اکنون که انتخابات به پایان رسیده «بنیامین نتانیاهو» پیروز به سختی میتواند به برخی از وعدههای خود عمل کند. حدود 15 ساعت از زمان بسته شدن مراکز اخذ رای در اسرائیل مشخص شد که «بنیامین نتانیاهو» رهبر اپوزیسیون اسرائیل در انتخابات 1 نوامبر اسرائیل پیروز شده و قرار است تنها 18 ماه پس از برکناری در جریان انتخابات پیشین به عنوان نخست وزیر بازگشتی چشمگیر داشته باشد.
با شمارش اکثریت آرا یکی از ابهامات باقی مانده بقای حزب چپ گرای «مرتز» است. اگر آرای نهایی نامزدهای مرتز را به کنست (پارلمان اسرائیل) برساند اکثریت قاطع نتانیاهو از 65 کرسی پیشبینی شده کنونی در کنست دارای 120 کرسی به 62 یا 61 کرسی کاهش خواهد یافت یعنی حداقل اکثریتی که او برای تشکیل دولت به آن نیاز دارد. چنین اکثریت کرسی اندکی اداره امور را به کابوس تبدیل خواهد کرد. این وضعیت او را به گروگان افراط گرایان دست راستی تبدیل میکند که بازگشتاش به قدرت را تضمین کردند یعنی افرادی، چون «بزالل اسموتریچ» عضو کنست و رهبر حزب صهیونیسم مذهبی و «ایتامار بن گویر» رهبر حزب «قدرت یهود» و هم چنین بسیاری از اعضای کنست. در وضعیت فعلی به نظر میرسد نتانیاهو با گزینههای محدودی برای انتخاب مواجه است.
دولت نتانیاهو با محافظه کارترین و مرتجعترین نیروهایی که تاکنون بر اسرائیل حکومت کردهاند شریک خواهد بود. این موضوع برای قرارداد تاریخی استخراج گاز اسرائیل با لبنان که اخیرا امضا شده و نتانیاهو متعهد به لغو آن شده بود چه معنایی دارد؟ نتانیاهو چه رویکردی را در قبال ایران، فلسطینیان و اقلیت 21 درصدی اعراب اسرائیل اتخاذ خواهد کرد؟ او چگونه این چرخش وقایع را به جامعه بینالمللی از جمله کاخ سفید و اتحادیه اروپا که انزجار خود را نسبت به نتانیاهو آشکار کرده اند، نشان خواهد داد؟
اجازه دهید با توافق گازی لبنان شروع کنیم که بعید است نتانیاهو آن را در عمل لغو کند. صرفنظر از اظهارات او در مورد مخالفت با مشروعیت آن قرارداد و رفتارش از زمان اعلام جرم فساد مالی در سال 2019 میلادی و در بحبوحه محاکمهاش درک ژئوپولیتیکی نتانیاهو هنوز بیدار است. نتانیاهو به وضوح میداند که این توافق برای اسرائیل خوب است.
او متوجه است که لغو آن به امنیت ملی اسرائیل، منافع اقتصادی آن کشور، آینده اکتشاف گاز مدیترانه و اعتبار اسرائیل آسیب میرساند. از واکنش احتمالی واشنگتن در صورت آسیب رساندن به توافقی که دولت بایدن برای میانجیگری آن سخت تلاش کرده آگاه است. او احتمالا از توافق انتقاد خواهد کرد و در مورد بهبود آن صحبت میکند، اما آن را لغو نخواهد کرد. نتانیاهو در طول سالهای حضورش در قدرت مجبور بوده قرصهای تلخ زیادی را در قالب توافقهایی که از رهبران پیشین به ارث رسیده است ببلعد.
از جمله آن توافقها میتوان به پیمان اسلو در سال 1993 میلادی اشاره کرد که نتانیاهو وعده داد پس از به قدرت رسیدن در سال 1996 میلادی آن را لغو کند. با این وجود، او نه تنها پیمان اسلو را لغو نکرد بلکه آن را اجرا کرد و استقرار مجدد اسرائیل در شهرک فلسطینی الخلیل را اجرا کرد و بخشهایی از آن ناجیه را که یهودیان به عنوان شهر مقدس و اجدادی خود میشناسند را به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار کرد.
او هم چنین به توافق نامه سال 1998 «وای ریور» با «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین پایبند ماند و به پیمان صلح 1994 با اردن که توسط «اسحاق رابین» سلفاش امضا شد احترام گذاشت. نتانیاهو حتی با اکراه نسبت به خروج اسرائیل از نوار غزه و شمال کرانه باختری در سال 2005 که توسط «آریل شارون» نخست وزیر پیش از بازگشت او به قدرت در سال 2009 میلادی انجام شد نیز پایبند بود.
با این وجود، از هفته جاری نتانیاهو خود را در برهه بسیار حساسی خواهد دید و با تقاضاهای مستمر شهرک نشینان کرانه باختری و حامیان آنان برای بازسازی شهرکهای ویران شده یهودیان در سامریه مواجه خواهد شد. برخلاف این موضوع، توافق اسرائیل و لبنان برای حفاری گاز در امتداد مرز دریایی خود پیامدهای جمعیتی ندارد. اسرائیل شهرکها را تخلیه نکرد و زمینهایی را به لبنان واگذار نکرد. بنابراین، توافق اسرائیل و لبنان به وضوح باقی مانده است.
پیشبینی سیاست او در قبال ایران پیچیدهتر است. نتانیاهو این موضوع را به طور دائمی در بحثهای پشت درهای بسته مطرح میکند. نزدیکان او میگویند که وی پس از بازگشت به دفتر نخست وزیری تمام توجهاش را به این موضوع معطوف خواهد کرد. با این وجود، چه کاری برای او باقی میماند تا انجام دهد؟
دولت فعلی اسرائیل توافق هستهای احیا شده بین ایران و قدرتهای جهانی را متوقف کرده است. چندین مانور در سال گذشته توسط جانشینان نتانیاهو نفتالی بنت و یائیر لاپید (در کنار سایر تحولات ژئوپولیتیکی) موفق بودهاند در حالی که نتانیاهو علیرغم بهترین تلاشهایش شکست خورد. توافق هستهای سال 2015 با ایران در زمانی که نتانیاهو نظارهگر آن بود امضا شد.
نتانیاهو از نظر سیاست عملیاتی در مورد ایران نیز چیزی برای اصلاح ندارد. بنا به گزارش رسانههای خارجی، بنت پیشتر سیاستگذاری اسرائیل را تغییر داده و اسرائیل را از تعهدات خود در قبال قدرتهای جهانی رها کرده است. نتانیاهو تدارک نظامی برای حمله احتمالی ایران را رها کرد و دولت بنت لاپید با تخصیص بودجه قابل توجه آن را احیا نمود.
سوال مهم دیگر این است که آیا نتانیاهو انتصاب اخیر فرمانده نظامی سپهبد «هرتزل هالوی» را تضعیف خواهد کرد انتصابی که او چندین ماه پیش تلاش کرد از آن جلوگیری کند، اما اکنون بعید است که لغو کند.
مسئله فلسطین موضوع داغی خواهد بود. بن گویر و اسموتریچ شرکای رادیکال نتانیاهو مطمئنا هیچ سازشی را در این باره نخواهند پذیرفت. فلسطینیان در ماههای اخیر دهها حمله به سربازان و غیر نظامیان اسرائیلی در کرانه باختری و داخل اسرائیل انجام داده اند.
با کسب 14 یا 15 کرسی کنست این دو قانونگذار احتمالا سیاست جدیدی را بر نتانیاهو تحمیل خواهند کرد: شرکای نتانیاهو به جای تلاش برای مهار خشونت، تمایز قائل شدن بین کسانی که اقدامات مسلحانه انجام میدهند و عموم مردم فلسطین خواستار تشدید فشار خواهند بود. بن گویر اخیرا خواستار اقدام علیه ساکنان فلسطینی کرانه باختری شد و در توئیتی نوشت: «زمان آن فرارسیده که به آنان نشان دهیم رئیس کیست».
این دستورالعملی برای فاجعه است و آخرین چیزی است که نتانیاهو به آن نیاز دارد. با این وجود، به نظر میرسد که نتانیاهو گزنیههای اندکی برای انتخاب دارد.
تنها راه فرار او تشکیل یک دولت وحدت ملی با لاپید یا «بنی گانز» وزیر دفاع است. بعید است لاپید و گانتز در این مرحله با پیوستن نیروهای خود به دولت نتانیاهو که وعده شکست دادنش را در انتخابات داده بودند به رای دهندگانشان خیانت کنند. اگرچه چنین گزینهای ممکن است جذاب باشد، اما به نتانیاهو اجازه نمیدهد اصلاحات قانونی و اصلاحات در قانون اساسی را که بن گویر و اسموتریچ وعده دادهاند اجرایی کند و همچنین مشکلات حقوقی او را کاهش نخواهد داد. در نتیجه، پیروزی هفته جاری نتانیاهو میتواند تنها بر روی کاغذ باشد و در عمل راه دشواری پیش روی او خواهد بود.