>سلامت جسمی، روانی و اجتماعی پایین تر
محمدصالح نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت:« اساسا طبق تعاریف استاندارد برای کار، افراد زیر 18 سال مجاز به شاغل بودن و انجام کار به صورت حرفهای نیستند. اما همانطور که میدانیم این قوانین رعایت نمیشود و ما کودکانی را میبینیم که در بخشهای مختلفی شاغل هستند. طبیعتا کودکانی که بدون نظارت و به شکل متناسب با شرایط سنی خود وارد مشاغلی میشوند که میتواند برای آنها مشاغل دشوار به حساب بیاید، در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی بیشتری قرار میگیرند. این آسیبها میتواند ناشی از کارفرمایان، محیط شغلی و افراد مرتبط با آن شغل مانند مشتریها باشد. به طور کلی کودکانی که کار دشوار انجام میدهند نسبت به سایر کودکان سطح سلامت جسمی، روانی و اجتماعی پایینتری را دارند. کودکانی که مشغول کار در مشاغل خانگی یا در فضاهای سالنی و کارگاهی میشوند بیشتر در معرض آسیبهای روانی قرار میگیرند. زیرا این گروه از کودکان ساعتهای بیشتری را کار میکنند و طبیعتا سطح سلامت روان پایینتری دارند. لذا کودکانی که در بخشهایی مانند ساخت و ساز، معدن و کارگاههای صنعتی کار میکنند سوای از آسیب روانی، آسیب جسمی بیشتری متحمل میشوند. همینطور مخاطرات مختلفی از جمله ماشینهای صنعتی، مواد شیمیایی، آزارهای جسمی، جنسی و روانی از جانب کارفرمایان و یا افراد در ارتباط با آن مشاغل متوجه این کودکان باشد. »
>افسردگی و اضطراب
این کارشناس ادامه داد:« مشکلات روانیای که میتواند برای این کودکان اتفاق بیفتد بیشتر شامل افسردگی است که این افسردگی میتواند در همان سنین و یا در بزرگسالی شروع شود. از سوی دیگر اضطراب، کمبود استراحت، احساس بیپناهی، احساس بیارزشی و کمبود عزت نفس از مواردی است که متوجه این کودکان خواهد بود. هرچقدر اضطراب در محل کار ناشی از رفتار کارفرما یا بافت شغلی بالاتر باشد، افسردگی هم بالاتر است. از طرف دیگر از منظر جنسیتی دختران در مجموع اضطراب و افسردگی بیشتری را احساس خواهند کرد اما پسران معمولا آسیبهای جسمی بیشتری میبینند. زیرا معمولا مشاغلی که پسرها در آن کار میکنند مشاغل خشنتر و سختتری است. به طور کلی کودک و نوجوان نیاز بیشتری به تفریح و ورزش دارند و کودکی که کار میکند از این مورد محروم میشود و این موضوع آسیب دراز مدتی را در فرد به جا میگذارد. با این وجود از این نکته هم نباید غافل شویم که کارهای کم خطر و بیخطر در شرایط کنترل شده و تحت نظارت مستقیم و یا غیرمستقیم والدین، کودک را میتواند برای حضور در جامعه آماده کند و منجر به رشد اجتماعی، هنری و مهارتی او شود. »
>بهزیستی روانشناختی
این روانشناس در ادامه افزود:« از منظر دیگر چند فاکتور مهم در این مورد وجود دارد که افراد برای سلامت روانی خود در دراز مدت به آن نیاز دارند که پایههای شکلگیری این فاکتورها در کودکی گذاشته میشود. طبیعتا این عوامل در کودکی که در شرایط ناخوشایند قرار بگیرد با مشکل مواجه میشود. این موارد شامل موارد ذیل است؛ اولین مورد بحث بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی به معنای احساس پذیرش خود، رابطه مستقیم با دیگران، خودمختاری، هدفمندی در زندگی و آمادگی برای رشد شخصی و تسلط بر محیط است. کودکانی که درگیر شرایط شغلی میشوند به واسطه نوع ارتباط کارفرما با آن ها، به این دلیل که فرصت استراحت، تفریح و آرامش کمتری دارند و همچنین مسئولیت فراتر از سنشان از آنها خواسته میشود، در این عامل دچار مشکلات جدی میشوند.»
>از بین رفتن خوشبینی و تابآوری
وی در ادامه تصریح کرد:«عامل دیگری که در این خصوص مطرح میشود بحث خوشبینی است. خوشبینی به عنوان یک سازه روانشناختی بسیار کمک میکند که افراد از زندگی لذت بیشتری ببرند، هیجانات مثبت بیشتری تجربه کنند و در مجموع سلامت جسمی و روانی بیشتری داشته باشند. طبیعتا کودکی که هنوز در حال شکل دهی به چارچوبهای ذهنی خود درباره جامعه است، وقتی که در شرایطی قرار میگیرد که در آن ملزم به اطاعتهای سفت و سخت و پذیرش مسئولیتهایی فراتر از توان خود میشود، احساسش نسبت به جامعه این خواهد بود که جامعه جای چندان خوبی برای او نیست؛ در حقیقت این کودکان خوشبینی خود را نسبت به جامعه و آینده از دست میدهند. مورد بعدی که به عنوان یکی از عوامل مهم در درازمدت در سلامت جسم و روان افراد تاثیر
دارد بحث تابآوری است. تابآوری به معنای قابلیت فرد در برقراری تعادل در شرایط روانی خود در مقابل شرایط مخاطره آمیز و
آسیب زا است. افرادی که تابآوری بیشتری دارند میتوانند انعطاف پذیری
بیشتری داشته باشند، به مشکلات به عنوان یک چالش نگاه کنند، از مشکلات یادگیری و تجربه اندوزی داشته باشند و پشتکار بیشتری داشته باشند. زمانی که فرد در سنین پایین با فضای سخت و خشن شغلی رو به رو شود که در آن آسیبهای جسمی و روانی به او وارد شود توان پرورش این مهارتها را از دست میدهد. چراکه این موضوع به مانند این است که بر روی شاخههای نازک نهال تازه وزنههای سنگینی بار شود. اگر فرد به بلوغ خود رسیده باشد امکان تحمل شرایط سخت را دارد اما وقتی که هنوز شاخهها تازه هستند توان تحمل ندارد و در آینده هم قرار نیست به راحتی این مسئله حل شود.»
محمدصالح نشان در آخر تصریح کرد:« آیتم بعدی که باید به آن اشاره داشته باشیم بحث خودکارآمدی است. خودکارآمدی به معنای باور فرد درمورد توانایی در انجام یک عمل خاص است. وقتی کودک در شرایط شغلیای قرار میگیرد که هنوز برای آن آمادگی ندارد دائما این باور در او تزریق میشود که او ناتوان است و نمیتواند مسائل و مشکلات را به خوبی مدیریت کند و بنابراین آن تصویر مثبتی که باید در ذهن فرد از توانمندی هایش نسبت به خودش شکل بگیرد به واسطه رفتارهای نامتناسبی که با او میشود تخریب میشود. لذا این باعث میشود که فرد نتواند در آینده باورهای مثبت و کارآمد در مورد توانمندیهای خودش در ارتباط با وظایف و مسئولیتها داشته باشد.»