یکی از اصلیترین علل کاهش سطح جنگلهای ایران، فعالیتهای انسانی است. گسترش کشاورزی و ایجاد زمینهای زراعی یکی از عوامل عمدهای است که منجر به تخریب جنگلها میشود. بر اساس دادههای موجود، حدود ۳۵ درصد از جنگلهای ایران به دلیل تبدیل به زمینهای کشاورزی یا ساخت و ساز از دست رفتهاند. این فرایند اغلب به دلیل رعایت نکردن استانداردهای محیط زیستی و استفاده ناپایدار از منابع طبیعی صورت میگیرد. علاوه بر این، جنگلزداییها نیز در برخی مناطق به شدت افزایش یافته است و تخریب جنگلها در این مناطق عمدتاً به دلیل نیاز به چوب و سوخت به ویژه در مناطق روستایی صورت میگیرد.
عامل دیگری که به کاهش مساحت جنگلها دامن زده، آتشسوزیهای گسترده در مناطق جنگلی است. این آتشسوزیها که به طور معمول ناشی از بیاحتیاطی انسانها یا تغییرات اقلیمی هستند، به طور مداوم جنگلها را در معرض تهدید قرار میدهند. در سالهای اخیر، ایران شاهد آتشسوزیهای وسیعی در جنگلهای شمالی کشور بوده که خسارتهای زیادی به این اکوسیستمها وارد کرده است. به طور خاص، در سال ۱۳۹۹ آتشسوزی در جنگلهای شمال ایران موجب از بین رفتن هزاران هکتار از اراضی جنگلی شد.
تغییرات اقلیمی نیز یکی از عوامل مهم در کاهش پوشش جنگلی در ایران است. تغییر الگوهای بارندگی و افزایش دما که به دلیل پدیدههای جهانی تغییرات اقلیمی رخ میدهند، تأثیرات شایان توجهی بر اکوسیستمهای جنگلی کشور دارند. این تغییرات میتوانند به کاهش رشد درختان، افزایش خشکسالیها و تغییر ترکیب گونههای گیاهی منجر شوند.
ضعف مدیریت، عامل جدی تخریب
معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در پاسخ به این پرسش که تغییرات اقلیمی همچون افزایش دما، کاهش بارندگی و ریزگردها چه تأثیری بر جنگلهای شمالی و غربی کشور دارد، به ما میگوید: تغییرات اقلیمی در سراسر جهان وجود دارد و این روند روز به روز شتاب بیشتری گرفته است. نکته مهم این است که اثرات تغییر اقلیم در مناطق مختلف، متفاوت ظاهر میشود؛ بعضی از نواحی مستعد تأثیرپذیری بیشتری هستند و برخی مقاومت بیشتری دارند. در کشور ما نیز شاهد تغییرات چشمگیری از جمله کاهش شدید بارندگی و همچنین افزایش میانگین دما - تا حدود ۲درجه طی ۵۰ سال اخیر- بودهایم که این اعداد بسیار قابل توجهاند و نشان میدهند شاخصهای اقلیمی دچار تغییر محسوس شدهاند.
هادی کیادلیری میافزاید: شاید در کوتاهمدت نتوان از وقوع تغییر اقلیم پیشگیری کرد، اما میتوان اقدامهایی انجام داد تا اثرات آن کاهش یابد. با این حال، نوع مدیریت ما در جنگلها و شیوه بهرهبرداری از منابع طبیعی به تخریب شدید منجر شده است. دخالتهای انسانی، چه از سوی مردم به دلیل وابستگی معیشتی و چه از سوی دولتها به علت بهرهبرداری بیش از حد، اکوسیستمهای جنگلی را آسیبپذیرتر کرده است. در نتیجه جنگلهای زاگرس امروز با پدیدهای به نام زوال یا «دکلاین» مواجهاند و نشانههای بیابانی شدن در این مناطق مشاهده میشود. گونههای گیاهی و جانوری تغییر کرده و شرایط «ضد جنگل» به وجود آمده است. این همان روندی است که از حدود سال ۱۳۸۷ هشدار آن داده شده بود.
تبدیل چالش به «ابرچالش»
نایب رئیس انجمن جنگلبانی ایران با بیان اینکه در حال حاضر تغییر اقلیم بر مجموعهای از چالشهای موجود افزوده شده و اوضاع را بحرانیتر کرده است، ادامه میدهد: اکوسیستمهای طبیعی زمانی که دست نخوردهاند، میتوانند در برابر آشفتگیهای طبیعی مانند طوفان یا آتشسوزی جزئی مقاومت و خود را ترمیم کنند، اما وقتی دخالت انسان بیش از حد شود، این امکان ترمیم از اکوسیستم گرفته میشود و ظرفیت آن برای تعادل از بین میرود. در چنین شرایطی اگر عامل خارجی مانند تغییر اقلیم وارد شود، چالشهای موجود به «ابرچالش» تبدیل میشوند و اکوسیستم توان مقابله خود را از دست میدهد و این همان وضعیت فروپاشی است که اکنون در زاگرس مشاهده میکنیم و شمال کشور نیز در مسیر مشابهی قرار دارد.
دکتر کیادلیری میافزاید: اگرچه در شمال ایران، وضعیت بهتر است اما نشانههای آسیب اقلیمی دیده میشود. به طوری که طوفانها و بیماریهایی مشابه زاگرس در جنگلهای گلستان و شرق مازندران مشاهده میشوند و بیماری زغالی که حدود ۲میلیون هکتار از جنگلهای زاگرس را آلوده کرده بود، اکنون به شمال کشور رسیده است. هر چند جنگلهای شمال مقاومت بیشتری دارند، اما ساخت و سازهای شهری، ویلاسازی، جادهسازی و تغییر کاربریهای شدید، اکوسیستم را تکهتکه کرده و وابستگی آن به شرایط اقلیمی را افزایش داده است.
نابودی یخچالهای باستانی
وی ادامه میدهد: از دیگر نشانههای نگرانکننده تغییرات اقلیمی، از بین رفتن یخچالهای باستانی در ارتفاعات شمال کشور است؛ این پدیده موجب شده رودخانهها از حالت دائمی به فصلی تبدیل شوند و چشمهها پیش از زمان معمول خشک شوند، یعنی خشکی از ارتفاعات بالا آغاز شده و سپس بر جنگلها و بخشهای پاییندست تأثیر میگذارد و در نهایت همین دستکاریها و بهرهبرداریهای بیرویه موجب شده توان ترمیم طبیعی اکوسیستم از بین برود و آسیبپذیری در برابر تغییر اقلیم افزایش یابد.
به گفته معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست نمونهای از این اثرات که اکنون در مناطق شهری هم دیده میشود، شکوفه دادن زودهنگام درختان در شهرهای مختلف است؛ درختانی که با شروع فصل پاییز -اوایل مهر- شکوفه دادهاند و این نشانهای روشن از تغییرات آب و هوایی غیرطبیعی محسوب میشود.
دکتر کیادلیری اضافه میکند: برخی نشانههای تغییر اقلیم در کشور کاملاً مشهود است، از جمله جابهجایی فصلها که موجب میشود سرمای زمستان در پاییز یا گرمای بهار در زمستان ظاهر شود. این پدیده گیاهان و درختان را غافلگیر میکند؛ زیرا بسیاری از درختان زمانی جوانه میزنند که هنوز خطر سرمازدگی وجود دارد و این موضوع موجب نابودی شکوفهها و کاهش تولید گیاهان میشود.
پیامدهای متعدد تغییر اقلیم
وی ادامه میدهد: از دیگر پیامدهای تغییر اقلیم، بینظمی در بارشهاست. بارانهای سیلآسا جایگزین بارشهای منظم شدهاند؛ در حالی که ممکن است مجموع حجم باران سالانه برابر با سالهای طبیعی باشد اما به دلیل توزیع نامتوازن، خسارتهای سیل افزایش مییابد. همچنین در زمستانها به جای برف، باران میبارد که خود موجب یخزدگی خاک پای درختان و بروز خشکی زمستانی میشود، زیرا برف بهعنوان عایق طبیعی مانع یخزدگی ریشههاست.
نایب رئیس انجمن جنگلبانی ایران خاطرنشان میکند: افزایش دما موجب مهاجرت گیاهان به ارتفاعات بالاتر میشود. به طور معمول هر ۱۰۰متر ارتفاع، دما حدود یک درجه کاهش مییابد و وقتی زمین گرمتر میشود، گیاهان برای بقا به نواحی سردتر و مرتفعتر میروند. اما در قله کوهها سطح اشغال کمتر است و زیستگاهها محدودتر شده، در نتیجه برخی گونهها حذف میشوند. این تغییر موجب طغیان آفات و بیماریها میشود؛ زیرا درختان ضعیفتر شده و قارچها و حشرات به سرعت رشد میکنند. در مناطق شهری نیز دو علت اصلی برای مرگ و زوال درختان وجود دارد؛ نخست کاشت درخت در مناطق نامناسب -به لحاظ اکولوژیکی- و دوم تغییر شرایط طبیعی زیستگاهها توسط انسان به ویژه در جنگلهای طبیعی.
کاهش شدید پوشش جنگلی
دکتر کیادلیری میافزاید: جنگلها افزون بر تولید چوب، خدمات مهمی برای محیط زیست فراهم میکنند که شامل پیشگیری از سیل و فرسایش خاک است. اما کاهش رشد درختان موجب کاهش میزان جذب کربن و از بین رفتن گونههای بومی میشود که زنجیرهای از موجودات وابسته به آنها را نیز تهدید میکند.
به گفته او، پوشش جنگلی طبیعی کشور طی ۱۶ سال اخیر – از سال ۱۳۸۸ تاکنون- حدود ۱.۵ میلیون هکتار کاهش یافته و اکنون فقط حدود ۱۱ میلیون هکتار از جنگلهای طبیعی باقی مانده است. این کاهش، خطر بیابانزایی و شکنندگی خاک ایران را به طور جدی افزایش داده است.
همدستی تغییر اقلیم با دخالتهای انسانی
این عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در پاسخ به این پرسش که تغییرات اقلیمی چه حجمی از جنگلها را نابود کرده و آیا سهم تغییرات اقلیمی در نابودی جنگلها بیشتر از انسانهاست، اظهار میکند: تغییر اقلیم و دخالتهای انسانی دو عامل اصلی زوال جنگلها محسوب میشوند که این دو عامل در هم تنیدهاند و نمیتوان سهم دقیق هر کدام را جدا کرد.
کیادلیری ادامه میدهد: دخالتهای انسانی – از جمله کشاورزی، دامداری، گردشگری بیقاعده و ویلاسازی در جنگلها – محیط را مستعد تخریب و تغییرات اقلیمی این روند را تشدید کرده است. بنابراین، زوال جنگلها نتیجه ترکیب این دو عامل و ضعف در مدیریت اکولوژیک کشور است.
۵۰ سال انتظار برای پایداری جنگل
وی در خصوص تأثیر اجرای طرح «تنفس جنگل» در احیای جنگلهای شمال میگوید: طرح تنفس جنگل طرحی مؤثر بوده، زیرا این طرح موجب کاهش بهرهبرداری و افزایش آگاهی عمومی شده است. مردم و دولت اکنون حساستر شدهاند و برداشت چوب از جنگل، غیرقانونی محسوب میشود، اما نباید تصور کرد رها کردن جنگل به معنی احیای آن است؛ بلکه جنگلها نیاز به مدیریت فعال و علمی دارند. متأسفانه برخی از مدیران به دلیل ناآگاهی یا ضعف تخصص، از انجام اقدامهای حمایتی خودداری کرده و موجب رکود در احیای اکوسیستم شدهاند.
کیادلیری ادامه میدهد: احیای علمی جنگل باید با گونههای بومی و با مشارکت مردمی انجام شود و وابستگی اقتصادی مردم مناطق جنگلی به جنگل باید کاهش یابد.
او تأکید میکند: مردم فقیر محیط زیست را نابود نمیکنند، بلکه فقر و نبود اشتغال آنان را مجبور میکند از منابع طبیعی سوءاستفاده کنند.
بنابراین برای احیای واقعی، باید ابتدا اقتصاد محلی را تقویت و سپس بازسازی را آغاز کرد. با این شرایط، دستکم طی ۱۰ سال میتوان اثرات مثبت در اکوسیستم را مشاهده کرد و در مدت ۵۰ سال به بازگشت پایدار جنگل امیدوار بود، البته مشروط به وجود اراده ملی و تغییر نگاه بنیادین به طبیعت.
کیادلیری بیان میکند: جنگلها فقط منبع چوب نیستند؛ بلکه اساس حیات، تنوع زیستی و تنظیم اقلیم کشورند. حفظ آنها مستلزم آگاهی، مدیریت علمی و مشارکت مردم است و بدون تغییر نگرش به طبیعت، تلاشها صرفاً در حد تزئین امور باقی خواهد ماند.