شناسهٔ خبر: 71391099 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

سال‌ها خارج از کشور زیست ولی دلش برای ایران می‌تپید

پیرمردی بود با چشمانی به درخشش چشمان یک کودک کنجکاو و پرشور که اگر زنده بود، حوالی همین روزها ۸۶ ساله می‌شد. هنرمندی که سال‌ها در خارج از کشور زیست اما از عشق و علاقه او به ایران و هنر ایران چیزی کم نشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صحبت از عباس جوانمرد است؛ یکی از هنرمندان نامدار تئاتر ایران که ۲۷ بهمن ماه زادروز اوست و حالا یک روز بعد از این تاریخ، به یادش هستیم که او آنقدر بزرگ بود که این یک روز تاخیر را بر ما ببخشاید.

به گزارش ایسنا، نسل ما با وجود بخت و اقبالی که برای دیدن آثار تعدادی از هنرمندان بزرگ تئاتر کشور داشت، این شانس را نداشت تا از عباس جوانمرد کاری را روی صحنه ببیند. حتی نسل‌های پیش از ما نیز چنین فرصتی نیافتند. ما اما او را در سالن‌های تئاتر می‌دیدیم؛ گاهی در جشنواره‌ها و گاهی هم در اجراهای روتین تئاتر.

گرچه سال‌ها بود که از ایران کوچیده بود و در تورنتو کانادا اقامت گزیده بود اما شاید در میان هم‌سالان خودش کمتر کسی را می‌شد سراغ گرفت که به اندازه او به وضعیت تئاتر ایران آگاه و برای دیدن آثار نسل جوان مشتاق باشد.

در سفرهایی که به ایران داشت، هیچ فرصتی را برای دیدار با هنرمندان و تماشای نمایش‌هایشان از دست نمی‌داد. گاه یک نمایش را دو سه بار به تماشا می‌نشست. بعد از هر اجرا با وجود خستگی که ناشی از کهولت سن بود، با حوصله و شوقی مثال‌زدنی در پشت صحنه با گروه اجرایی به صحبت و گپ و گفت می‌پرداخت. به شهادت بسیاری از کارگردانان نسل‌های میانه، گفته‌هایش مهربانانه بود و اگر نقدی هم داشت با ملاطفت بیان می‌کرد.

گرچه سال‌ها از صحنه دور مانده بود اما این دوری در او به ایجاد بغض و حسد مبدل نشد. او همه عشق خود را به تئاتر با دیدن آثار نسل‌های جوان ابراز می‌کرد و این چنین بود که نسل‌های بعدی هم برایش احترام قائل بودند و هم دوستش می‌داشتند و از او انرژی می‌گرفتند.  

یکی از دانش‌آموختگان هنرستان هنرپیشگی بود که گروه هنر ملی را در خانه شاهین سرکیسیان (مترجم، کارگردان و مدرس تئاتر) پایه‌گذاری کرد.

او همانی بود که در دوران جوانی خود چهره‌های مستعدی مانند علی حاتمی، بهرام بیضایی، محمود دولت آبادی، علی نصیریان، بهزاد فراهانی، خسرو شکیبایی، هادی اسلامی و ... را حمایت کرد و با راه‌اندازی گروه هنر ملی، زمینه‌ای برای فعالیت آنان فراهم آورد. گروهی که دغدغه اجرای متون ایرانی داشت. او نخستین نمایشنامه‌های نویسندگانی چون علی حاتمی و بهرام بیضایی را روی صحنه آورد.

جوانمرد از نیمه دهه ۳۰ که گروه «هنر ملی» را پایه‌ریزی کرد، نمایشنامه‌های «افعی طلایی» و «بلبل سرگشته» را از علی نصیریان، «قصه طلسم حریر و ماهیگیر» و «شهر افتاب مهتاب» را از علی حاتمی، «غروب در دیاری غریب»، «قصه ماه پنهان» و «پهلوان اکبر می‌میرد» را از بهرام بیضایی روی صحنه آورد و با بازی در نمایش «پهلوان اکبر می‌میرد» یکی از مشهورترین نقش‌آفرینی‌های خود را روی صحنه تئاتر به انجام رساند.

به جز اجرای چندین تئاتر و ساخت چند تله تئاتر، دست به قلم هم بود و در زمینه نمایش ایرانی پژوهش‌هایی نیز به انجام رساند و کتاب‌هایی چون «تئاتر، هویت و نمایش ملی»،‌ «شهر طلایی» و «تکمله‌ای بر تعزیه و نمایش ملی» و نیز خاطراتش را با عنوان «دیدار با خویش» را منتشر کرد.

مهر سال ۹۹ که در ۹۲ سالگی، در تورنتو چشمانش را بر فرشته مرگ گشود، ۳ سالی بود که به ایران نیامده بود. بیماری‌اش سبب شده بود تا پزشک، اجازه پرواز طولانی مدت را به او ندهد و این تنها دلیل دوری‌اش از مام میهن بود.

۲۴۴۲۴۵