به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، کتاب «سیمای جنگ» گزارش ۶۰ سال فعالیت حرفهای مارتا گلهورن رماننویس و روزنامهنگار آمریکایی است که یکی از خبرنگاران مطرح جنگ قرن بیستم محسوب میشود. سابقه حضور طولانی مدت او در جنگها برای به دست آوردن روایتی دست اول از آنچه روی میداد او را به این نتیجه رساند که در سال ۱۹۵۹ میلادی در مقدمهای برای کتابش نوشت:
«به نظر میرسد رهبران جهان ارتباط خود را با زندگی روی زمین از دست داده اند و انسانهایی را که هدایت میکردند فراموش کرده اند یا شاید هدایت شوندگان که بسیار زیاد بودند و بسیار ساکت- دیگر کاملاً واقعی نمینمودند، نه انسان زنده بلکه تلفات حساب شده بودند. چرا که ما هدایت میشویم و چه بخواهیم و چه نخواهیم، جایی برای کنارهگیری وجود ندارد. اما نیازی به سکوتمان نیست؛ ما همچنان این حق و وظیفه را داریم که در مقام شهروند خصوصی وقایع را دقیق و صحیح بازگو کنیم. من به عنوان یکی از میلیونها نفر در حالت هدایت دیگر در این راه ابلهانه بدون بلند کردن صدای بانگ اعتراض به سوی نیستی قدم نخواهم گذاشت. صدای نه گفتن من به اندازه ی یک جیرجیرک مؤثر خواهد بود. این صدا همین کتاب من است.»
گلهون در آلمان از ظهور آدولف هیتلر گزارش داد. در بهار ۱۹۳۸ ماه ها قبل از توافق مونیخ در چکسلواکی بود پس از شروع جنگ جهانی دوم، وقایع دوران را در رمانی با عنوان «زمین آسیب دیده» (۱۹۴۰) شرح داد. او بعداً در جنگهای فنلاند ،هنگ کنگ، برمه، سنگاپور، انگلیس و ده ها جنگ دیگر در مقام خبرنگار حضور پیدا کرد و اتفاقات را گزارش داد. او خود میگوید «من جنگ را هر کجا که می توانستم دنبال کردم.» او یکی از اولین خبرنگارانی بود که از اردوگاه کار اجباری داخائو پس از آزادسازی آن توسط نیروهای آمریکایی در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ گزارش داد. او در طول حیات خود آثار داستانی و غیر داستانی زیادی را خلق کرد.
وی سومین همسر ارنست همینگوی هم بود. همسری که از غیبتهای طولانی و ماموریت گزارشگری همسرش خشمگین بود. آنها پس از چهار سال مشاجره از هم جدا شدند.
احسان لامع مترجم اثر در مقدمه خود برای این اثر ضمن معرفی نویسنده و اشارهای به زندگی او مینویسد: گزارش جنگهای اعراب و اسرائیل و نیز ویتنام را حذف کردم. اولی را از سر ناچاری و دومی را دلبخواهی.
در آغاز گزارش «سومین زمستان» در بخش جنگ اسپانیا میخوانیم:
«در بارسلونا هوا کاملاً بمبارانی بود کافههای راستای رامبلاس بیخ تا بیخ پر بودند. هیچی برای نوشیدن باقی نمانده بود: سم گازدار شیرین معروف به شربت نارنج و مایع ناگواری که مثلاً نوشیدنی شیرین اسپانیایی بود. البته چیزی برای خوردن هم نبود همه از خانه بیرون زده بودند تا از هوای آفتابی بعد از ظهر لذت ببرند دست کم دو ساعتی هم میشد که خبری از بمباران نبود. پیاده که میرفتی گل فروشیها روشن و زیبا به نظر می آمدند: «همهی گلها به فروش رفته اند بزرگواران؛ برای مراسم تشیع کشته شدگان بمباران ساعت یازده؛ روحشان شاد».
دیروز کلاً هوا صاف و سرد بود و احتمالاً از این به بعد هم خوب باشد. زنی گفت «چه هوای زیبایی» و ایستاد و شالش را دور خودش گرفت و به آسمان خیره شد و گفت: و شبها مثل روز زیباست. این هم بلاست. و به همراه شوهرش به سمت کافه ای رفتند. هوا سرد ولی خیلی دلنشین بود و همه در طی روز گوششان را برای آژیرها تیز میکردند». صو ۶۵
این کتاب پس از مقدمه مترجم، یادداشت نویسنده و مقدمههایی که او در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۸۶ برای این اثر نوشته، مقالاتی را در چهار بخش اصلی «جنگ در اسپانیا»، «جنگ در فنلاند»، «جنگ در چین» و «جنگ جهانی دوم» شامل میشود و با سه مطلب با عنوان «کلامی خارج از بحث»، «مسیرهای شکوهمندی» و «خاتمه» به پایان میرسد.
در بخشی از مسیرهای شکوهمندی که به دادگاه نورنبرگ برای رسیدگی به جنایات ۲۱ جنایتکار اصلی نازی، نویسنده با توصیف صورت متهمان اصلی اینگونه مینویسد:
«بخاطر مغزهای هدایتکننده آن ها -به خاطر این دستهی بی تکلف - ده میلیون سرباز، ملوان، هواگرد و غیر نظامی قربانی جنگ شده و دوازده میلیون مرد و زن و کودک در اتاقهای گاز و کورهها جان باخته بودند. در گورستانهای عظیم عمومی که مردم تیرباران میشدند، در کشتارگاههایی که اردوگاههای کار اجباری بودند، آنان که بر اثر گرسنگی و بیماری و خستگی در سراسر اروپا مردند و همهی این مرگها و حشتناک بودند. کاری که این مردان و شش شریک مردهی آنها قادر به انجامش بودند نه قحطی، نه طاعون و نه هیچ عمل خدایی هرگز نمیتوانستند انجام دهند: آنها چنان ویرانی ایجاد کردند که جهان تاکنون به خود ندیده بود و در جایگاه خود پشت آن چهرههای ثابت نشسته بودند.
شاید فکر کنید آدم باید دلسوزی کند به ما یاد ندادند که موقع پیروزی به وجد بیاییم. نمیتوانیم احساس نکنیم که قویها باید به شکست خوردهها رحم کنند اما بی رحمی این بیست و یک مرد چنان عظیم و فراتر از درک انسانی بود که اکنون دیگر نمیشد به آنها ترحم کرد.
دادگاهی بود آرام و سرد. این جا نه خشم بود و نه نفرت و نه مسئلهی انتقام. سیزده سال بدبختی و جنایت را هرگز نمی توان شست. (...) هیچ چیز نمیتواند آنچه را که این مردان برنامهریزی کرده و دستورش را داده بودند، اصلاح کند. این دادگاه نه تنها برای قضاوت بلکه بیش از هر چیز برای تأیید و برقراری مجددحاکمیت قانون بین ملت ها گرد آمده بود». صفحه ۲۸۴.
کتاب «سیمای جنگ» با زیرعنوان «خاطرات مارتا گلهورن رماننویس، خبرنگار جنگی و همسر ترنست همینگوی» با ترجمه احسان لامع در ۳۱۲ صفحه توسط انتشارات نیلوفر منتشر و وارد بازار کتاب شده است.