شناسهٔ خبر: 71084829 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

بازجویی رضا پهلوی

صاحب‌خبر - بازجو: چند ده میلیون شکایت ازت اومده؟ متهم :بابتِ؟ بازجو: بابت 384 چمدونی که از ایران خارج کردین. متهم: آخ اونارو میگین. چه دردسری کشیدیم موقع بردنش. این عمه اشرف چمدون خودشو برداشته بود383تای دیگه‌ش رو انداخته بود به من و مامانم خرکش کنیم. آقا مگه باربر پیدا می‌شد ازون گیتی که ما می‌رفتیم. لطفا بگین مسؤولین رسیدگی کنن. درست نیستا. بازجو: تو چمدونا چی بود؟ متهم: خنزر پنزر! بازجو: حالا کجا می‌رفتین؟ متهم: راستش به‌منم درست نمی‌گفتن می‌خوان چیکار کنن، نه اینکه اون‌موقع بچه‌تر بودم... بازجو: یعنی الان باهات مشورت می‌کنن؟ متهم: آرهههه..... حالا مشورت که..... مثلا مامان میگه کاغذ بردار بنویس، نه به جمهوری اسلامی، خب انتخاب رنگ کاغذ و سایزش که A4 باشه یاA3 رو به عهده من می‌ذاره. بازجو: خب آخرش کجا رفتین؟ متهم: بابا که از همون اول می‌گفت مصر، ولی وقتی مامان گفت: «فکر می‌کنی نمی دونم هنوز عشق اون دختره ورپریده تو دلت وول وول می‌کنه» و شروع کرد نثار روح جد و پدر جد فوزیه چیز حواله کردن، بابا بیخیال شد، عمه گفت بریم ویلای سنت موریس، مامانم گفت الا و بلا نیویورک، ولی آخرش، حرف اعلیحضرت شد دیگه. بازجو: شغلت چیه؟ متهم: شغل که نمیشه اسمشو گذاشت ولی عمریه که برای نجات کشورم ازین وضعیت... بازجو: گفتم شغلت؟ متهم: در واقع مبارزه برای آرمان... بازجو: خرجتو از کجا میاری؟ متهم: همه این سال ها مامان حامی من بوده. بازجو: منبع درآمد مامانت از کجاست؟ متهم: منبع که.... درواقع...هر سال یکی از چمدون‌ها رو باز می‌کنیم بازجو: تصمیمی برای برگردوندن اون چمدونا ندارین؟ متهم: آقا محتویات اون چمدونا ریال به دلارش واسه همین مردم و مبارزه برای رسیدن به آزادی داره خرج میشه... بازجو: پاشو از جلوی چشمام نبینمت.