شناسهٔ خبر: 71424785 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در نشست تخصصی «سایهٔ اهریمن درون» مطرح شد؛

صادق هدایت و کابوس مدرنیته

مصطفی فعله‌گری گفت: هدایت اعتقاد داشت که نباید در سایه ادبیات کهن زندگی کنیم، بلکه باید نثری خلق کنیم که بازتاب‌دهنده ذهنیت و زندگی انسان مدرن باشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا به همت انتشارات امیرکبیر، نشست تخصصی «سایهٔ اهریمن درون» با هدف بررسی دوباره بوف کور و دنیای فکری صادق هدایت برگزار شد. صادق هدایت یکی از چهره‌های ادبیات ایران است که همچنان پس از دهه‌ها مورد تحلیل و نقد قرار می‌گیرد. در این نشست که به مناسبت زادروز او در فروشگاه امیرکبیر (شعبه فخررازی) برگزار شد، مصطفی فعله‌گری، پژوهشگر ادبی، با نگاهی تازه به شخصیت و آثار این نویسنده پرداخت.

هدایت؛ روشنفکری در میان تاریکی‌ها

فعله‌گری در ابتدا به شرایط تاریخی و اجتماعی دوران هدایت اشاره کرد و گفت: هدایت در زمانی می‌نوشت که جامعه ایران در یک دوگانگی عجیب میان سنت و مدرنیته گرفتار شده بود. او برخلاف بسیاری از نویسندگان هم‌عصرش، نه در ستایش گذشته غلو می‌کرد و نه در استقبال از مدرنیته خوش‌بین بود. بلکه در میانه این آشوب، کابوسی را به تصویر کشید که هنوز هم مخاطب را درگیر می‌کند.
وی تأکید کرد که هدایت با آثاری چون «بوف‌کور» و «سه قطره خون» نوعی ادبیات سوررئال را به زبان فارسی معرفی کرد که در عین حال شدیداً ریشه در واقعیت‌های تلخ زمانه داشت.

گروه ربعه و شورش علیه ادبیات کهنه

به گفته فعله‌گری، هدایت به همراه بزرگ علوی، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی، گروهی ادبی را تشکیل دادند که بعدها به «گروه ربعه» معروف شد. فعله‌گری درباره اهداف این گروه توضیح داد: این حلقه ادبی می‌خواست زبان و ادبیات فارسی را از قالب‌های پوسیده قدیمی خارج کند. هدایت اعتقاد داشت که نباید در سایه ادبیات کهن زندگی کنیم، بلکه باید نثری خلق کنیم که بازتاب‌دهنده ذهنیت و زندگی انسان مدرن باشد و این گروه تأثیر بسزایی در تغییر رویکرد نویسندگان بعدی داشتند و مسیر ادبیات داستانی ایران را به سمت روایت‌های مدرن‌تر سوق دادند.

تناقضات شخصیتی و هنری هدایت

فعله‌گری درباره تناقض‌های درونی هدایت، گفت: هدایت از یک سو خود را فردی منزوی و بیگانه با جامعه می‌دانست، اما از سوی دیگر، همیشه دغدغه خوانده‌شدن داشت. او در آثارش جهانی پر از رنج و پوچی را به تصویر می‌کشید، اما در زندگی واقعی، فردی بود که به شدت پیگیر بازخورد مخاطبانش بود.
او در ادامه افزود: یکی از نقدهای جدی به هدایت این است که او تنها در نقد جامعه و نمایش سیاهی‌ها مهارت داشت، اما هیچ‌گاه راهی برای برون‌رفت از این بحران‌ها ارائه نکرد.

تأثیر هدایت بر نسل‌های بعدی

فعله‌گری تأکید کرد که تأثیر هدایت تنها محدود به زمان خودش نبود، بلکه نویسندگان بعدی، از غلامحسین ساعدی گرفته تا رضا براهنی، همگی به نوعی از او تأثیر پذیرفتند. او گفت: حتی در دهه‌های اخیر، هنوز هم می‌توان ردپای هدایت را در نثر و نگاه نویسندگان جدید دید. او تنها یک نویسنده نبود، بلکه جریانی فکری را پایه‌گذاری کرد که هنوز هم ادامه دارد.

چالش‌های نقد هدایت در زمانه ما

در بخش پایانی نشست، فعله‌گری به دشواری‌های نقد هدایت در شرایط کنونی اشاره کرد و اذعان داشت: بررسی آثار هدایت همیشه با حساسیت‌هایی همراه بوده است. در دوران پهلوی، برخی از نوشته‌های او سانسور می‌شد. هدایت زخم‌های جامعه را بی‌پرده نشان داد و شاید به همین دلیل هنوز هم برخی از نوشته‌هایش حساسیت‌برانگیز تلقی می‌شوند.
وی خاطرنشان کرد: هدایت برخلاف برخی از نویسندگان دیگر، هیچ‌گاه به جریان‌های سیاسی خاصی وابسته نبود و همین استقلال فکری، او را به نویسنده‌ای منحصربه‌فرد تبدیل کرد.
همچنین فعله‌گری بر لزوم خوانش تازه‌ای از هدایت تأکید کرد و گفت: برای فهم بهتر هدایت، نباید تنها به روایت‌های کلیشه‌ای بسنده کنیم. او نه یک نابغه بی‌بدیل بود و نه یک نویسنده صرفاً ناامید و تلخ‌اندیش. او را باید در بستر زمانه‌اش دید و فهمید که چرا هنوز هم درباره او بحث می‌کنیم.
نشست «سایهٔ اهریمن درون» بهانه‌ای بود تا بار دیگر به جهان پیچیده هدایت بنگریم. نویسنده‌ای که شاید بسیاری از ما او را درک نکرده‌ایم، اما بدون شک نمی‌توانیم او را نادیده بگیریم.