شناسهٔ خبر: 62499126 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

امروز با سیمین بهبهانی: شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد

صاحب‌خبر -

شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش یعنی تماشا ندارد

رخساره می‌تابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد

بادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از این
خود گر چه رنج است بودن "بادا مبادا" ندارد

با پای چالاک‌ پیما دیدی چه دشوار رفتم
تا چون رود او که پایی چالاک‌ پیما ندارد ؟

تق تق کنان چوبدستش روی زمین می‌نهد مهر
با آنکه ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد

لبخند مهرم به چشمش خاری شد و دشنه‌ای شد
این خوی‌گر با درشتی نرمی تمنا ندارد

بر چهره ی سرد و خشکش پیدا خطوط ملال است
یعنی که با کاهش تن جانی شکیبا ندارد

گویم که با مهربانی خواهم شکیبایی از او
پندش دهم مادرانه گیرم که پروا ندارد

رو می‌کنم سوی او باز تا گفت و گویی کنم ساز
رفته‌ست و خالی است جایش مردی که یک پا ندارد...