شناسهٔ خبر: 20396052 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

روش آموزش نیروهای سازمان منافقین

گام اول؛ تمرین قصاوت قلب و بی‌رحمی

فرهیختگان: یکی از مواردی که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به اعضای خود آموزش می‌داد، رعایت بی‌رحمی و قساوت قلب در ترورها بود.

صاحب‌خبر -

محمد جعفربگلو
خبرنگار گروه  تاریخ

به این ترتیب که به اعضا آموزش داده می‌شد به هیچ‌وجه در ترورها به افراد رحم نکنند. البته این موضوع ریشه تاریخی داشت و فقط مربوط به دهه 60 نمی‌شد. منافقین در دهه 50 نیز بی‌رحمی را چاشنی کار می‌کردند؛ آنجا که پس از ترور مجید شریف‌واقفی، یکی از اعضای مجاهدین که مخالف تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیست بود، جسد وی را تکه تکه کرده و سوزاندند. با بررسی اعترافات اعضای سازمان منافقین روشن می‌شود که این‌گونه جنایت‌های بی‌رحمانه به شدت در سازمان مورد تاکید بود و در ترورها و کشتارهای دهه 60 نیز مورد توجه قرار می‌گرفت.
مرتضی ناصح‌پور که از سال 61 وارد واحدهای ویژه نظامی منافقین شد و تا فرماندهی تیم‌های تروریستی منافقین بالا رفت در بازجویی‌ ضمن بیان اینکه هدف از ترور مردم، خارج کردن آنان از صحنه و ایجاد جو رعب و وحشت، انتقام‌جویی از مردم، حفظ تشکیلات و دادن روحیه به اعضا بود درباره تاکید سازمان بر بی‌رحمی و قساوت قلب در انجام ترورها می‌گوید: «اولین و مهم‌ترین رهنمود این بود که افراد واحد عملیاتی باید هیچ‌گونه رحم و مهربانی نداشته باشند. یعنی به این صورت که بی‌رحمی کامل در هر مورد و هر نمونه‌ای داشته باشیم و ناراحتی و دل‌سوختگی از جنایات نباید داشته باشیم. سازمان نیروهایش را طوری بار می‌آورد که هیچ‌گونه احساسی نسبت به مردم درک نمی‌کردند و فقط در کادر همان خطوط سازمان پیش می‌رفتند. یعنی سازمان ما را از هیتلر و مغول هم بی‌رحم‌تر بار می‌آورد.»
وی ادامه می‌دهد: «رهنمودهای دیگر سازمان قاطعیت در جنایت بود که برای اینکه جنایت به صورت کامل انجام گیرد باید نمونه آن خشم و کینه روشن شود و اینکه با قاطعیت و مسلط باشد نمایان باشد. یعنی از خشم و کینه استفاده کنیم و اسم آن را قاطعیت بگذاریم.»
این کادر عملیاتی منافقین همچنین درباره تحریک احساسات اعضا توسط سازمان می‌گوید: «هدف سازمان انتقام‌جویی و ایجاد رعب و وحشت بود و تنها مساله‌ای که برای ما ذکر کرده بودند این بود که وی (سوژه ترور) بچه‌ها را لو داده و باعث کشته شدن عده‌ای شده است... یعنی آمدند و از همان راه تحریک احساسات که بله او باعث کشته شدن دوستان تو شده است وارد شدند.»
بهرام برناس، یکی از فرماندهان عملیاتی منافقین هم درباره آموزش‌های سازمان در رابطه با انجام ترورهای بی‌رحمانه می‌گوید: «دستور اکیدی که برای ما صادر می‌شد، «صورت گرفتن ترور به هر شکل ممکن» بود.»
برای پیاده کردن تمامی مراحل ترور، از کشتن تا آتش زدن یا تکه تکه کردن جنازه، طی عملیات بیشتر سعی می‌شد جایی انتخاب شود که آرام و خلوت و دور از مسجد یا کمیته باشد تا مامور منافقین راحت‌تر بتواند کار را انجام دهد. معمولا هم افرادی برای ترور انتخاب می‌شدند که مسن و از لحاظ تحرک ضعیف بودند تا حتی‌الامکان قدرت دفاع از خود را نداشته باشند.
خط ترورها اغلب روی مسائل بسیار کوچک بود. به عنوان مثال تنها داشتن عکس از امام یا عضویت در نهادهای انقلابی به عنوان دلیلی برای ترور فرد کافی بود. روش منافقین در این قبیل ترورها همواره ورود به خانه یا محل کار افراد نبود؛ بلکه آنها گاهی با حضور در خیابان و اماکن عمومی اقدام به ترور مردم می‌کردند. یا اینکه بعضی از تیم‌های تروریستی منافقین برای پیدا کردن سوژه ترور، با پوشش ماموران انتظامی جلوی افراد را می‌گرفتند و از آنها مدرک شناسایی درخواست می‌کردند. در صورتی که مدارک فردی دال بر فعالیت وی در نهادهای انقلابی، سازمان و وزارتخانه دولتی بود، فرد مزبور را ترور می‌کردند یا هرگاه هنگام بازرسی از مدارک و کیف اشخاص به عکسی از حضرت امام یا یکی از مسئولان نظام برمی‌خوردند قصد شوم خود را اجرا می‌کردند. در همین رابطه فرمانده یکی از واحدهای تروریستی سازمان منافقین می‌گوید: «تیم‌های عملیاتی وقتی به شخصی برمی‌خوردند که عکس آیت‌الله خمینی در کیفش داشت وی را ترور می‌کردند و همین یک موضوع یعنی حامی خط رهبری بودن برای ترور کافی بود.»
منافقین در کشتار مردم حتی به کودکان نیز رحم نمی‌کردند. به عنوان مثال بهرام برناس یک زن باردار را ترور کرد. یکی دیگر از بی‌رحمانه‌ترین جنایت‌های منافقین در 21 مهر 60 رخ داد؛ جایی که آنها یک کودک 6 ساله و مادر 22 ساله‌اش را در شیراز ترور کردند... بنابر گزارش روزنامه «کیهان» در ساعت 19 آن روز، عوامل منافقین با کار گذاشتن یک بمب در اتومبیل پیکان در خیابان هدایت شیراز، آن دو را به شهادت رساندند.
در همین رابطه مرتضی ناصح‌پور در بازجویی اعتراف می‌کند که سازمان به کشتن کودکان و زنان حامله نیز توصیه می‌کرده است. وی در این مورد می‌گوید: «طبق خط داده شده اگر فرزند کوچکی با آن احساس علاقه نسبت به پدر و مادر جلوی افراد عملیاتی را می‌گرفت یا از پدر و یا مادرش دور نمی‌شد باید او را از دم تیغ می‌گذراند و با به اصطلاح خشم انقلابی نسبت به کودک برخورد قاطعانه داشت.»
مرتضی ناصح‌پور، سرتیم عملیاتی منافقین در اعترافات خود به مواردی از جنایت‌های منافقین که خود در آنها حضور داشته اشاره می‌کند و درباره ترور یک مغازه‌دار به نام محمدی نصرآبادی می‌گوید: «او پیرمردی با موها و ریش‌های سفید بود... . این ترور در صبح روز 24 مرداد 61 در محل کار او یعنی در مغازه الکتریکی اتفاق افتاد. محل آن واقع در میدان توحید تهران بود. طرح این ترور در خانه تیمی ریخته شد. بعد از آماده کردن موتور سرقتی و شناسایی قبلی به محل مورد نظر رفتیم. دو نفری پیاده و وارد مغازه شدیم. گفتیم که مقداری سیم بدهید. مغازه‌دار بلند شد که سیم بدهد، بعد ما هر دو اسلحه کشیدیم و هرکدام‌مان سه تیر از فاصله نزدیک به ناحیه شکم و سینه و سر وی زدیم.»
هر چند منافقین موفق به این ترور شدند؛ اما به دلیل فرا رسیدن مردم و همسایه‌ها در اجرای گام‌های بعد و تکمیل پروژه جنایت خود ناکام مانده و ناچار به ترک محل شدند. ناصح‌پور در ادامه اعترافاتش بیان می‌کند که سازمان تا چه اندازه به دلیل عدم انجام قساوت در ترور آنها را مورد مواخذه قرار داد: «در درون تشکیلات انتقادات زیادی به ما شد که چرا جنایت را کامل انجام ندادید؟ چرا پولش را سرقت نکردید؟ چرا مغازه را منفجر نکردید؟ چرا جسد را تکه تکه نکردید؟ یعنی این جنایت از دید سازمان خیلی ساده بوده است و ما باید بدتر از این را انجام می‌دادیم؛ یعنی نهایت وحشی‌گری و درنده خویی که ما ناقص انجام دادیم.»
یکی دیگر از شیوه‌های وحشیانه که به اعضای منافقین آموزش داده می‌شد، ترور با استفاده از چاقو بود تا به این شکل فرد مضروب با درد جان دهد. حسین عباسی که از شهریور 60 در تیم تروریستی منافقین فعالیت می‌کرد درباره ترور دو چوپان با کارد می‌گوید: «در جنگل‌های رحیم‌آباد... فرمانده دستور داد با طنابی که روی قاطرها بود آن دو را به همدیگر بسته و آنها در همان حالت با داد و فریاد که ما را نکشید، دو نفر دهان‌شان را گرفته و بقیه افراد هر کدام با ضربات چاقو آنها را به طرز فجیعی به قتل رساندیم.»

 

نظر شما