شناسهٔ خبر: 71011919 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

زبان فارسي وطن است

نيوشا طبيبي

صاحب‌خبر -

۱-زماني عمران‌خان، نخست‌وزير بخت‌برگشته سابق پاكستان به ايران آمده بود و در كنفرانس مطبوعاتي به همراه آقاي دكتر روحاني، شركت كرد، همان اول نكته‌ مهمي گفت: «اگر استعمار نبود امروز من با شما به زبان زيباي فارسي صحبت مي‌كردم...» از بخت بلند ماست كه تاجيك‌ها بعد از پشت سر گذاشتن بلاي حكومت كمونيستي شوروي، هنوز به فارسي زيباي تاجيكي حرف مي‌زنند و اينچنين به فرهنگ و تاريخ مشترك‌مان دل بسته‌اند. جناب رحمان، رهبر تاجيكستان خوب مي‌داند كه حفظ هويت ملي و تاريخي ملت تاجيك و پيوند آن با ايران چه اهميتي دارد. ظرف يكي، دو قرن گذشته، بريتانيايي‌ها براي حفظ هندوستان تلاش بي‌وقفه‌اي را براي جدا كردن پيوند فرهنگي هند و افغانستان و ايران به كار بستند. مهم‌ترين بخش اين پروژه حذف زبان فارسي به عنوان مايه و پايه اصلي يگانگي فرهنگي بين اين سرزمين‌ها بود. پروژه آنها در هندوستان به ثمر نشست و زبان فارسي به كلي مهجور شد و به دانشگاه‌ها و مراكز فرهنگي محدود ماند. گنجينه كتاب‌هاي فارسي كتابخانه‌هاي هند و پاكستان نشان از ميزان اهميت تاريخي اين زبان در هندوستان دارد. 
كار جدايي‌سازي البته محدود به زمان استعمار و عمليات بريتانيايي‌ها نماند و اين داستان در افغانستان تا به امروز هم ادامه دارد. يكي از اهداف بركشيدن قومي كه در اقليت مطلق فرهنگي و نژادي هستند و حاكم كردن زبان و فرهنگ آنها بر افغانستان، بيرون راندن زبان فارسي يا به قول آنها «دري» از ساحت زندگي مردم آن كشور و قطع پيوند ايران و افغانستان است. روزي نيست كه دستوري از حكومت طالبان در محدود كردن زبان فارسي صادر نشود. زبان فارسي كه حذف شود، ريشه‌هاي تاريخ مشترك افغان - ايراني هم زده و در آتش خصومت‌هاي بي‌وجه دميده مي‌شود. اين را در نظر داشته باشيد كه شبكه بي‌بي‌سي سال‌هاست كه كانالي جداگانه براي افغانستان گشوده و آن را «بي‌بي‌سي دري» ناميده. تاكيدي بر اينكه اين فارسي و دري دو زبان جداگانه هستند و ربطي به هم ندارند. در اين موضوع رقباي منطقه‌اي ايران و قدرت‌هاي بزرگ منافع زيادي دارند. نگاه كنيد كه چه كشورهايي در سدسازي غرب افغانستان و مشخصا سدها و بندهايي كه سرزمين‌هاي شرقي ايران را خشك و تشنه كند، مشاركت دارند. خواهيد ديد كه دشمنان و رقباي ايران كه در ظاهر لباس دوستي هم به تن مي‌كنند، در بستن آب به روي ما و تشنه گذاردن ميليون‌ها نفر و نابودي كسب و كارهاي ايراني دخيل هستند.
۲- زنده‌ياد دكتر احسان يارشاطر مي‌گفتند كه من در گستره زبان و ادبيات فارسي زندگي مي‌كنم و وطن من اينجاست و از اين منظر هيچ‌ وقت خودم را از ايران دور احساس نكرده‌ام (نقل به مضمون). خدايش بيامرزد كه كار دایره المعارف ارزشمند ايرانيكا را پيش برد و عمري را صرف آن كرد. زبان و ادبيات فارسي براي ما ايراني‌ها، به مثابه كمربندي است كه اتحاد ملي و تماميت ارضي ما را به هم پيوند داده. اقوام ايراني كه به ده‌ها و بلكه صدها گويش و زبان و لهجه صحبت مي‌كنند، براي زندگي در سرزمين مادري‌شان ايران، به زبان ملي هم سخن مي‌گويند. از اين نظر ما يكي از كشورهاي كم‌نظير جهان هستيم. مثل هندوستان، شبه‌قاره‌اي هستيم در دل يك سرزمين واحد و پيوند‌دهنده همه ما طي قرن‌هاي متمادي زبان فارسي بوده است. 
از عجايب تاريخ است: خاندان‌هايي كه بر ايران حكومت كرده‌اند اغلب به زباني غير از فارسي تكلم مي‌كرده‌اند، يعني زبان مادري‌شان چيز ديگري و بيشتر «تركي» بوده، اما چنان به اهميت زبان فارسي به مثابه عامل حفظ سرزمين و هويت واقف بوده‌اند كه هرگز در هيچ دوره‌اي هيچ حاكمي نخواسته كه ريشه زبان فارسي را بزند و زبان مادري خودش را رسميت ببخشد. 
نقل است كه وقتي هلاكو، نوه چنگيزخان و اولين پادشاه ايلخاني ايران از رشيدالدين فضل‌الله خواست كه تاريخ مغول را به رشته تحرير درآورد، به او گفت مي‌خواهم اين تاريخ به زبان فارسي نوشته شود چون مي‌دانم فرزندان من به فارسي سخن خواهند گفت. نمونه ديگر شاهان ترك‌تبار و ترك‌زبان غزنوي در تمامي مناسبات خود از زبان فارسي استفاده مي‌كردند. فرمان‌ها و نامه‌هاي دولتي و اسناد به اين زبان تنظيم مي‌شده‌ و فقط زماني كه حرفي خصوصي در بين بوده پادشاه با نزديكان ترك‌زبان خود به آن زبان حرف مي‌زده است.
۳- اما دستگاه دولتي ما براي تقويت بنيان‌هاي فرهنگي زبان فارسي بين كشورهاي فارسي‌زبان چه كارهايي انجام داده است؟ بنياد سعدي چه كارنامه‌اي دارد؟ آيا بودجه‌اي متناسب با كار خطيري كه بر عهده دارد، دريافت مي‌كند؟ آيا قرار است بالاخره مديراني بر مسندش بنشينند كه نگاهي نوگرايانه‌تر و آشناتر با مقتضيات روز داشته باشند؟ آيا نمايندگي‌هاي فرهنگي ايران در خارج از كشور، براي پاسداشت زبان و ادبيات فارسي فعاليت‌هاي مستمري دارند؟ بسياري از كرسي‌هاي زبان فارسي كه به هزينه‌ دولت ايران در دانشگاه‌هاي جهان برقرار بود از بين رفته‌اند و به جاي آنها كشورهاي رقيب ايران با پرداخت پول موسسات دانشگاهي و كرسي‌هاي متعدد تدريس و پژوهش تاريخ و زبان‌شان را راه‌اندازي كرده‌اند. پيامد اين وضعيت، حذف گام به گام ما از اطلس‌هاي تاريخي و پژوهش‌هاي دانشگاهي بسياري از مراكز معتبر شرق‌شناسي بوده است.