شناسهٔ خبر: 20397031 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

پای صحبت‌های سینا راستگو کارگردان نمایش «دشمن مردم»

تئاتر خصوصی برای جوان‌ها خوب نیست

فرهیختگان: این روزها نمایش «دشمن مردم» یکی از مهم‌ترین کارهای هنریک ایبسن نروژی است.

صاحب‌خبر -

 سید حسین رسولی
 خبرنگار گروه تماشا

در تالار مولوی که از مراکز تئاتر دانشگاهی و تجربی به حساب می‌آید روی صحنه رفته است. از ایبسن به عنوان یکی از بنیانگذاران تئاتر نوین یاد می‌شود. سینا راستگو، کارگردان جوانی است که با گروهی جوان این نمایش را روی صحنه برده است. در این اجرا کیومرث مرادی، از  مدرسان تئاتر به عنوان مشاور در کنار گروه بوده است. به همین مناسبت پای صحبت‌های سینا راستگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

ایده این نمایش از کجا شروع و چه روندی طی شد تا روی صحنه جان گرفت؟
از بهمن سال ۱۳۹۴ تمرین‌ها را آغاز کردیم. از چهار تا پنج ماه قبل از این هم کار روی متن را شروع کرده بودم. مساله اصلی‌ای که در این متن وجود داشت مربوط به مناسبات زمانی بسیار ویژه‌‌ای است که متن با شرایط جامعه ما و جهان دارد. به نظرم این متن اگر در هر کجای جهان اجرا شود مخاطب خاص خود و ما‌به‌ازای خودش را پیدا می‌کند. این مناسبات زمانی و وضعیتی که در متن موجود است می‌تواند خیلی شبیه به وضعیت زندگی ما در ایران هم باشد. آگاهی مردم در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی بالا رفته است. همین موضوع بود که باعث شد به خودم جسارت کار کردن متن «دشمن مردم» را بدهم. خیلی‌ها می‌گفتند که متن «دشمن مردم» ایبسن و اجرایش خیلی سخت است. متن خیلی پیچیده است. زورت نمی‌رسد و نمي‌توانی این متن را اجرا کنی! ولی خوب اوایل ترس داشتم. کم کم در پروسه تمرینی این ترس به جسارت و جرات تبدیل شد. مناسبات جهانی متن یکی از دلایل اصلی برای اجرا بود. سال ۱۳۹۴ متن را خواندم و دیدم ۱۰ سال است که پس از اکبر زنجانپور سال‌ ۱۳۸۵ در تئاتر شهر کس دیگری این متن را روی صحنه نبرده است. حقیقتا خیلی این موضوع برایم عجیب بود. چرا این همه کارگردان و اندیشمند داریم که در حرف به فکر جامعه هستند و دائم می‌گویند مردم برایمان مهم است؛ اما هیچ‌کدام سراغ اجرای متن «دشمن مردم» نمی‌روند. این هم در واقع یک دلیل مهم دیگر بود که این متن انتخاب من برای اجرا شد. وقتی پروسه تمرینی شروع شد در مساله گرفتن سالن به مشکل خوردم. به هر حال پروسه تمرینی را شروع کردم. در جشنواره آموزشگاه‌های باران شرکت کردیم و چندین جایزه گرفتیم. کیومرث مرادی، استاد کارگردانی من بود. او  گفت سالن باران برای اجرای شما کوچک است. ما به سالن مولوی معرفی شدیم و اجرای ما قبول شد.

هنریک ایبسن چه در  زبان و چه در مفاهیم کلیدی درام انقلاب کرد. او را یکی از بنیانگذاران تئاتر مدرن می‌دانند. چه چیزی در نگاه او به طور خاص برایت جذاب بود؟
ما از طریق ایبسن از متن‌های قدیمی فاصله گرفتیم. جریان درام او داستانگویی است. خیلی جالب است که تمرکز خیلی از درام‌نویسان روی موقعیت و فضا است؛ ولی در آثار هنریک ایبسن از «ستون‌های جامعه» که اولین نمایشنامه اوست تا «وقتی همه مردگان برمی‌خیزند» که آخرین اثر اوست ما همیشه یک خط داستانی درست و فنی می‌بینیم. متن در پرده‌های مختلف جلو می‌رود. شیوه داستانگویی ایبسن خیلی به من برای اجرای متن  کمک کرد.  کار او اجازه داد پایم را از گلیمم درازتر نکنم و بلاهای عجیب و غریب سر متن نیاورم. در‌واقع اتفاقی که باید می‌افتاد این بود که متن «دشمن مردم» را درست اجرا کنیم. تماشاچی باید وقتی از سالن بیرون می‌آید بتواند داستان اجرا را در یک خط تعریف کند؛ نه اینکه وقتی از سالن بیرون می‌آید بگوید «عجب کاری بود! ما هیچی نفهمیدیم! شما  از این کار چیزی فهمیدید؟! ما که چیزی از آن سر در نیاوردیم! دمشان گرم! چه کارگردان باحالی!» تا کی ما باید یک‌سری از کارها را انجام بدهیم که ادای عده‌ای از بزرگان تئاتر است در حالی که علم این کار را نداریم. گاهی تصاویری را می‌بینیم و خیلی زود دوست داریم که آنها را بیاوریم در کارمان! خیلی‌ها آمدند و اجرای ما را دیدند و خرده گرفتند که شما کار ویژه‌ای نکرده‌اید؛ همان متن را اجرا برده‌اید. اجرای متن «دشمن مردم» با همان فرمی که دارد خیلی کار سختی است. شما باید کاری کنید که تماشاچی در زمان موجود با این متن ارتباط برقرار کند؛ با توجه به اینکه هیچ ترجمه خوبی هم از نمایشنامه در دسترس نیست. از ترجمه آقایان آرین‌پور و جمال‌زاده در دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ بگیرید تا ترجمه‌های دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ که آقای میرمجید انجام داده‌ است. اقتباس‌هایی هم داریم که مثلا آرتور میلر از متن ایبسن انجام داده است. ایبسن زبان غریبی دارد. سعی کردیم تمام زبان،‌ فضا، حال و هوای اثر او به‌روز شود تا وقتی تماشاگر می‌آید اجرا را ببیند آن را جزئی از خودش بداند. استقبال مخاطبان به لحاظ تعداد خیلی خوب بود. اوایل خیلی نسبت به واکنش تماشاگران ترس داشتم اما حالا فکر می‌کنم همین که متن «دشمن مردم» اجرا می‌شود و مخاطب هم می‌آید و آن را می‌بیند یک اتفاق خوب است.

در کارگردانی خیلی از نور و تصویرسازی بین صحنه‌ها استفاده کرده‌اید. اما تلاش کرده‌اید اغلب گفت‌وگوهای دکتر استوکمان شخصیت اصلی نمایش را کاملا وفادارانه اجرا کنید. می‌‌خواستید شیوه اجرایی شما در همان مسیر رئالیستی مورد نظر ایبسن پیش برود؟
هدف اصلی ما این بود که از متن اصلی ایبسن فاصله نگیریم؛ اما چیزهایی به نمایشنامه اضافه می‌کنیم. نکته‌ای که خیلی تاکید داشتیم و به متن اضافه کردیم حضور مردم شهر بود. این حضور در خود متن خیلی کمرنگ است. دغدغه من به عنوان کسی که این متن را کار می‌کند توجه به شرایطی بود که در جامعه ما رخ می‌دهد. خیلی از مردم در اغلب جاهای دنیا از یک نفر بت و قهرمان می‌سازند  ولی وقتی  قهرمان احتیاج به کمک و پشتیبانی دارد خیلی راحت او را به زمین می‌کوبند. اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. این مساله مهمی بود که همین را به عنوان ابزاری برای جذاب کردن اثر استفاده کردیم. تلاش کردیم به لحاظ بصری اجرای متن را جذاب کنیم. دکور محمد موسوی خیلی به ما کمک کرد. نورپردازی‌های خیلی خوبی داشتیم. حضور مردم شهر در نمایش به ما کمک کرد به مفاهیم لایه‌های سوم و چهارم نمایشنامه ایبسن رو آوریم. برخورد زنده‌ای با این متن داشتیم. تلاش کردیم اتفاق‌های رسانه‌ای در متن را پررنگ کنیم. آدم‌هایی را نشان دادیم که گیر کرده‌اند و یک‌سری کارهای مکانیکی انجام می‌دهند. ما توانستیم از چنین فضاهایی استفاده کنیم تا مردم فقط نمایشنامه را نشنوند و بتوانند تصویر هم ببینند.

با پا گرفتن تئاتر خصوصی تئاتر ما تغییر زیست داده است. تماشاگر جدید و فضا‌های جدید کاری اضافه شده است. نظرتان درباره این فضای جدید چیست؟
سالن‌‌های خصوصی خیلی خوب هستند؛ اما به درد ما جوانان نمی‌خورند. این تئاتر در کل خوب است اما برای ما جوان‌ها نیست! خود من سر همین نمایش «دشمن مردم» به هر سالنی که سر زدم اولین چیزی که پرسیدند این بود که چهره و آدم معروف نمایش کیست. می‌گفتم ما چهره نداریم و یک گروه جوان هستیم. نمی‌توانم بروم سراغ فلان ستاره تا برایم بازی کند! به عنوان یک جوان نمی‌توانم بروم سراغ بازیگرهای سطح اول تئاتر و آنها را به کار اضافه کنم. خود سالن‌دار هم که این حرف را به من می‌زند در قدم‌ اول با جوان‌ها کار کرده است. نمی‌دانم چه ماجرایی است که همه تئاتری‌ها از هر جایی که می‌خواهند شروع کنند باید سختی کار بکشند. در واقع سختی‌‌های ما هیچ فرقی با سختی‌های هنرمندان قبلی ندارد. معضلاتی که من الان در اواسط دهه ۲۰  زندگی‌ام دارم، استادم هم ۳۰ سال پیش داشته است؛ همه دغدغه سالن و دیده شدن کار توسط مخاطب را داشته‌اند. سالن‌های خصوصی راه افتاده‌اند؛ ولی بعد از اینکه بفهمند شما چهره ندارید می‌گویند «می‌توانید کف فروش را بدهید؟» که این هم اصلا معلوم نیست بشود! علنا می‌گویند چک تمام اجراهایت را بنویس و به ما بده! به آنها حق می‌دهم. کلی هزینه کرده‌اند. باید پول در‌آورند. باید به کاری اجرا بدهند که مثلا پژمان جمشیدی و نوید محمدزاده در آن بازی می‌کنند! اجرای من تضمین مالی برایشان ندارد. ماجرا این است که تئاتر خصوصی برای جوان‌ها اصلا خوب نیست.

نظر شما