-
۱۴۰۳-۰۵-۰۷ ۰۰:۰۰
[روزنامه مردمسالاری]
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ابراز تأسف کرد:
کشف جاذبههای تاریخی لندن: از برج لندن تا کاخ باکینگهام
... . باکینگهام در منطقه وستمینستر قرار دارد و شهرت اصلی آن به معماری گوتیک و خاطرات تاریخی و فرهنگی است که همراه خود دارد. ساخت... را در قلب شهر لندن پیدا میکنید و به احتمال زیاد مجذوب آثار باستانی، گنجینههای هنری و ارثیههای فرهنگی کشورهای مختلف جهان ...
-
۱۴۰۳-۰۵-۰۶ ۱۳:۴۶ [آفتاب]
کمی هم انگلیسی باشید آقای شریعتمداری!
عصرایران
... که بهزاد نبوی در خاطرات خود گفته بود اوایل دهه ۵۰ به زندان رفتم و وقتی بیرون آمدم تهران به گونهای شهر دیگری شده بود که با خود... رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، مزرعه بادامزمینی خود را که ارثیه پدری و میراث خانوادگی بود فروختم. این اقدام را بر اساس یک سنت ...
-
۱۴۰۳-۰۵-۰۶ ۱۲:۳۱ [فرارو]
کمی هم انگلیسی باشید آقای شریعتمداری!
... در حالی که بهزاد نبوی در خاطرات خود گفته بود اوایل دهه ۵۰ به زندان رفتم و وقتی بیرون آمدم تهران به گونهای شهر دیگری شده بود...، بعد از انتخاب به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، مزرعه بادامزمینی خود را که ارثیه پدری و میراث خانوادگی بود فروختم ...
-
۱۴۰۳-۰۵-۰۶ ۰۸:۰۹ [عصر ایران]
کمی هم انگلیسی باشید آقای شریعتمداری!
... به لطف افزایش پول نفت در دهه ۵۰ خورشیدی انکار میشود در حالی که بهزاد نبوی در خاطرات خود گفته بود اوایل... آمریکا، مزرعه بادامزمینی خود را که ارثیه پدری و میراث خانوادگی بود فروختم. این اقدام را بر اساس یک سنت جاری ...
-
۱۴۰۳-۰۵-۰۲ ۱۲:۱۹ [ایلنا]
سعید راد؛ فوتبالی ترین چهره سینمایی ایران
... »، «سرزمین مادری» و «ترور خاموش» اشاره کرد. سعید راد آخرین بار در سریالهای «گیلدخت» و « ارثیه پدری» به ایفای نقش پرداخته بود.... این بازیگر سینمای ایران بجز کارنامه هنری، به علاقه شدید به باشگاه پرسپولیس نیز مشهور بود. او پیش از درگذشت، از خاطرات بازی فوتبال ...
-
۱۴۰۳-۰۵-۰۱ ۲۳:۰۰ [جوان]
«سعید راد» پای کار وطن ماند و رفت
روزنامه جوان
... سینما و سینماگران بودند. فخیمزاده در خاطرات خودش پس از نقل چگونگی نوشتن فیلمنامه اولیه فیلم عقابها توسط خودش که با اقتباس... در چشم باد، سرزمین مادری و ترور خاموش اشاره کرد. آخرین حضور سعید راد مقابل دوربین به سریالهای ارثیه پدری و گیلدخت برمیگردد ...
-
۱۴۰۳-۰۴-۱۸ ۱۹:۰۰ [برنا]
شعر شب سوم محرم
... در پیش پایم نان و خرما پرت کردند کاری دگر با شام و شامی ها ندارم با ضربه ی پا دنده هایم را شکستند کی گفته من ارثیه از زهرا... خاطرات کلّ سه سال مرا بگو اصلاً به من اجازه ی صحبت نمی دهد این زخم های روی لبم ، پس شما بگو من از غروب رفتن تو حرف می زنم تو ...