شناسهٔ خبر: 66896488 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

زنم فقط به زیبایی‌اش فکر می‌کند؛ طلاق می‌خواهم

پسر جوان که به خاطر زیبایی همسرش با او ازدواج کرده بود 7 ماه بعد به بن‌بست در زندگی مشترک و طلاق رسید.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آرش نگاهی به صدف کرد و با لحنی تأسف بار گفت: آقای قاضی خام شدم اما حالا بعد از ۷ ماه زندگی مشترک فهمیدم اشتباه کرده‌ام.

اجازه بدهید از اول برایتان تعریف کنم من در یک میهمانی با صدف آشنا شدم او مثل الماس در آن شب رؤیایی می‌درخشید و من محو زیبایی او شده بودم. وقتی بعد از چند ساعت محتاطانه به طرفش رفتم و سر صحبت را باز کردم احساس کردم او هم از من خوشش آمده است و از این اتفاق احساس پیروزی کردم چرا که در آن میهمانی‌ها خیلی‌ها آرزو داشتند با او صحبت کنند و صدف به هیچ‌کدام توجهی نداشت وقتی متوجه شدم او هم به این ارتباط بی‌میل نیست با رد و بدل کردن شماره و بعد هم رساندن او به خانه موفقیتم را تکمیل کردم. بعد از چند ماه هم در حالی که عاشق هم شده بودیم ازدواج کردیم. اما حالا مطمئن هستم که انتخابم اشتباه بوده است چون همسرم نه تنها زن زندگی نیست بلکه هیچ تلاشی هم برای حفظ این زندگی نمی‌کند.

او فقط به دنبال حفظ ظاهر و زیبایی و مسائل شخصی خودش است نه زندگی مشترک. هفت روز هفته در آرایشگاه، مطب دکترهای مختلف برای پوست و زیبایی و یا باشگاه‌های ورزشی است. هر وقت می‌گویم برویم بیرون می‌گوید وقت فلان دکتر و فلان آرایشگاه دارم. من دیگر خسته شده‌ام.

قاضی رو به زن جوان کرد و گفت: دخترم چرا برای زندگیت تلاش نمی‌کنی آیا حرف‌های همسرت را قبول داری؟

صدف گفت: نه قبول ندارم چون ما مشکلی نداریم و آرش الکی مسائل کوچک را بزرگ می‌کند. من دوست دارم به خودم و ظاهرم و سلامتی‌ام اهمیت بدهم با دوستانم بیرون بروم و خوش باشم ولی آرش تحمل ندارد.

آرش گفت: آقای قاضی بیشتر حقوق من صرف مخارج الکی این خانم می‌شود خداروشکر خانه و ماشین داریم وگرنه نمی‌دانستم چطور باید از پس مخارج این خانم و هزینه‌های زندگی بر می‌آمدم هرچند که همین الان هم در این 7 ماه نتوانسته‌ام حتی یک ریال پس‌انداز کنم.

زن جوان گفت: مگر نمی‌دانستی زن گرفتن خرج دارد؟ وظیفه ات هست که هزینه‌های مرا تأمین کنی.

آرش هم بلافاصله گفت: می‌بینید آقای قاضی این منطق و رفتارش هست من واقعاً دیگر خسته شدم از این وضع همش درگیر این حرف‌ها هستیم خانواده‌ام هم شاکی شده‌اند دراین 7 ماه یک بار نخواسته خانواده مرا دعوت کند چون می‌گوید وقت ندارم و حوصله ندارم ولی برای کارهای بیخودی وقت و حوصله دارد.

قاضی رو به آرش کرد و گفت: مگر قبل از ازدواج راجع به این مسائل حرف نزده بودید؟

آرش گفت: من اعتراف می‌کنم آنقدر محو زیبایی صدف بودم که فقط دلم می‌خواست هرچه زودتر با او ازدواج کنم فکر می‌کردم زندگی در بودن کنار او خلاصه می‌شود.

زن جوان هم گفت: من آدم معاشرتی هستم. از طرفی من نقاش هستم و عاشق کارهای هنری و طبیعت گردی چرا باید مدام در خانه بنشینم و آشپزی و نظافت کنم؟ همه اینها را هم قبل از ازدواج به آرش گفته بودم حالا منکر شده و می‌گوید نمی‌دانستم اما من می‌دانم او زیر سرش بلند شده و دیگر از من خوشش نمی‌آید.

آرش با شنیدن این حرف ناراحت شد و گفت: متأسفم برات خجالت بکش به جای تهمت زدن به فکر حفظ زندگی‌ات باش.

قاضی بلافاصله مداخله کرد و گفت: فعلاً ۳ ماه باید به کلاس‌های مشاوره بروید و اگر مشکلتان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما