هنوز زمان برگزاری این فستیوال مهم مشخص نشده و از نیمه مهرماه (یعنی یک ماه پیش) که ایسنا گزارشی پیرامون همین موضوع منتشر کرد تاکنون که خود بنده با دفتر جشنواره تماس گرفتم و درباره زمان برگزاری این فستیوال سوالی مطرح کردم و با این پاسخ که:«جشنواره پیش رو بخش رقابتی ندارد و هنوز زمان دقیقش مشخص نشده» مواجه شدم، مسئولان محترم در حال بررسی شرایط هستند و تا این لحظه به یک اجماع فکری پیرامون اینکه آیا در نیمه دوم سال جاری یا حتی در نیمه اول و دوم سال آینده قرار است این جشنواره را برگزار کنند یا نه؟ نرسیده اند، بماند. هر چند که شامگاه سه شنبه گذشته (10 آبان) سیدمهدی جوادی دبیر
سی و پنجمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان یک نشست هم اندیشی با دبیران ادوار گذشته برگزار کرد و با آنها پیرامون اهمیت این جشنواره و سَرسَری نگرفتن آن به گفتگو پرداخت و در این نشست این موضوع مطرح شد که تولید فیلمهای باکیفیت و تاثیرگذار برای قشر خاص کودک و نوجوان از مهمترین هدفهای فعالان سینمای کودک است و مسئولان بنیاد سینمایی فارابی هم از این موضوع مستثنی نیستند اما در آن مراسم هم مشخص نشد که جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان چه زمانی برگزار خواهد شد؟ با تمام این تفاسیر آنچه با درصد بالایی از اطمینان میتوان بیان کرد این است که تا پایان سال 1401 این جشنواره برگزار نخواهد شد و احتمالا کودکان و نوجوانان باید در سال آینده منتظر برگزاری این فستیوال مهم که با سن و سالشان همخوانی دارد، باشند.
اما جدا از تمام کش و قوسهایی که میان مسئولان برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان ایجاد شده، همه ما میدانیم که مهمترین افرادی که در هر کشوری زندگی میکنند همین کودکان و نوجوانان هستند، قشری که هر کسی میداند و اعتراف میکند که آنها نسل
آینده ساز هستند و شکوفایی یا عدم شکوفایی فردای هر سرزمینی توسط این افراد شکل میگیرد و آنها هستند که در آینده قرار است زمام همه امور را به دست بگیرند و دنیا را اداره کنند، این همان سرنوشتی ست که زمانی که ما در دوران کودکی و نوجوانی قرار داشتیم، توسط پدران و مادرانمان برایمان در نظر گرفته میشد و آن آیندهای که آنها منتظر آمدنش بودند همین امروزی ست که ما در آن قرار داریم. پر واضح است که این نسل آینده باید تربیت شوند و آموزش ببینند و شرایط و امکانات ظهور و بروز استعدادهای درخشانشان باید شکوفا شود، آنها باید مسیر رشد و تعالی خودشان را بیابند و با انتخابی درست قدم در آن مسیر بگذارند و به سوی ساختن فردایی بهتر قدم بردارند، همه ما هم به این امر مهم واقفیم که یکی از مهمترین امکاناتی که میتواند در راستای رسیدن به این هدف مهم (ساختن فردایی بهتر) آنها را یاری کند؛ سینماست و چه رویدادی مهمتر از برگزاری جشنواره فیلم کودک و نوجوان؟ (مخصوصا که از نوع بینالمللیاش هم باشد و فیلمسازان کشورهای دیگر هم در آن شرکت کنند) مسلم است وقتی یک رویداد مهم فرهنگی در سطح بینالمللی رخ میدهد امکان آشنا شدن مردم هر کشوری با فرهنگها، سنت ها، آداب و رسوم کشورهای دیگر فراهم میشود و همه افراد میتوانند با ساکنان کشورهای دیگر به نوعی گفتمان فرهنگی داشته باشند و به این ترتیب علقه و علاقه بیشتری بین آنها برقرار شود. این امکانی ست که جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان آن را برای این قشر خاص ایجاد کرده، اما شواهد و قرائن نشان میدهد که با اینکه این جشنواره تاکنون
سی و چهار دوره مختلف را به خود دیده، هنوز نتوانسته در آستانه برگزاری سی و پنجمین دورهاش به جایگاهی که در خور شاًنش است، برسد. این حقیقتی ست که نمیتوان آن را انکار کرد. در همین نشست هم اندیشیای که شامگاه سه شنبه گذشته 10 آبان برگزار شد برخی از حاضران طی اظهاراتی به این موضوع مهم اشاره کردند. در ادامه به برخی از این اظهارات اشاره میکنیم:
- سیدمهدی جوادی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی: «اگر بخواهیم بدون تعارف درباره شرایط سینمای کودک و نوجوان امروز صحبت کنیم، باید بگوییم سینمای کودک و نوجوان به دلایل مختلف حال و روز خوبی ندارد و تولیدات آن کفاف نیاز مخاطب را نمیدهد. واقعیت موجود این است که امروز سینمای کودک و نوجوان ما به شدت نحیف و لاغر شده است، از اینرو نسبت به سایر گونههای دیگر، نیازمند تغییر ساختار در بخشهای فیلمنامه، تولید، ساختار، مضمون و البته محتواست.»
- علیرضا رضاداد مدیرعامل پیشین فارابی: «به اعتقاد من تا اطلاع ثانوی نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که سینمای کودک و نوجوان حیات طبیعی داشته باشد، چرا که در حال حاضر غیر از سینمای کمدی، هیچ گونه دیگری در سینمای ما حیات طبیعی ندارد، بنابراین فارابی باید با استفاده از ظرفیت خود فیلم کودک و نوجوان را سرپا نگه دارد تا به مرور زمان شاهد برقراری یک حیات طبیعی در گونه مهم سینمای کودک و نوجوان باشیم.»
اظهارات نقل شده نشان میدهد که سینمای کودک و نوجوان از نگاه مسئولان برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان در چه شرایطی قرار دارد، سخنان هنرمندان مختلف سینمای کودک و نوجوان را هم درباره ضعیف بودن این سینما و اهمیت ندادن به آن بارها شنیده و خوانده اید، اینها همه در حالیست که سینمای کودک و نوجوان در کشورهای دیگر بسیار پیشرفت کرده و هر ساله فیلمها و انیمیشنهای فوق العاده توسط کارگردانان بنام سینمای جهان ساخته میشود، این امر حتی تا حدی مهم و حیاتی ست که بسیاری از ستارگان مشهور سینمای هالیوود دراین انیمیشنها صداپیشگی میکنند و اتفاقا به این همکاریهای سازنده در حوزه سینمای کودک و نوجوان میبالند، بدیهی است چنین همکاریهای سازندهای در گیشه بسیار نتیجه بخش خواهد بود؛ به صورتی که همواره دیدهایم که فیلمهای کودک و نوجوان در زمان اکران با چه فروش فوق العادهای مواجه میشوند و جدا از رضایتی که برای قشر کودک و نوجوان ایجاد میکنند چه سود هنگفتی را نصیب جیب سازندگان این آثار کارتونی مینمایند، اینها همه در شرایطی در سینمای هالیوود رخ میدهد که سینمای ایران حداقل در یکی دو دهه اخیر در حوزه تولید و ارائه فیلمهای کودک و نوجوان دستش تا حد بسیار زیادی خالی بوده و بجز دو، سه انیمیشن خوب مانند «فیل شاه»، «پسر دلفینی» و «لوپتو» اثر قابل دفاعی در حوزه سینمای کودک و نوجوان ارائه نکرده است. این در حالیست که سینمای ما در گذشته آثار بسیار خوب و پروپیمانی را در حوزه سینمای کودک به سینمای دنیا ارائه کرده، آثاری که کارگردانان بزرگی مانند عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، امیر نادری، مجید مجیدی، کیومرث پوراحمد و... آنها را مقابل دوربین برده اند، همین نامهای بزرگ نشان میدهند که سینمای کودک و نوجوان در گذشتههای نه چندان دور برای ما از چه اهمیت فوق العادهای برخوردار بوده، اهمیتی که متاسفانه با گذشت زمان رنگ و بوی واقعیاش را از دست داده و امروز به جایگاهی رسیده که خود مسئولان برگزاری جشنواره میآیند و میگویند: «امروز سینمای کودک و نوجوان ما به شدت نحیف و لاغر شده است» نکته غم انگیز اما نحیف و لاغر شدن سینمای کودک نیست، تلخی ماجرا اینجاست که بنا بر اظهارات علیرضا داد؛ این نحیف و لاغر شدن تاریخ پایان ندارد و مشخص نیست که چه زمانی قرار است سینمای کودک و نوجوان از این حالت بد درآید و بتواند نفسی بکشد و امیدوار شود که حالش خوب خواهد شد، تلخی ماجرا عبارت «تا اطلاع ثانوی» است که در جمله مدیرعامل پیشین بنیاد سینمایی فارابی وجود دارد، مسلم است که وقتی یک مدیر که از سالها تجربه در حوزه سینما برخوردار است به سینمای کودک و نوجوان امید چندانی ندارد یعنی حداقل تا دو دهه دیگر اگر خیلی تلاش کنیم میتوانیم سینمای کودک و نوجوان را در همین شرایطی که هست (لاغر و نحیف) سرپا نگه داریم و اجازه ندهیم فاتحهاش خوانده شود، اگرنه کار دیگری از دستمان برنمی آید. سینماگران (اعم از کارگردانان و بازیگران) هم که تکلیفشان کاملا مشخص است، آنها به خاطر مشکلات زیاد و عدم استقبال جامعه از فیلمهای کودک و نوجوان و همچنین عدم بازگشت سرمایه اصلا و ابدا تمایلی به فعالیت و ساخت فیلم در حوزه کودک و نوجوان ندارند، با این تفسیر واقعا چه انتظاری میتوان از سینمای کودک و نوجوانی داشت که بتواند در ادامه راه حیات طبیعی داشته باشد و پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. در این میان ممکن است برخی مدعی شوند که چگونه ممکن است سینمای کودک و نوجوان در چنین شرایط بدی قرار داشته باشد در حالیکه در همین ایام انیمیشن «پسر دلفینی» به نویسندگی و کارگردانی محمد خیراندیش علاوه بر
کنار زدن فیلمهای پر ستاره سینمای داخلی توانسته گیشه جهانی را تحت تاثیر خود قرار دهد و از فروش بسیار خوبی برخوردار شود و سینمای برخی از کشورها مانند روسیه را تسخیر کند؟ مگر این انیمیشن محصول کشور ایران نیست؟ مگر در ژانر کودک و نوجوان تولید نشده؟ آیا همین انیمیشن نشانگر خوب بودن حال سینمای کودک و نوجوان در کشور ما نیست؟ پاسخ این است؛ نه، «پسر دلفینی» گرچه در سینمای ایران تولید شده اما نمیتواند مشت نمونه خروار باشد؟ شاید بتوان فروش بالای این انیمیشن و موفقیتش در گیشه جهانی را به کل سینمای ایران نسبت داد اما نمیتوان موفقیتش را به کل سینمای کودک و نوجوان تعمیم داد و بیان کرد که سینمای کودک و نوجوان در کشور ایران شرایط خوبی داشته و پیشرفت کرده است، اگر چنین باوری داشته باشیم فقط خودمان را گول زده ایم، باید قبول کنیم که سینمای کودک و نوجوان در کشور ما حال و روز خوبی ندارد و این ضعف اساسی در این گونه ی خاص سینمایی مدتهاست که در فیلمسازی در حوزه کودک و نوجوان ریشه دوانده و همچون موریانهای مشغول جویدن پایههای سینمای کودک است و شوربختانه اینکه این شرایط و حال و اوضاع قرار است همچنان ادامه داشته باشد و تمام نشود. باید باور کنیم که «پینوکیو» که میتوان از او به عنوان سمبل سینمای کودک و نوجوان یاد کرد مدتهاست که تنهای تنهای تنها شده و نه «پدر ژپتو» برایش باقی مانده و نه «فرشته مهربان» و نه حتی «جینا»، حالا دیگر او هیچکسی را ندارد و در تنهایی خود اشک میریزد و غصه میخورد.