بیشک تا بحال سازمان صداوسیما چندین و چند رئیس را به خود دیده است، اگر من امروز به عنوان رئیس جدید این رسانه منصوب شوم چند درصد عملکرد روئسای قبلی را به عنوان الگوی رفتاری برای خودم برمی گزیدم و سعی میکردم رفتار آنها را در طول مدت ریاستم بر این رسانه اعمال کنم؟ بدون شک اگر چنین مسئولیتی بر عهدهام گذاشته میشد، اولین کاری که باید میکردم بررسی عملکرد روئسای قبلی در طول ریاست بر سازمان صداوسیما بود، بالاخره آنها مدتی بر صندلی ریاست این رسانه تکیه زده و سبک خاص مدیریتی خودشان را در پیش گرفته بوده اند، بنابراین اگر بخواهم از آنها پیروی کنم باید هم درباره عملکردشان و هم درباره چرایی رفتار مدیریتی شان تحقیق و پژوهش نمایم، به نظر شما آیا چنین استدلالی درست است؟ به نظر میرسد که تا حد زیادی عقلانی باشد و بشود آن را انجام داد، اما چه من و چه هر شخص دیگری رئیس سازمان صداوسیما باشد و بخواهد رفتار روسای قبلی را مورد ارزیابی قرار دهد تا از این طریق بتواند چند فاکتور خوب پیدا کرده و آنها را به عنوان پیشه خود در دوره ریاستش بر سازمان صداوسیما برگزیند پس از تحقیق و پژوهش متوجه یم مسئله بسیار مهم خواهد شد، آیا شما میدانید آن مسئله چیست؟ خیلی جالب است من بدون اینکه رئیس سازمان صداوسیما شوم متوجه این مسئله شدم، اما آن مسئله چیست؟ بسیار جالب است در طول چند دهه گذشته چندین نفر به عنوان رئیس سازمان صداوسیما برگزیده شدهاند این در حالیست که رفتار تمام آنها تا حد زیادی شبیه هم است، اجازه بدهید با چند تا از این پارامترها آشنایتان کنم:
1- همه روسای قبلی به مسئله سانسور و ممیزی (آن هم از نوع سلیقه محورش) پایبند بودهاند و آن را انجام داده اند.
2- همه روسای قبلی به مسئله ممنوع الفعالیت کردن برخی مجریان و بازیگران روی خوش نشان دادهاند و پس از قرار گرفتن پشت میز ریاست نه تنها حاضر نشدهاند که بازیگران و مجریانی که در دورههای قبلی ممنوع الفعالیت شدهاند را به کار فرا بخوانند و دوباره با آنان همکاری کنند بلکه در طول ریاستشان خودشان هم بر سازمان چند نفر از مجریان و هنرمندان ممنوع الفعالیت شده اند، نکته جالبتر اینکه تمام این روسا هنگامی که در پشت تریبونها قرار گرفتهاند با سینهای ستبر و سری افراشته اعلام کردهاند که ما در تلویزیون هیچ فرد ممنوع الفعالیتی نداریم!
3- با وجود درخواست مکرر مردم مبنی بر پخش دعای ملکوتی ربنا با صدای محمدرضا شجریان در ماه مبارک رمضان، اکثر روسای رسانه ملی ادامهدهنده راه رئیس پیش از خود بودهاند و این یعنی حاضر نشدهاند ربنای شجریان را در موقع اذان از شبکههای مختلف سازمان پخش کنند.
4- حتما میدانید که سازمان صداوسیما در طول سال اقدام به تولید چند سریال تلویزیونی (هرچند اندک) میکند، سریالهایی که
پس از پایان ضبط در کنداکتور یکی از شبکهها قرار گرفته و روی آنتن میروند، نکته درباره این سریال آن است که به محض اینکه پخش سریال مورد نظر به مذاق عدهای خوش نمیآید و آنان به بخشی از صحنهها و دیالوگها اعتراض کرده و مدعی میشوند که سریال مورد نظر به لهجه و قومیت ما توهین کرده، پخش ادامه سریال را متوقف کرده و بیخیالش میشوند و برایشان اصلا هم مهم نیست که مردم به صورت ناگهانی از تماشای ادامه سریالهای موردنظر محروم میشوند.
5- مسئله بعدی عدم همکاری سازمان صداوسیما با سینما و تئاتر است، با درصد بالایی از اطمینان میتوان بیان کرد که در موارد بسیار جزئی (بخوانید سفارشی) تلویزیون تیزر تبلیغاتی هیچ فیلم سینمایی را روی آنتن خود نفرستاده، به این مسئله عدم تولید و پخش تله تئاترهایی که موجب رونق هنرهای نمایشی میشوند را هم اضافه کنید.
صبر کنید هنوز تمام نشده...
6- با اینکه ما مردم عادت کردهایم که به جای تماشای سریالهای جدید، همواره شاهد پخش سریالهای تکراری و همینطور تبلیغات بازرگانی باشیم اما این دلیل نمیشود که مورد شماره 6 را جزو لیست رفتارهای تکراری روسای سازمان صداوسیما قرار ندهیم.
بازگردیم به سوالی که در ابتدای این گزارش مطرح کردیم. اگر من یا شما (مثلا) به عنوان رئیس سازمان صداوسیما انتخاب شوید چه رفتار مدیریتیای را برای دورهای که قرار است در این رسانه فعالیت کنید، در پیش میگرفتید؟ ادامه راه مدیران قبلی؟ ادامه بخشی از راه مدیران قبلی و استفاده از خلاقیتهای فردی خودتان؟ فقط و فقط استفاده از خلاقیتهای فردی خودتان؟ یا اینکه اصلا نمیپذیرفتید که رئیس چنین سازمانی باشید؟
سلیقهها متفاوت است، برخی دوست دارند به مردم خدمت کنند به همین دلیل پیشنهاد ریاست سازمان صداوسیما را میپذیرند و کارنامه کاری شان را به یک عنوان ریاست دیگر مزین میکنند، برخی هم بعد از سالها کار و فعالیت حالا دیگر عادت کردهاند که هر جایی که رفتند، رئیس باشند و خب وقتی تو قرار است رئیس باشی دیگر مهم نیست که رفتار مدیریتی ات چگونه باشد. این یعنی تو چه ریاست را بلد باشی و چه بلد نباشی باز هم رئیس خواهی شد، در چنین شرایطی واقعا چرا باید خودت را بیهوده خسته کنی و شیوه ریاست کردن بر محل کار جدیدت را بیاموزی؟ در این میان برخی هم هستند که واقعا دلشان میخواهد کار کنند و اتفاقا به همین دلیل پیشنهاد ریاست را میپذیرند و با خودشان عهد میکنند که حول حالنایی در سازمان تحت امرشان ایجاد نمایند، اما به دلایل مختلف امکان تغییر و تحول برایشان مهیا نمیشود و مجبور میشوند که ادامهدهنده راه روسای قبلی باشند. این گروه آخر همان افرادی هستند که پس از پایان دوره ریاستشان تازه یادشان میافتد که درباره دوره کاری شان در سازمان صداوسیما رازهای مگویی دارند که میتوانند با بیان کردن آنها این موضوع را در ذهن مردم جا بیندازند که ما میخواستیم کار کنیم اما متاسفانه برخی نگذاشتند.
به هر روی، من یا شما یا هر فرد دیگری که ریاست سازمان صداوسیما را بر عهده میگیرد با تمام وجود میداند که این سازمان مانند یک مدینه فاضله نیست که شمیم و آواز گل و بلبل در همه جایش به وفور وجود داشته باشد، میداند که تلویزیون عملکرد خوبی در حوزه تهیه خوراک فرهنگی و اجتماعی در مواجه شدن با مردم ندارد و مدتهاست که خیلی از مردم با این رسانه قهر کردهاند و دیگر برنامه هایش را تماشا نمیکنند، میداند که هنرمندان بسیاری که پیشتر با تلویزیون همکاریهای عمیقی داشتند حالا حتی حاضر نیستند برای یک بار از جلوی جام جم عبور کنند، چه رسد که بخواهند با این سازمان همکاری داشته باشند و برای آثار تصویری که در این رسانه تولید میشود به ایفای نقش بپردازند، میداند که یکی از مهمترین وظایف رئیس سازمان صداوسیما این است که هر گاه هنرمندی که پا به سن گذاشته بوده و حداقل بیست سال با این رسانه همکاری نداشته، از دنیا میرود باید برای هنرمند تازه درگذشته پیام تسلیت بفرستد، میداند که تلویزیون گاهی اوقات حتی خودش، خودش را سانسور میکند، تولیدات خودش را سانسور میکند، اتفاقات بیشمار تلخ و شیرینی را که گاه و بیگاه در محافل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رخ میدهد ، سانسور میکند و عجبا که این اواخر آنقدر گرفتار ممیزی شده که حتی سانسور را سانسور میکند، میداند که اگر تلویزیون برای ساخت سریالها و مجموعههای جدید بودجه ندارد اما برای اینکه بفهمد اگر بودجهای نیست پس پول اینهمه آگهی بازرگانی چه میشود و در جیب چه کسی میرود، پیشنهاد ریاست بر سازمان صداوسیما را قبول میکند.
نتیجه چه شد؟ شما فهمیدید؟ راستش ما که از این همه آسمان ریسمان کردنهای نگارنده این خطوط تنها این موضوع حالیِ مان شد که به قول بازیگر نقش «زلیخا» در سریال «حضرت یوسف»، گاهی وقتها شرایط آنقدر بیدر و پیکر میشود که برای آنکه کسی ناراحت نشود و به کسی برنخورد، به جای اینکه بگوییم هر کی هر کی شده، باید بگویم هر کسی به هر کسی شده و این یعنی در گرداندن و مدیریت کردن در سازمانی مانند صداوسیما، مهم عملکردی که تو به عنوان رئیس این رسانه از خودت نشان میدهی؛ نیست، بلکه آنچه مهم است آن عملکردی ست که ساری و جاریای ست تاکنون در این سازمان وجود داشته و با تغییر روسا (از قدیم تا جدید) قرار نیست تغییر پیدا کند، این یعنی رویهای که تاکنون در سازمان صداوسیما در پیش گرفته شده قرار است پس از این هم در پیش گرفته شود، به عبارت بهتر قرار است پخش سریالهای تکراری همچنان ادامه داشته باشد، قرار است برخی مجریان و هنرمندان در این رسانه
ممنوع الفعالیت باشند، قرار است تلویزیون خوراک فرهنگی و اجتماعی خوبی برای مردم تامین نکند، قرار است به محض اینکه هر هنرمندی از دنیا رفت رئیس سازمان پیام تسلیت بدهد، قرار است سانسور و ممیزی در این رسانه همچنان ادامه داشته باشد و رفتارهای سلیقهای بر رفتارهای منطقی ارجحیت داشته باشند، قرار است تلویزیون همچنان از پخش پیامهای بازرگانی کلی درآمد نصیبش شود و مدام از نداشتن بودجه گلایه کند و قرار است...
در پایان باید بیان کنیم که مثل هر ماجرای دیگری، منطقیاش این است که ما و شما انتظار داشته باشیم که برای شرایط نامساعد رسانه ملی با تدابیر منطقیای که اندیشیده میشود نقطه پایانی وجود داشته باشد، اما به قول قدیمیها آنطور که باد میوزد و آنطور که شاخه میجنبد، تو گویی قرار است روندی که در سازمان صداوسیما
در پیش گرفته شده کماکان ادامه داشته باشد، حال چه من رئیس باشم، چه شما رئیس باشید و چه فرد دیگری...آش همان آش است و کاسه همان کاسه.