این اتفاق البته زمان زیادی نیست که آغاز شده اما هرچه پیش میرویم، میبینیم که و پررنگ و پررنگتر میشود، البته اگر از زاویه نگاه عادی به آن بنگریم این اتفاق، نه تنها رخداد بدی نیست، بلکه به سینمای ایران کمک شایانی میکند که به دروازههای جهانی راه یافته و خود را به عنوان یک سینمای خاص به دنیا معرفی کند که البته اگر منصفانه بنگریم این اتفاق هم از مدتها پیش رخ داده و آنچه در این گزارش به آن اشاره میکنیم در واقع حکایتی ست از مستحکمتر شدن پایههای سینمایی که حالا دیگر میتوان آن را یک سینمای جهانی قلمداد کرد. اما سوال اینجاست که نگارنده این گزارش از چه اتفاقی سخن میگوید؟ اگر خاطرتان باشد در گذشتههای نه چندان دور وقتی فیلمی در سینمای ایران تولید میشد همه راهها برای اکران آن فیلم یا فیلمهای دیگری که در طول یکسال ساخته میشد به جشنواره فیلم فجر ختم میشد، این یعنی فیلمهای سینمایی حتی اگر در ابتدای سال تولید میشدند برای روی پرده رفتن و نمایش در سالنهای سینما باید صبر میکردند تا بهمن ماه فرا برسد و جشنواره فیلم فجر آغاز میشد و آنها این فرصت
را مییافتند تا فرم حضور در جشنواره را پر کنند، بعد هم منتظر بمانند تا هیئت انتخاب ، فیلمها را بازبینی نمایند و از میان آنان آثار
مورد طبع و پسند خودشان را برگزیده و برای راهیابی به بخشهای مختلف جشنواره معرفی نمایند، آنگاه شاید این فیلمها میتوانستند برای اولین بار شانس اکران خود را در یک جشنواره معتبر امتحان کنند و تازه بعد از پایان جشنواره بود که فرصت جهانی شدن هرکدام از این آثار سینمایی برایشان مهیا میشد و آنها میتوانستند امیدوار باشند که پای فیلم هایشان به جشنوارههای جهانی که در خارج از مرزهای سرزمین پهناور ایران برگزار میشد هم باز شود. این جریان تا مدتهای درازی ادامه داشت، حال سوال اینجاست که چه بر سر بقیه فیلمهایی که طول سال تولید میشدند، میآمد. نکته اینجاست که آن زمانها مثل روزگار کنونی نبود که در طول سال تعداد زیادی فیلم سینمایی تولید شود و همه هم بخواهند در صف اکران قرار بگیرند، تعداد ساختههای سینمایی محدود بود، اما با این حال آن فیلمهایی که به جشنواره فجر راه نمییافتند اگر خیلی خوش شانس بودند میتوانستند در اکران عمومی داخلی برای مدتی کوتاه روی پرده بروند و اگر اقبال رفیق راهشان بود با استقبال مخاطب مواجه شوند، با این تفاسیر میتوان بیان کرد که جشنوارهای مانند جشنواره فجر به عنوان یک آوردگاه مهم داخلی برای سینماگران تلقی میشد که هر کدام از صاحبان آثار سینمایی آرزویشان این بود که فیلم هایشان بتوانند مجوز نمایش در آن را کسب کنند و اینگونه میشد که سینمای ایران پس از برگزاری جشنوارهای مانند جشنواره فجر، نمایندگان خود را (یعنی برخی از آن فیلمهایی که در جشنواره نمایش داده شده بودند را به جشنوارههای خارجی معرفی میکرد و این نمایندگان با حضور در جشنوارههای خارجی میتوانستند برای خود جوایزی را کسب کنند. اما از یک زمانی به بعد، شاید آن هنگام که کارگردانی مانند اصغر فرهادی با فیلم هایش در دنیا شناخته شد، روش معرفی فیلمهای سینمایی ایرانی به جشنوارههای خارجی تغییر کرد و آرام آرام دیگر جشنواره فجر به عنوان معرف فیلمهای سینمایی ایرانی برای حضور در جشنوارههای بینالمللی شناخته نشد چه آنکه اصغر فرهادی زمانی که فیلم هایش را میساخت و به مرحله پایانی میرساند بیدرنگ فیلمش را به صورت مستقیم به جشنوارههایی مانند کن میفرستاد و حتی کار به جایی رسید که فیلم هنوز به مرحله پایانی نرسیده، جشنواره کن اعلام میکرد که آخرین ساخته اصغر فرهادی قرار است در بخش مسابقه تازهترین فستیوال کن به نمایش در بیاید. این اقدام باعث شد که فیلمهای دیگر هم همین رویه را در پیش بگیرند چرا که آنان دریافته بودند که میتوان فیلم ساخت و بدون آنکه آن را در جشنواره فیلم فجر به نمایش عمومی درآورد در جشنوارههای خارجی حضور یافته و جوایز متعددی را کسب کرد. این رویه زمانی علنیتر شد که جشنواره فیلم فجر در سر راه سینماگرانی که میخواستند آثار خود را در این فستیوال به نمایش درآورند موانع متعددی را قرار میداد و اکران فیلم آنان را در این فستیوال با مشکل مواجه میکرد. سینماگران در ابتدا تمایلشان آن بود که فیلمشان در جشنواره داخلی اکران شود به همین دلیل فرم جشنواره را حتی ماهها پیشتر از آغاز جشنواره پر میکردند اما مسئولان جشنواره فیلمهای برخی از این فیلمسازان را به دلایل مختلف نمیپذیرفتند و آنان را عملا در حالت آچمز قرار میدادند، این رویه که در سالهای بعد ادامه پیدا کرد تعدادی از فیلمسازان را قانع نمود که دیگر آثار تصویری شان را برای حضور در جشنواره فجر به دبیرخانه این فستیوال معرفی نکنند چرا که عملا تلاششان برای به ثمر رسیدن این خواسته به حقشان مثمرثمر نبود، همان زمانها سینماگران دریافتند که میشود طوری دیگری هم عمل کرد و فیلم را مستقیم و بدون واسطه به جشنوارههای خارجی معرفی کرد و این شد که رفته رفته تعداد فیلمسازانی که در این فستیوالها حضور مییافتند بیشتر و بیشتر شد، بدون آنکه فیلمشان را در جشنواره فجر به نمایش گذاشته باشند، در این میان البته جشنوارهای مانند جشنواره جهانی فجر، برخی از همان فیلمسازان را برآن داشت که به جهت جهانی بودن این فستیوال آثار تصویری خود را برای حضور در این جشنواره ارسال کنند اما دولت که تغییر پیدا کرد رویه سازمان سینمایی در دولت جدید هم تغییر کرد و جشنواره جهانی فجر کلا از بیخ و بن منحل شد و قرار شد دو جشنواره ملی و جهانی فجر در هم ادغام شده و به صورت یکپارچه برگزار شوند. این یعنی فرصتی که سینماگران میتوانستند پیش از حضور آثار خودشان در جشنوارههای خارجی، در جشنوارههای داخلی داشته باشند از آنها گرفته شد. تنها راه باقی مانده همان راهی بود که پیشتر اصغر فرهادی رفته بود، اصغر فرهادی نشان داد که میتوان فیلم تولید کرد و آن را به جشنوارههای جهانی فرستاد و حتی جایزه هم برد، بدون آنکه فیلم مورد نظر حتی برای یکبار در داخل کشور روی پرده رفته باشد، این همان اتفاقی ست که در ابتدای این گزارش به آن اشاره کردیم، همان رخدادی که مسئولان سازمان سینمایی مسبب به وجود آمدن آن شدند و حالا هم عین خیالشان نیست که هر روز تعداد سینماگرانی که فیلم هایشان را به فستیوالهایی مانند کن، ونیز، لوکارنو و... میفرستند بیشتر و بیشتر میشود، همین چند ماه پیش بود که جشنواره کن برگزار شد وسینماگران ایرانی در آن حضور یافتند و عکس هایشان در مراسم فتوکال کل فضای مجازی را درنوردید، حالا هم نوبت جشنواره ونیز است، این یعنی فیلمهای وطنی مانند «برادران لیلا»، «شب، داخلی، دیوار»، «تفریق» و... را مخاطبان خارجی دیدهاند و برای سازندگانشان کلی کف و هورا کشیدهاند اما همین فیلمها را مخاطبان داخلی نتوانستهاند ببینند و مشخص هم نیست که چه زمانی قرار است به تماشای آن بنشینند، این همان اتفاقی ست که پیشتر برای فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی رخ داد و بعدتر برای فیلمهای دیگر اتفاق افتاد و قرار است بعد از این برای فیلمهای بسیار دیگری رقم بخورد. این وسط مخاطب ایرانی در کجای ماجرا قرار دارد خدا میداند و بس. به نظر شما رخ دادن چنین اتفاقاتی محصول چه چیزی ست؟ مگر ما خودمان در کشور خودمان جشنواره نداریم؟ چرا برخی از مسئولان با تصمیمات اشتباهی که اتخاذ کردهاند و شوربختانه اتخاذ این تصمیمها هنوز هم ادامه دارد عملا کاری کردهایم که جشنوارههای داخلی مان از رونق و تک و تا بیفتند تا سینماگران ایرانی مجبور شوند راه دیگری را برای نمایش آثارشان برگزینند؟ مگر جز این است که قرار دادن خطوط قرمز من درآوردی و دست و پاگیر و بعضا نانوشته این شرایطی که در آن قرار داریم را برای سینما و سینماگران ایرانی رقم زده است؟ متاسفانه مسئولان مرتبط با مسائل سینمایی چه در دولتهای گذشته و چه در دولت جدید طوری رفتار کردهاند که الان دیگر بعضی از سینماگران عملا در صفحههای شخصی شان اعلام میکنند که با جشنواره فیلم فجر خداحافظی کردهاند و دیگر هرگز آثار تصویری شان را در این فستیوال به نمایش در نخواهند آورد. همین حالا سینماگرانی هستند که فیلم میسازند و بدون آنکه در جشنوارههای خارجی شرکت کنند حاضر به شرکت در جشنواره فجر نیستند و میخواهند فیلمشان را یکسره روی پرده بفرستند و آن را اکران عمومی نمایند. برای نمونه میتوان نام فیلم سینمایی «بخارست» را عنوان کرد که به تازگی ساخت آن به پایان رسیده و کارگردانش درصدد اکران عمومی آن است.
متاسفانه یا خوشبختانه مسئولان سینمایی با ایجاد موانع مختلف، سینمای داخلی را برای اکران عمومی و حضور در جشنواره فجر تضعیف کردهاند اما با همین اقدام سینمای داخلی را برای حضور در جشنوارههای خارجی تقویت نموده اند، اگر از زاویه نگاه سینماگران به ماجرا بنگریم شاید این اتفاق برای سینمای ملی یک امر مثبت تلقی شود اما اگر از بیرون گود به ماجرا بنگری به هیچ عنوان یک امر مثبت نیست، ما مسئولان سینمایی با این تصمیمات غیرکارشناسانه عملا به سینماگران داخلی گفتهایم که فیلم هایتان را برای اکران در جشنوارههای داخلی آماده نکنید چرا که ما به بعضی از شما این اجازه را نمیدهیم که فیلم هایتان در جشنوارههای ملی اکران شود، اما از این موضوع غفلت کردهایم که همه چیز به جشنوارههای داخلی هم ختم نمیشود و در بیرون از مرزهای این کشور پهناور کلی جشنواره بینالمللی وجود دارد که برای سینماگران ایرانی این فرصت را مهیا کرده و میکنند تا آثار تولیدی شان را در دل همین فستیوالها به نمایش بگذارند و شاهد تشویقهای ده دقیقه ای، دوازده دقیقه ای، چهارده دقیقهای و الی ماشاءالله باشند.