فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
که نقش خال نگارم نمیرود ز ضمیر
بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصیر
می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
دل رمیده ما را که پیش میگیرد
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ
که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر
شرح لغت: معاشر: همنشین
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیتهای سوم تا ششم و نهم میفرماید:
* هم نشینی دلپذیر و رودی خوش آهنگ خواهم تا اندوه و رنج درون را با نغمه و صدای زیر و بم آن آرام کنم.
* چون در روز ابتدا نوش و نیش را بی حضور ما قسمت کردند، پس اگر قسمت تو چندان به دلخواه نمیباشد، نباید خرده گرفت.
* صد بار به قصد بازگشت از میگساری، جام باده را از دست نهادم، اما ناز و غمزه ساقی در این میان برای شکستن توبه من کوتاهی نمیکند.
* آنگونه که لاله در ساغر خود میو مشک دارد، تو همای ساقی، در جام من به یاد خال مشکین یار، باده و مشک بریز که در این صورت، هیچگاه از آینه دلم محو نمیشود.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
انسانی هستی حساس که همه چیز را خیلی سخت میگیری و زندگی را به کام خود و نزدیکان زهر میکنی. مگر زندگی چند سال ادامه خواهد یافت که تمام عمر را صرف مسائل جزئی میکنی؟ همه چیز که نباید کاملا مطابق میل تو باشد. کمی هم تو با زندگی سازش کن و قانع باش که بسیارند کسانی که حسرت زندگی تو را دارند ولی تو قدر آن را نمیدانی.