دیگر نه بوی نمک در هوا میپیچد و نه پرواز فلامینگوها قاب چشمها را پر میکند. دریاچهای که روزگاری روان بود و سیال، حالا دربند مانده و با مرور خاطرات دیر و دور شب را و روز را دوره میکند و در بستر رویا و احتضار آکنده از نمک میشود. اینکه اهمال چه کسانی در این سالها تیرخلاص را بر جسم رنجور دریاچه ارومیه شلیک کرد و اینکه چگونه سدسازیهای بیرویه، احداث بزرگراه بر روی دریاچه، و استفاده بیرویه از منابع آب حوزه آبریز و نیز بارش کم برف و باران منتج به یک تراژدی بزرگ شد شاید در این وجیزه نگنجد، آنچه مسلم است اینکه دیگر زورقهای بیبادبان و بیلنگر بر پهنه دریاچه پیش نمیتازند و دیگر ملاحان آن سوتر از جلبکها ومرجانها پرسه نمیزنند و برای درناهای خسته جان، ترانههای عاشقانه را زمزمه نمیکنند.
حالا اگر بیش از این دست روی دست گذاشته شود، ساحل چیچست و بزرگترین دریاچه آبشور خاورمیانه در محاق، به زوال پوزخندی غمگنانه خواهد زد و مرغهای دریایی بیشمار در گوشهای دنج و تاریک مرگ را زندگی میکنند.
بیمداهنه برای بالا رفتن تراز آب دریاچه باید نسخهای شفابخش پیچید و با تامین حق آبه در صعبترین روزها در قامت منجی چیچست ظاهر شد
تا شاید درناها و پلیکانها بر فراز دهها جزیره کوچک صخره ای، به پرواز درآیند و خشکسالی تابستانه به انقراض دریاچه محزون نینجامد و باران مرگبار نمک، مردمان آذربایجان را کشانکشان به دالانهای تشویش سوق ندهد.
حال چیچست اصلا خوب نیست. برای آنکه قُلقل نور از رگهای دریاچه عبور کند و آفتاب بر آمده پایان خشکیها را نقطه بگذارد باید فکری کرد و طرحی نو درانداخت و به بطالت این روزهای لبالب از نقمت پایان داد که فردا خیلی دیر است.
امید مافی
روزنامه نگار