شناسهٔ خبر: 22998896 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

«فرهیختگان» از حواشی حضور ستاره‌های سینمایی در تئاتر گزارش می‌دهد

به نفع بازیگر، به ضرر تئاتر

این روزها سه بازیگر غیرتئاتری، هر سه بانو، روی صحنه تئاتر خودنمایی می‌کنند. در ایرانشهر الناز شاکردوست و در تالار وحدت، مهناز افشار بلیت نمایش‌هایشان Sold out می‌شود. در تئاتر شهرزاد نیز سحر قریشی با «لامبورگینی 2» کاری از سیامک صفری به بمب خبری بدل می‌شود؛ اما با تشکیل کمپینی علیه‌اش، با ریزش مخاطب مواجه می‌شود.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سال‌های 92 و 93، سال‌های پرهیاهوی رسانه‌ای بود از حضور ستارگانی در سالن‌های شاخصی چون ایرانشهر، حافظ و وحدت که در تئاتر سنخیتی نداشتند. آن روزها صحنه تئاتر محل رونمایی از ستارگان پرده سفید سینما یا صفحه‌ نقره‌ای تلویزیون و حتی مستطیل سبز فوتبال بود. هجمه‌های رسانه‌ای از خطری در تئاتر ایران سخن می‌گفت و برخی تئاتر را در دوران انحطاط و اضمحلال می‌دانستند. جولانگاه ستارگان تلویزیونی و سینمایی و فوتبالی، محلی بود برای کسب درآمد بیشتری به واسطه حضور محبوب عموم مردم. نمایش‌ها نیز از منظر تئاتری چنگی به دل نمی‌زدند. اعتراض تئاتری‌ها بالا گرفت و کار به پیشکسوتان رسید. فضای رسانه‌ای مملو از «کل‌کل‌»های میان موافقان و مخالفان بود؛ ولی سمبه موافقان ستارگان به واسطه رسانه‌های زرد و البته شبکه‌های اجتماعی پرزورتر بود. با این حال شمع نقد روشن مانده بود و بیشتر تیرهای زهرآگین و گزنده نقدها نیز به سمت کسی نبود جز پژمان جمشیدی.

در این میان پژمان جمشیدی بیش از دیگران به محل جدل بدل شده بود. او در مصاحبه‌ای جالب گفته بود: «من برای همه منتقدان احترام قائلم ولی کمی شبیه شوخی است. این اقبالی که از طرف مردم وجود دارد بی‌دلیل نمی‌تواند باشد، حتی اگر پارتی هم داشتم خیلی تلاش کردم که بتوانم نقشم (در سریال پژمان) را به خوبی ایفا کنم. مقوله بازیگری از هنرمند بودن برای من جداست. من خیلی از بازیگران را هنرمند نمی‌دانم. هنرمند فرد لایقی است که رفتارش، رفتار ویژه‌ای است.»

سال‌ها از این موضوع گذشت و جمشیدی روال مناسبی از اجرای تئاتر را دنبال کرد؛‌ اما او دیگر بازیگر پرفروغ گذشته نبود. «بینوایان» و «یادم تو را فراموش» در ایرانشهر برای او شکستی تجاری رقم زد تا دیگر بازیگر گیشه نباشد. آن روزها جمشیدی بازی قابل‌قبول‌تری ارائه می‌داد و حتی در تالار حافظ و در نمایش ضعیف داوود بنی‌اردلان، نسبت به باسابقه‌ها و ستارگان نوظهورش بهتر بازی کرد؛ اما صحنه با جمشیدی نامهربان بود و او را از عرصه خارج کرد؛ مردی که نمی‌فروخت جایی در تئاتر نداشت.

وضعیت برای ستارگان دیگر هم جالب نبود. بهنوش بختیاری که در سال 94 نمایش شکست خورده «پرواز ایکار» را در ایرانشهر بازی کرده بود؛ این بار با نمایش «سه خواهر و دیگران» حمید امجد در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفت. او که آن زمان رکورد پنج میلیون دنبال‌کننده را در اینستاگرام داشت، با شکست تجاری نمایش امجد با صحنه وداع کرد تا حداقل برای دو سال آینده روی صحنه تئاتر نباشد.

آن روزها هیاهوها بر سر حضور ستارگان سینمایی با فروش‌های اندک فروخت. کسی دیگر به یاد نمی‌آورد که چرا پژمان جمشیدی یا بهنوش بختیاری روی صحنه تئاتر ظاهر نمی‌شوند. در عوض نگاه‌ها به سینما و حضور غول‌های تئاتری در نقش‌های خُرد بود. زمانی که سیامک صفری و نسیم ادبی در نقش‌های نه‌چندان شاخص در فجر 35 حضور پررنگی داشتند؛ پرسش این بود چرا سینما رفتاری قهرآمیز با هنرمندان تئاتر دارد.

ولی ورق برمی‌گردد. این روزها سه بازیگر غیرتئاتری، هر سه بانو، روی صحنه تئاتر خودنمایی می‌کنند. در ایرانشهر الناز شاکردوست و در تالار وحدت، مهناز افشار بلیت نمایش‌هایشان Sold out می‌شود. در تئاتر شهرزاد نیز سحر قریشی با «لامبورگینی 2» کاری از سیامک صفری به بمب خبری بدل می‌شود؛ اما با تشکیل کمپینی علیه‌اش، با ریزش مخاطب مواجه می‌شود.

در این وانفسا هر یک از چهره‌ها به واسطه‌ای برای فروش آثار خود وارد عمل می‌شوند. در حالی که شاکردوست در «خفگی» روی پرده است، تیم تبلیغاتی فریدون جیرانی برای نمایش او سنگ‌تمام می‌گذارند؛ این در حالی است که نمایش امیر مهندسیان، «گم‌وگور» یک نمایش ضعیف معرفی می‌شود که در آن شاکردوست به هیچ عنوان خوش نمی‌درخشد؛ اما بمب‌های خبری در فضای مجازی همه چیز را به نفع نمایش رقم می‌زنند.

درباره «اولیور توئیست» وضعیت مشابهی رخ می‌دهد. نمایش به واسطه حضور افشار صاحب بیلبوردهای بی‌شمار می‌شود و حامیان تبلیغاتی را فارغ از محتوا و ارزش هنری نمایش با خود همراه می‌کند. در حالی که افشار روی صحنه تالار وحدت ضعیف ظاهر می‌شود؛ اما این مساله مهم نیست. رسانه‌ها به شکل وسیع او را به‌عنوان ستاره، درخشان‌تر می‌کنند.

وضعیت برای سحر قریشی با انتشار چند ویدئوی قدیمی پیچیده می‌شود و طومار نمایش با یک کمپین علیه نمایش به سرازیری شکست در گیشه منجر می‌شود تا نشان دهد فضای مجازی می‌تواند در فروش یک نمایش به چه میزان تاثیرگذار باشد.

با اینکه در مجموع حضور هر سه بازیگر در فروش مغتنم شمرده می‌شود؛ اما تاریخ نشان داده نتیجه کار پژمان جمشیدی و بهنوش بختیاری است. در این موقعیت سوال مهم این است که چه بر سر ستاره‌ها می‌آید؟ چرا بهبود بازیگری آنان برابر با حضور مخاطب بیشتر نمی‌شود؟ چرا رشد بازیگر با رشد اقبال عمومی همراه نبوده است؟ چرا «در» بازیگری روی یک پاشنه نچرخیده است؟ آیا باید دورانی را پیش‌بینی کنیم که برای مخاطبان تئاتر دیگر، قدرت حضور و ایفای بازیگران برایشان محلی از اعراب نیست.

جواب این سوال‌ها سخت است؛ ولی می‌توان یک جواب برایش متصور بود. در روزهایی که وضعیت فرهنگی کشور مسیر نزولی خود را طی می‌کند و در میان سبزه‌های مزبله فرهنگی، هر‌از‌گاهی اثر فخیم و قابل‌اعتنایی یافت می‌شود، مخاطب بد عادت کرده تئاتر، از بازیگران اصطلاحا سلبریتی چیز دیگری را طلب می‌کند. این خواسته می‌تواند به سبک‌زندگی و روش فخرفروشانه طبقات بالایی اجتماع مرتبط باشد؛ همان طبقاتی که با ستاره شدن یک بازیگر خود بدان بدل می‌شوند. گذشته‌ای که فراموش می‌شود و آینده‌ای که پیش‌بینی نمی‌شود.

 

* نویسنده : احسان زیورعالم روزنامه‌نگار

نظر شما