پاچینو» در «صورت زخمی»، غرق شدن «لئوناردو دیکاپریو» در «تایتانیک»، فرار «رابرت دنیرو» از دست «آل پاچینو» در «مخمصه»، کار کردن «فیلیپ نوآره» در «سینماپارادیزو»، دویدن خستگی ناپذیر «تام هنکس» در «فارست کامپ»، استیصال «علی نصیریان» در «کفشهای میرزانوروز»،
مش حسن شدن «عزت الله انتظامی» در «گاو»، دیوانه شدن «بهروز وثوقی» در «سوته دلان»، یا حتی در معجزه دستان «انیو موریکونه» در «مالنا»، «هانس زیمر» در «میان ستاره ای»، «جری گلدسمیت» در «پاپیون»، «جیمز هورنر» در «شجاع دل»، «مانتی نورمن» در «جیمز باند»، «مکس استینر» در «بر باد رفته»، «مجید انتظامی» در «بوی پیراهن یوسف»، «بابک بیات» در «دستهای آلوده»، «آریا عظیمی نژاد» در «میم مثل مادر»، «اردوان کامکار» در «سنتوری» و یا حتی کاربلدی «استیون اسپیلبرگ» در «ای تی»، «مارتین اسکورسیزی» در «دارودسته نیویورکی»، «آلخاندرو ایناریتو» در «از گور برخاسته»، «کریستف کیشلوفسکی» در «زندگی دوگانه ورونیکا»، «آکیرا کوروساوا» در «هفت سامورایی»، «عباس کیارستمی» در «خانه دوست کجاست»، «علی حاتمی» در «مادر»، «اصغر فرهادی» در «جدایی نادر از سیمین»، «ابراهیم حاتمی کیا» در «آژانس شیشه ای» و... مستتر باشم و خاطرههای منحصربه فردی برای هر کدام از شما در طول زندگی ساخته باشم، لحظههایی که یاد و خاطرشان همیشه در ذهنتان باقی خواهد ماند.