سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
برای سلامتی ترامپ دعا کنید!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
۱- اگر از تیتر یادداشت پیشروی تعجب کردهاید، حق با شماست، چرا که هرگز نباید حتی برای یک لحظه هم به زنده ماندن ستمگران خونریز راضی بود، چه رسد به اینکه برای سلامتی آنها دعا هم بکنیم! در اینباره داستانی شنیدنی از امام موسی کاظم علیهالسلام نقل شده است که درسآموز و عبرتانگیز است؛ یکی از یاران حضرت بهنام صفوان که به شغل کاروانداری و اجاره اسب و شتر مشغول بود و به همین علت او را «صفوان جمال» مینامیدند، تعدادی از شتران خود را برای سفر مکه به هارونالرشید، خلیفه عباسی اجاره داده بود. خبر این ماجرا که به امام موسی کاظم(ع) رسید، او را ملامت فرمود و صفوان گفت شترهایم را برای سفر حج اجاره دادهام که سفر گناهآلود نیست. حضرت فرمودند: آیا در ژرفای دل خویش خواستار این نیستی که هارون به سلامت از سفر بازگردد تا کرایه شترهایت را بپردازد؟ صفوان پاسخ مثبت داد و امام فرمود؛ به همین اندازه که راضی به بقای ستمگر هستی مرتکب گناه شدهای. امام راحل ما(ره) هم میفرمودند اگر خیر صدام و ریگان را میخواهید، دعا کنید که بمیرند و...
ماجرای ترامپ اما، گمان میرود که از نوع دیگری باشد، او به استناد شواهد موجود یک احمق تمامعیار است که تاکنون با اقدامات احمقانه خود، بیآنکه بخواهد به جهان اسلام و مخصوصا محور مقاومت خدمات فراوانی کرده است که تازهترین نمونه آن اعلام بیتالمقدس بهعنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس است. از این روی بایسته است به قول امام سجاد علیهالسلام که برخورداری از دشمن احمق را شایسته شکر میدانستند، برای دوام ریاست این رئیسجمهور احمق دست به دعا برداریم! و شاید لازم باشد در این زمینه با شیخ اجل سعدی شیراز همزبان شده و زمزمه کنیم؛ از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش بدر آید و یا سروده ناصر خسرو قبادیانی را به خاطر آوریم که؛
«مهر ابله، مهر خرس آمد یقین
کین او مهر است و مهر اوست کین»
و صد البته، احمقها در برخی از موارد خطرناک هم هستند و اقدامات آنان اگرچه در بسیاری از موارد به نفع طرف مقابل پایان میپذیرد ولی هزینهساز نیز هست.
۲ - نگاهی گذرا به اقدامات ترامپ بعد از انتخاب به عنوان رئیسجمهور آمریکا به وضوح نشان میدهد که او اگرچه برای جهان اسلام و ملتهای مسلمان دردسرهای بعضا خطرناک نیز آفریده است اما در همان حال ویترینی از ناکامیهای آمریکا و متحدانش را هم به نمایش گذارده است که از آن میان میتوان به نمایش چهره بینقاب و بدون روتوش آمریکا، بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، افشای دستهای پشتپرده سران برخی از کشورهای عربی و به ظاهر مسلمان نظیر سعودیها و اماراتیها، مصریها، اردنیها، تشکیلات خودگردان (محمود عباس)، ترغیب آلسعود به ادامه جنگ در یمن که سقوط این پایگاه خیانت و جنایت در جهان اسلام را تسریع کرده است، نقض پی در پی برجام و افزایش تحریمها که خط فریب آمریکاباوران را در ایران اسلامی با مخاطره جدی روبرو کرده و شرمساری روزافزون بزککنندگان شیطان بزرگ را در پی داشته است، حمایت آشکار از تروریستهای داعش که قرار بود به تفرقه در جهان اسلام بیانجامد ولی قلع و قمع آنان باعث اتحاد بیشتر ملتها و مذاهب اسلامی شده است، توطئه گروگانگیری سعد حریری در عربستان که رسوایی این طرح و عاملان آشکار و پنهان آن را به دنبال داشته و... اشاره کرد. مواردی از این دست فقط چند نمونه از شکستهای ترامپ است که در ویترین ناکامیهای او به وضوح دیده میشود و این همه درحالی است که هر یک از موارد یاد شده در آغاز، ضربهای ویرانگر و هولناک بر پیکره ملتهای مسلمان تلقی میشد ولی از آنجا که محاسبات حریف احمقانه و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای جاری در جهان اسلام و مخصوصا بدون توجه به اقتدار مثالزدنی جبهه مقاومت طراحی شده بود، در نهایت نتیجه معکوس داشت.
اما، اقدام اخیر ترامپ در معرفی بیتالمقدس به عنوان پایتخت رژیم کودککش اسرائیل داستان جداگانهای است که اشاره به نکاتی درباره آن ضروری به نظر میرسد.
۳- طی چند سال اخیر آمریکا و متحدان اروپائی و منطقهای آن برای فراموش شدن خطر رژیم اشغالگر قدس و حذف خطر این جرثومه فساد و تباهی از اذهان ملتهای مسلمان و یا کمرنگکردن این خطر دست به تلاش گستردهای زده بودند و با بهرهگیری از سران دستنشانده و بیهویت برخی از کشورهای عربی تا حدودی نیز موفق شده بودند، تا آنجا که اخیرا نتانیاهو به صراحت میگفت با اکثر کشورهای عربی روابط دوستانهای داریم و بهزودی شاهد به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی این کشورها خواهیم بود! نتانیاهو حمایت اسرائیل از داعش را نه فقط پنهان نمیکرد بلکه با افتخار نیز از آن یاد میکرد. تروریستهای مجروح را برای مداوا به بیمارستانهای تلآویو و حیفا میبرد و از صحنههای عیادت خود از آنها عکس یادگاری میگرفته و منتشر میکرد. برای درک اهمیت این اقدام نتانیاهو باید توجه داشت که تروریستهای داعش، نه فقط شیعیان را در هر نقطهای که مییافتند به طرز فجیعی قتلعام میکردند بلکه این جنایات وحشیانه را علیه مسلمانان سنی مذهب نیز بیکم و کاست مرتکب میشدند و تعداد قتلعامشدگان اهل سنت بیشتر هم بود و ضمن آنکه به قتلعام پیروان سایر ادیان، از جمله مسیحیان نیز دست میزدند. بنابراین آنچه باعث شده بود نتانیاهو بیمحابا و بدون کمترین احساس شرم و یا تظاهر به احساس شرم از تروریستهای داعش حمایت کند، بدون تردید اطمینان وی از فراموش شدن خطر اسرائیل در میان ملتهای مسلمان بود. گفتنی است برخی از مقامات رژیم صهیونیستی و از جمله نتانیاهو درباره علت حمایت اسرائیل از داعش با صراحت اعلام کرده بودند که داعش، توجه ملتهای مسلمان و دشمنی آنان با اسرائیل را از مرزهای اسرائیل دور ساخته و به درون کشورهای مسلمان منتقل کرده است!
اقدام احمقانه ترامپ این نقشه شوم را نقش بر آب کرد و همانگونه که شاهدیم، مسئله فلسطیناشغالی را که در میان ملتهای مسلمان تقریبا به فراموشی سپرده شده بود بار دیگر به اصلیترین مسئله جهان اسلام تبدیل کرد تا آنجا که ملتهای مسلمان در سراسر جهان علیه این رژیم کودککش به خروش آمدهاند و حتی برخی از جریانات سازشکار نیز - به واقع یا از ترس رسوائی و به ظاهر- بر ضرورت نابودی این رژیم جعلی تاکید میورزند. آیا این اقدام احمقانه دونالد ترامپ خدمت ناخواسته او به جهان اسلام نبوده است؟!
۴- ترامپ با اقدام اخیر خود، سران سازشکار و دستنشانده برخی از کشورهای عربی را به رسوایی کشاند و از چهره سالوس آنان پردهبرداری کرد. به عنوان مثال، حتی بنسلمان نیز که کارش از پاچهخواری به کاسهلیسی آمریکا رسیده بود هم در مقابل خروش یکپارچه جهان اسلام شوکه شده و از سر ناچاری اقدام ترامپ -بخوانید ولینعمت خود- را محکوم کرد!! و این در حالی است که به نوشته روزنامه صهیونیستی«یدیعوت آحارنوت» از دو هفته قبل در جریان اقدام ترامپ قرار گرفته و بیآنکه واکنش یکپارچه ملتهای مسلمان را پیشبینی کند به وی قول همکاری داده بود.
عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامههای رایالیوم و قدسعربی در این خصوص میگوید؛ من واقعا این حالت وحشتی را که در نظام رسمی عربی درباره اقدام ترامپ حکمفرما شده است عجیب میدانم بهگونهای که انگار ترامپ اقدام غیرمنتظرهای انجام داده است. او قبل از اقدام خود با چهار تن از سران عرب تماس گرفته بود، پادشاه سعودی، عبدالفتاح السیسی رئیسجمهور مصر، عبدالله دوم پادشاه اردن، محمود عباس رئیستشکیلات خودگردان و به آنها گفته بود که میخواهد پایتخت رژیم صهیونیستی را به بیتالمقدس منتقل کند. عبدالباری عطوان، محکوم کردن اقدام ترامپ از سوی این سران عرب را ناشی از ناچاری آنها و به علت وحشتی میداند که با مشاهده خیزش جهان اسلام در آنها پدید آمده است. او نتیجه اقدام ترامپ را به سود ملتهای مسلمان ارزیابی کرده و میگوید؛ «به خدا قسم من دعا میکنم ترامپ از این تصمیم باز نگردد. ما به این شوک نیاز داریم، ما نیاز داریم که اعتقاد به چهرههای رسمی عربی توطئهگر از بین برود.»
این نیز دستاورد دیگری است که حماقت ترامپ برای جهان اسلام در پی داشته و به قول عطوان باید برای او دعا کرد!
۵- وقتی یاسر عرفات در اواسط دهه ۷۰ میلادی برای سخنرانی به مجمع عمومی سازمان ملل دعوت شد در یک دست خود شاخه زیتونی به نشانه صلحطلبی و در دست دیگر تفنگی به نشانه مقاومت گرفته بود، یک سناتور آمریکایی بعد از مشاهده ماجرا گفته بود، وقتی شاخه زیتون را در دست ابوعمار -لقب یاسر عرفات- دیدم، متوجه شدم که تفنگ او هم فشنگ ندارد!! و حق با او بود که ناخواسته به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا و بینتیجه بودن مذاکره با شیطان بزرگ اعتراف کرده بود.
اقدام ترامپ از این واقعیت که برخی به نادانی و شماری به سازشکاری آن را نمیدیدند پرده برداشت و نشان داد که آمریکا اساسا قابل مذاکره نیست و آن دسته از فلسطینیان که طی هفتاد سال گذشته بازگرداندن سرزمین اشغالشده خود را در مذاکره جستجو میکردهاند راه به بیراهه بردهاند و سراب را آب پنداشتهاند. این نیز دستاورد بزرگ دیگری است که حماقت ترامپ برای جهان اسلام در پی داشته است و باید برای دوام ریاست جمهوری او دعا کرد و برخورداری از حماقتهای دیگر وی را انتظار کشید.
۶ - و اما اکنون که ترامپ از چهره واقعی آمریکا پرده برداشته است، نباید اجازه داد که خروش یکپارچه ملتهای مسلمان در پیچ و خم برخی از محافظهکاریها به سردی گراید و مقاومت که تنها راه رسیدن به پیروزی نهایی است از چرخه محاسبات و تصمیمسازیها بیرون بماند.
و خدای سبحان بر درجات امام راحلمان(ره)بیفزاید و سایه خلف حاضر آن بزرگوار را مستدام بدارد که این همه را پیشاپیش دیده و خبر داده و نقشه راه برای مقابله با خصم را به درستی ترسیم کرده بودند.
دوربرگردان به سمت قدس
سید علی علوی در خراسان نوشت:
پروژه خاورمیانه جدید که با حملات 11 سپتامبر آغاز شد عملا در تلاش بود مسئله فلسطین را از بنیان در جهان اسلام دگرگون کند؛ اما جنگ های 33 روزه لبنان و 22 روزه و هشت روزه غزه عملا معادلات را تغییر داد. به گونه ای که همچنان فلسطین مسئله اول جهان اسلام ماند و مبارزان علیه رژیم صهیونیستی همچون سید حسن نصرا... چهره محبوب جهان اسلام و دنیای عرب بودند. این شرایط با همه فراز و فرودها تا آغاز بهار عربی در سال 2010 ادامه داشت، اما بهار عربی ، بروز جنگ های داخلی و ظهور داعش عملا مسئله فلسطین را نزدیک به هفت سال از ذهن امت اسلام دور کرد و مسئله اصلی جهان اسلام از فلسطین به درگیری های داخلی معطوف شد و عملا اسرائیل به عنوان دشمن نخست در افکار امت اسلامی کم رنگ شد.
حساسیت ها به گونه ای درباره اسرائیل در افکار عمومی جهان اسلام چنان پایین آمد که این امکان را به حکام کشورهای اسلامی سازشگر همچون عربستان داد که با هزینه کم عملا فرایند عادی سازی روابط شاه با رژیم صهیونیستی را به یک رویه معمول تبدیل کنند.
اگر قبلا ارتباط با اسرائیل یک تابو بود اما جنگ های داخلی و بحران های پس از بهار عربی در سوریه، عراق، لیبی، مصر، بحرین،تونس و تند روی های حاصل از اسلام خشن داعشی چنان ذهن ها و دل های توده مسلمانان را به خود مشغول کرد که عملا طی هفت سال گذشته مسئله فلسطین از اولویت جهان اسلام و افکار عمومی جهان اسلام خارج شده بود. کاهش ضریب حساسیتی که برنده آن تنها و تنها رژیم اشغالگر قدس بود و دستاوردهایی برای این رژیم فراهم کرد که سال ها برای تحقق آن زمان نیاز بود؛ از تغییرات در آرمان حماس تا توسعه شهرک سازی ها و...
در این شرایط تصمیم ترامپ رئیس جمهور آمریکا در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل به نظر می تواند شرایط را دگرگون کند و اجرایی شدن قانونی که نزدیک به 22 سال اجرای آن برای 44 بار توسط سه رئیس جمهور قبلی آمریکا به تعویق افتاده بود، شاید نقطه عطفی برای جهان اسلام باشد.
ترامپ نشان داده که رئیس جمهوری تاجر مسلک است و اصولا دیوانه وار به مرگ می گیرد تا مخاطبانش به تب راضی شوند اگر چه او حتما رایزنی ها و بده بستان های منطقه ای اش رابا همپیمانان منطقه ای اش همچون عربستان و اردن انجام داده است. اما « مکروا و مکر ا... وا... خیر الماکرین.»
اینک در آستانه سال 2018 میلادی دولت خلافت اسلامی موسوم به داعش دیگر از مرزهای جغرافیایی بی بهره است و عملا خلافت سرزمینی داعش پایان یافته؛ گرچه تبعات هفت سال ظهور این تفکر تکفیری عملا بر روح و جان جهان اسلام باقی است، اما انتحار ترامپ این ظرفیت را دارد که در توده جهان اسلام حرکتی نو را آغاز کند. حرکتی بر حول قبله اول مسلمانان. گرچه رسانه های بین المللی احتمالا طی یکی دو هفته آینده به تدریج به کم رنگ کردن و کنترل افکار عمومی جهان اسلام خواهند پرداخت، اما غیرت جهان اسلام به قدس شریف این ظرفیت را دارد که پس از پایان سرزمینی خلافت داعش ، مسئله فلسطین بار دیگر به مسئله اول جهان اسلام تبدیل شود. در این بین توجه نخبگان و متفکران جهان اسلام بر وحدت امت اسلامی بر حول مسئله فلسطین و دشمن مشترک صهیونیستی و ترمیم آسیب های تفکر تکفیری داعش می تواند در این مسیر بسیار موثر باشد.
آری به ظاهر مسئله فلسطین در بدترین شرایط خود قرار داشت ؛ به گونه ای که اسرائیل بی پرده و علنا ارتباط با عربستان سعودی را اعلان عمومی کرد و جهان اسلام عملا به آن واکنشی نشان نداد و حکام برخی دولت های اسلامی از روابط علنی با اسرائیل دیگر ترسی ندارند اما دیروز «روز خشم» بود روزی که مسلمانان جهان باردیگر متوجه قدس شریف شدند. آمریکا و اسرائیل طبعا تمهیدات خود را برای این تصمیم اندیشیده اند، اما آن چه روی زمین محقق می شود بی شک نتیجه مقاومت مردم فلسطین و امت اسلام خواهد بود که «مکروا و مکر ا... وا... خیر الماکرین».
خدا؛ برنده نبرد نقشهها
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
طبق نقشه دشمن، قرار نبود باران ببارد و توفان شود؛ قرار نبود آتش، سرد و سلامت شود؛ قرار نبود عصا، دریا را بشکافد؛ انتظار نبود طفل درون گهواره، سخن بگوید و از حقانیت مادر، دفاع کند؛ قرار نبود مکه توسط مسلمانان، فتح شود... قرار نبود یوسف عزیز مصر شود؛ نه! قرار نبود در لیله..المبیت، شیر خدا را در بستر پیامبر ببینند؛ قرار نبود چند تار عنکبوت از جان رسول خدا پاسداری کند؛ قرار نبود بلال حبشی، مؤذن مسجدالنبی شود؛ قرار نبود حمزه، مچ لات و عزی را بخواباند؛ قرار نبود علی بن ابیطالب، حریف عمرو بن عبدود شود... نه! قرار نبود پشهای جان نمرود ستمگر را بگیرد؛ قرار نبود زحمت بزرگ کردن موسای نوزاد را خود فرعون برعهده بگیرد... نه! قرار نبود شنهای صحرا، مأمور خدا شوند؛ قرار نبود خرمشهر آزاد شود؛ قرار نبود بچهها از اروند عبور کنند؛ اصلا قرار نبود انقلاب اسلامی به پیروزی برسد! طبق نقشه دشمن، انقلاب اسلامی یک هفته بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ باید سقوط میکرد! و صدام آمریکایی، تنها ۳ روز بعد از جنگ تحمیلی باید تهران را فتح میکرد! آری! طبق نقشه دشمن، قرار بود یعقوب، باور کند که یوسف را گرگ خورده! و قرار بود خمینی و خامنهای باور کنند که قاسم سلیمانی در همان کربلای ۵ میماند و هرگز به کربلا نمیرسد!
هان ای مردم! یادتان هست که چقدر نوح مسخره شد؟! و چقدر ابراهیم؟! و چقدر موسی و عیسی و محمد؟! لیکن در مصاف تیر سهشعبه و گلوی ۶ ماهه، چه کسی فکر میکرد حرمله، اینهمه ببازد؟! عاشورای امروز را نگاه کنید! اربعین امروز را نگاه کنید! آری! پیامبر خون حسین؛ «زینب» مثل همه پیامبران به تحقق وعده الهی باور داشت و به آنچه میگفت، حقیقتا ایمان داشت؛ «ما رأیت الا جمیلا»! اینک، طبق نقشه دشمن، قدس شریف، پایتخت صهیونیستها شده! لیکن همان دشمن بشدت آشنا! و همان نقشههای همیشه مغلوب! ما را اما چه جای واهمه، با وجود خداوندی که فقط خدای شنهای صحرای طبس نیست؟! ما را ایمان به خدایی است که خدای سنگهای در دست کودکان غزه و کرانه باختری هم هست! هواپیما یا مرکاوا ندارد؛ خدا، نقشه خودش را میکشد! دیروز و امروز و فردا ندارد؛ خدا مکر خودش را میکند! این وسط، ترامپ چقدر احمق است که خدا را نمیبیند! اما مگر فرعون، خدا را هرگز دید؟! خدا را مادر موسی دید که راضی شد نوزاد خود را درون آب بیندازد! آری! ما «موسی» را پیامبر خدا میدانیم؛ همچنان که «سلیمان» را! و «یعقوب» را! ما دقیقا همان خدایی را میپرستیم که «امموسی» میپرستید! که «مریم»! که «آمنه»! که «خدیجه»! که «فاطمه»! صهیونیستها دروغ میگویند! و حتی «بنیاسرائیل» هم نیستند! صهیونیستها فرزندان فرعون و نمرودند! و مثل پدران خود، خیال میکنند خدا مرده! هیهات! خدا نمرده است و روز به روز، افزایش میدهد برد موشکهای شهید طهرانیمقدم را! برد شنهای طبس را! برد سنگهای بچههای اریحا را! ترامپ با نقشه اخیر خود، خیلی عجله کرد اما از همان نوع عجلهای که فرعون داشت تا هرچه زودتر موسی را به چنگ خود درآورد! و البته به اذن خدا، دریا بهم دوخته شد و فرعون غرق شد! پس نقشه بکشید صهیونیستها! و برای کشور نداشتهتان، پایتخت معین کنید! قدس اما پایتخت موحدان است، نه شما که به شهادت اینهمه نسلکشی، به جای خدای زمان موسی، فرعون زمان موسی را میپرستید! در جنگ وعدهها و نبرد نقشهها، ایمان ما به همان خدایی است که زحمت بزرگ کردن موسی را، عدل انداخت گردن فرعون! مستر ترامپ! عاقبت مصاف با خدا را خوب است از فرعون بپرسی! هنوز جسدش هست! عبرت نمیگیری! و پیروزی بزرگ ما را با عجله خود، نزدیکتر میکنی! این همان عجله آشنایی است که نمرود برای آتش زدن ابراهیم داشت و فرعون برای کشتن موسی! اما از دل خرمشهر و شلمچه و شام و حلب و خانطومان و بوکمال، خدای ما اراده کرده که حاجقاسم را زنده نگه دارد! طبق نقشه شما، طهرانیمقدم نباید حتی یک موشک میساخت اما طبق نقشه اسلاف شما، علی علیهالسلام هم هرگز نباید در خیبر را از جا بکند! تماشا کنید! از چاه، بیرون آمده کودک خوشسیمای فلسطینی! و بشریت به اراده الهی، او را و سرزمین او را آزاد خواهد کرد! آری! خدا جنگ مکرها را خواهد برد...
عادیسازی عربی زمینهساز تصمیم ترامپ
سجاد مرادی کلارده در روزنامه جوان نوشت:
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده در اقدامی که همگان آن را گامی در راستای تضعیف روند سازش خاورمیانه دانستهاند، دستور انتقال سفارتخانه دولت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس را صادر کرد و قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت. این در حالی است که هنوز بسیاری چشم امید به برگزاری نشستهای سازش خاورمیانه به رهبری امریکا و توجه کشورهای به اصطلاح میانهرو عرب بستهاند. انجام این اقدام از سوی ترامپ، از چندین جنبه قابلتحلیل به نظر میرسد.
نخست، این اقدام نیز همچون سایر اقدامات چندماهه اخیر ترامپ مانند تهدید به پاره کردن برجام و تروریستی خواندن سپاه پاسداران، نشاندهنده بیثباتی در تصمیمگیریهای هیئت حاکمه امریکا و برخوردار نبودن از راهبردی منسجم و پویا در قبال مسئله فلسطین است. برای مثال این راهبرد ترامپ با راهبرد اروپا متفاوت است. اتحادیه اروپا به جای رویکرد یکجانبه ترامپ از روند مذاکرات صلح حمایت میکند. بنابراین، تصمیم ترامپ که بیش از پیش حکایت از خوی تندروانه و یکهتازانه وی دارد، ایجاد شکاف بین امریکا و برخی از متحدینش به ویژه اتحادیه اروپا را در پی دارد.
از طرف دیگر، این تصمیم ترامپ نشاندهنده نوعی امنیتمحوری در سیاست خارجی امریکا است. در واقع ترامپ به این نتیجه رسیده که تکیه بر آنچه که امریکاییها آن را حمایت از رویکردهای دموکراتیک در رابطه با خاورمیانه و به ویژه فلسطین مینامند، پاسخ مناسبی در پی ندارد. ترامپ همگام با برخی تئوریسینهای اﻣﻨﯿـﺖﻣﺤـﻮر امریکا معتقد است که راهبرد این کشور در قبال دولتهای مختلف بایستی ﭼﻨﺪﺑﻌﺪی و ﮔﺰﯾﻨﺸﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﮐﺸﻮرﻫﺎ از ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﯿـﺖ و ﺟﺎﯾﮕـﺎه خود، برای امریکا دارای اولویت هستند. امریکا در یک جا از آن چیزی حمایت میکند که آن را دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ میخواند و در جای دیگر مسائل امنیتی را دنبال میکند. ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧـﻪ مکانی است که در آن نگاه امنیتی غلبه پیدا میکند، بنابراین برای امریکا در شرایط کنونی، نه دموکراسی، بلکه حفاظت از این منطقه در برابر قدرتهای رقیب نظیر ایران و روسیه دارای اهمیت است.
در طرف سوم نیز، این اقدام ترامپ در سطح منطقه همگام با راهبرد عادیسازی روابط بسیاری از کشورهای عرب منطقه همچون مصر، اردن، عربستان، بحرین با رژیم صهیونیستی اتخاذ شده است. در واقع از آنجا که ارتقای مناسبات این رژیم با اعراب منطقه شکل آشکاری به خود گرفته، ترامپ نیز خود را مقید به گفتوگوهای سازش نمیبیند و قائل به انجام تحولی اساسی در این روند است. چنانچه نتانیاهو نیز این اقدام وی را تاریخسازی و در ردیف لحظات بزرگی چون بیانیه بالفور و تأسیس رژیم دانست. واقعیت این است که سیاست خارجی امریکا در دوره ترامپ، برخلاف اوباما که سعی در اجماعسازی علیه تهدیدات و تقسیم بار اقتصادی و سیاسی امور داشت، بیش از پیش به سمت یکجانبهگرایی حرکت کرده است. از سوی دیگر، تمامی رؤسای جمهور ایالات متحده به فرض عملگرایی در سایر امور سیاست خارجی، در مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی، حمایت قاطعی از سیاستها و راهبرد این رژیم در سطوح داخلی همچون سیاست شهرکسازی و در سطح منطقهای ابراز کردهاند. این موضوع درباره اوباما نیز صدق میکرد. بهرغم اینکه وی در دوره اول ریاست جمهوری خویش از تشکیل دولت فلسطینی حمایت به عمل آورد، اما با نزدیک شدن به انتخابات دوره دوم در سال 2012، از مواضع قبلی خود فاصله گرفت. بنابراین، چنانکه گفته شد تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی را بیش از هر چیز باید در تعاملات داخلی امریکا، رویکرد یکجانبهگرایانه جدید موجود در سیاست خارجی این کشور به ویژه در سطح خاورمیانه و نیز تسریع در عادیسازی روابط اعراب با این رژیم جستوجو کرد.
جنبش دانشجویی نماد نقد، عقلانیت و اعتدال
سیدرضا صالحیامیری در روزنامه ایران نوشت:
1. از میان جنبشهای اجتماعی در ایران، شامل جنبش قومی، معلمان، زنان، کارگران، زیستمحیطی، علمی، مذهبی و روشنفکری، جنبش دانشجویی همچنان طی چند دهه گذشته پیشاهنگ جنبشهای اجتماعی در ایران است.
2. این جنبش فراز و فرودهای زیادی را قبل از انقلاب اسلامی سپری کرده که 16 آذر و حضور فعال در جریان مبارزه با رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی از مهمترین دستاوردهای این جنبش تا قبل از انقلاب تلقی میشود. پس از پیروزی انقلاب جنبش دانشجویی 5 دوره را سپری کرد:
دوره اول: دوران جنگ (مدافع نظام و مدافع دولت)
دوره دوم: دوران سازندگی (مدافع نظام و منتقد دولت)
دوره سوم: دوران اصلاحات (مدافع دولت و منتقد نظام)
دوره چهارم: دوران یأس و سرخوردگی
دوره پنجم: دوران اعتدال (مدافع دولت، منتقد عقلانی و سازنده نظام)
3. جنبش اجتماعی در ایران دارای ویژگی مهم عقلانیت، صداقت و شفافیت است. از منظر سیاسی و اجتماعی، دانشجو علاوهبر رسالت علمی، مسئولیت نقد، نظارهگری و مطالبهگری را همزمان دنبال میکند.
4. دانشجو حلقه ارتباط میان افکار عمومی و نظام سیاسی است. از این منظر، باید دانشجو و دانشگاه را به رسمیت شناخت. ضرورت دارد که از نگاه کهنه تهدیدمحوری عبور کرده، دانشگاه و دانشجو را فرصتی بزرگ برای ملت و نظام سیاسی تلقی کنیم.
5. صفبندیهای سیاسی موجود در دانشگاه و دانشجویان باید در روند خود به توسعه ملی منجر شود و از این منظر، هر نوع رفتار رادیکال و مناقشهآمیز که باعث گسترش شکاف و قطبیسازی در جامعه و دانشگاه شود، مغایر اهداف ملی تلقی میگردد.
6. دانشگاه و دانشجو نماد گفتوگوی ملی هستند که میتوان آن را در سه سطح دستهبندی نمود:
الف) گفتوگو در دانشگاه (دانشجو با دانشجو)
ب) گفتوگو با جامعه (دانشجو با مردم)
ج) گفتوگو با نظام (دانشجو و دولت و نهادهای ملی)
باید باور داشته باشیم تنها راه عبور از مناقشه و منازعه، گفتوگو در بستر عقلانیت، تعامل و اشتراکات است؛ چراکه سازگاری و مدارای اجتماعی تنها بر محور گفتوگوست که شکل میگیرد. باید توجه داشته باشیم که سیره و سنت نبوی و اهلبیت(ع) نیز همواره بر مدار گفتوگو بوده است.
7. عدالتجویی، نفی تبعیض و نفی فساد، از شاخصهای اصلی جنبش دانشجویی در ایران است. مطالبات سهگانه فوق همواره در سالمسازی فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور نقش بسزایی داشته و دارد.
8. انسجام، مشارکت، اخلاق، سازگاری و گفتوگو از کارکردهای اصلی جنبش دانشجویی در ایران است که باید سرلوحه فعالیتهای تشکلها و نهادهای سیاسی درون دانشگاه باشد.
9. نکته حائز اهمیت این است که دانشجو باید نیازهای شرایط حساس کنونی حاضر را بداند؛ چراکه تحلیل دائمی از شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی لازمه طی این مسیر است. ما امروز در شرایط ویژه و حساسی قرار گرفتهایم. انبوهی از توطئهها در سطح منطقهای و بینالمللی علیه انقلاب اسلامی طراحی و اجرا میشود. از این منظر، دانشجو باید در کنار نظام در حل چالشهای داخلی، منطقهای و بینالمللی پیشگام باشد. ضرورت وفاق و وحدت و انسجام در داخل، هوشیاری در شرایط منطقهای و توجه دائمی به مسائل بینالمللی، انتظار جامعه از دانشجویان است.
10. اینجانب باور دارم جنبش دانشجویی در ایران در دهه چهارم از رادیکالیزم عبور کرده، به یک گفتمان عقلانی ـ اعتدالی دست یافته است. بر این اساس، آینده جنبش دانشجویی، مسیر و جهت روشنی را نوید میدهد. دولتمردان و اصحاب قدرت باید بدانند که دانشجو، نماد صداقت، عقلانیت، شفافیت و فضیلت است. در این راستا، نقد و نقادی، نظارهگری و مطالبهجویی بخش لاینفک از هویت دانشجویی است که باید آن را فرصت تلقی کرد و به رسمیت شناخت.
ترامپ چرا این کار را کرد؟
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت:
«کالیگولا به عنوان دشمن بشریت آرزو داشت تمام مردم روم فقط یک گردن داشته باشند تا او بتواند با یک ضربه تبر آن را قطع کند». ترامپ نیز نشان داد برای خاورمیانه چنین رؤیایی در سر دارد. او با اعلام شهر بیتالمقدس اولین قبلهگاه مسلمان به عنوان پایتخت اسرائیل بمبی دیپلماتیک در روند صلح خاورمیانه منفجر کرد. این تصمیم بوی خون میدهد. در نظرسنجی خلیل شیکاکی که یکی از اولین گروههای نظرسنجی تحقیقاتی مستقل در «رامالله» است، اعلام شده سهچهارم فلسطینیها معتقدند ترامپ درباره صلح جدی نیست. شیکاکی، رئیس این بنیاد، گفته بعد از این تصمیم و با فروپاشی نیروهای امنیتی اسرائیلی-فلسطینی انتفاضهای دیگر در راه است. ترامپ سنگ بزرگی در معادلات خاورمیانه انداخته تا گردابهای خونین سیاسی منطقه را عمیقتر کند. به زبان دیگر برای کشورهای منطقه سالهای دشواری پیشرو است و دراینمیان کشورهایی بیش از همه ضرر خواهند کرد که سرمایههای انسانی- مالی بیشتری را در منطقه به کار گرفتهاند. از این به بعد هزینههای جنگ در خاورمیانه افزایش خواهد یافت و مردم کشورهایی که درآمدی جز درآمد نفت ندارند، بیشازپیش فقیر خواهند شد. در کوتاهمدت کشورهای منطقه تحت سیطره هژمونی حمایت از فلسطین متحد خواهند شد، اتحادی ریاکارانه و از سر ناچاری برای گریز از فشار افکار عمومی مسلمانان جهان. در شرایط گرگ و میش دلها و زبانها منفک از هم خواهند شد. نمونه بارز آن مخالفت پادشاه عربستان با تصمیم رئیسجمهور آمریکا است.
در این فضای کشورهای منطقه و نقشآفرینان جهانی آن دیگر قادر نخواهند بود هیچ طرح و نقشه سیاسی را عملیاتی کنند. فضای خاورمیانه امنیتی شده و خیانت و تهمت و جاسوسی به حد اعلا خواهد رسید و خوابیدن با چشمهای باز در دستور کار دولتها قرار خواهد گرفت. ترامپ سنگی در گرداب انداخته که گرداب در گرداب شده. اگر قرار است همه طرح و نقشه دولت آمریکا در منطقه با شکست روبهرو شود، چرا نباید زیر میز مذاکرات زد. تصمیم امروز ترامپ نتیجه شکست نقشه دیروز او است. اولین شکست پروژه آمریکا در کردستان عراق رخ داد. اعلام و پافشاری نابهنگام برای استقلال کردستان با حمایت اسرائیل نشان داد حتی میشود از رؤیاهای مردمی ستمدیده هم سوءاستفاده کرد؛ اگرچه در ماجرای کردستان آمریکا در موقعیتی دو سر بُرد بود؛ اما به استقلال کردستان رغبت بیشتری داشت؛ با این وجود روسیه، ایران، عراق، ترکیه و بخشی از مردم کردستان طرح و نقشه اسرائیل و آمریکا را هوا کردند و در کوتاهترین زمان ماجرا خاتمه یافت. آنچه به تعویق افتاد یا از دست رفت، آمال مردم سرزمینی بود که شجاعت و صداقت از خصایص بارز آنهاست. در پی این شکست بود که اسرائیل نشان داد حضور ایران در منطقه را با حساسیت دنبال میکند. حمله موشکی اسرائیل در ١٤ آذر به پایگاه نظامی در ریف دمشق، بیش از آنکه حامل هشدار برای سوریه باشد، هشدار به ایران بود تا نگذارد ایران جای پای نظامیاش را در سوریه سفت کند. اسرائیل درصدد است پروژههای ایران را در منطقه هوا کند یا راه را بر آنها ببندد. کاری که چندان در آن موفق نبوده است. دومین پروژه ناکام آمریکا با مشارکت عربستان صورت گرفت؛ ربودن سعد حریری، نخستوزیر لبنان. آمریکا و عربستان در صدد بودند اوضاع داخلی لبنان را به آشوب بکشند. بعد از استعفا و سخنرانی حریری در عربستان انتظار میرفت حامیان حریری به خیابانها ریخته و دولت لبنان را با بحران مشروعیت روبهرو کنند؛ اما اینگونه نشد. موضعگیری میشل عون، رئیسجمهوری لبنان، موجب شد همهچیز در لبنان به تعلیق فرو رود. همه مخالفان دولت منتظر سخنرانی سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، بودند تا با سوءاستفاده از سخنرانیهای آتشین او دست به تهییج مخالفان بزنند؛ اما این سخنرانی که صرفا به دلیل استعفای سعد حریری انجام شد، انتظار مخالفان را برآورده نکرد: «چرا عربستان به سعد حریری اجازه بازگشت به لبنان را نداده تا در کشور خودش استعفا کند. این استعفا به تصمیم و خواسته حریری صورت نگرفته است و دلیل کنارهگیری حریری را باید در عربستان جستوجو کرد». مخاطب این سخنان بیش از حریری و حامیانش محمدبن سلمان بود.
بعد از موضعگیری میشل عون و سیدحسن نصرالله حامیان حریری بیش از دولت لبنان از عربستان خشمگین بودند که غرور ملی آنان را جریحهدار کرده بود. پروژه سوم عربستان – آمریکا جدایی علی عبدالله صالح از حوثیهای یمن بود. متحدان سعودی–آمریکایی درست تشخیص داده بودند، صالح نفوذ چشمگیری در صنعا داشت و آنقدر جاهطلب و فرصتطلب بود که تن به پروژه آنان بدهد. جدایی حزب صالح از حوثیها آنان را از مشروعیت میانداخت و حامیان صالح با عقبه سعودی-آمریکایی بهراحتی میتوانستند به قدرت بازگردند و آنچه ابتدا به این خوشبینی دامن زد، پیروزی و تصرف سریع صنعا پایتخت یمن بود، غافل از اینکه موج خشم انتقام از خیانت پنهان قدرتی دارد که میتواند به چهار دهه زندگی مردی که همواره در سیاست یمن مؤثر بوده، خاتمه دهد. آیا به صالح خیانت شد؟ آیا قبایل حامی رئیسجمهور سابق پشتش را خالی کردند؟ همه این تحلیلها هم میتواند درست باشد و هم نه. اما آنچه بدیهی است، در فضای غبارآلود خاورمیانه مسائل سیاسی پیچیدهتر از پیش شده است. خاورمیانه توازن در بیتوازنی را تجربه میکند و آیندهای تیره در انتظار آن است. هر دولتی به دولتی دیگر پشت پا میزند و هیچ ایدهای به سرانجام نمیرسد. در این شرایط آنکه در خاورمیانه نقشی نداشته باشد، از قافله عقب میماند و نقشبندان در باتلاقی گرفتار میشوند. باتلاقی که هزینه ماندن در آن بیش از فایده آن است. تصمیم آخر ترامپ نشان داد هرقدر منطقه آشوبناک باشد، برای او بهتر است. اگر آمریکا نمیتواند از دیگی که بار است سهمی ببرد، پس دیگران هم نباید سهمی داشته باشند. شرایط جدید نشان میدهد جنگی اساسی بین ثروت و قدرت از یک سو و ایده از سوی دیگر است و تاریخ نشان داده است آنان که ایدهای برای مبارزه دارند، پیروز میداناند؛ اما شرایط مغایر با وضعیت کشورهایی است که متحد آمریکا به شمار میروند. مشخص نیست آنان تا کِی میتوانند به موضعگیری تناقضآمیز خود ادامه دهند: حمایت از فلسطین و همراهی با آمریکا... .
پایان عصر سازش
در سرمقاله روزنامه "صبح نو" آمده است:
انتقاضه ای جدید همه سرزمینهای اشغالی را دربرگرفته است. فلسطینیان دیروز جمعه را روز خشم اعلام کردند و همه آحاد این سرزمین در بیداری جدید به میدان مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی آمدند. آنچه در این میان بیش از همه برای افکار عمومی مسلمانان به ویژه ساکنان فلسطین حائز اهمیت است،
بی حاصل شدن قریب به ۵۰ سال مذاکرات سازش است که امید داشتند در سایه این مذاکرات، دشمن برای ادامه حیات آنها حقی ایجادکند! لکن تاریخچه پر درد و رنج مذاکرات سازش از سال ۱۹۷۰ میلادی و طرح صلح راجرز گرفته تا مذاکرات صلح کمپ دیوید، کنفرانس ماد رید ،پیمان اسلو، مذاکرات شرم الشیخ، پیمان ژنو یا نقشه راه برای صلح، همه و همه پروندهای مشحون از خیانت و دنائت اعرابی است که نه تنها برای استیفای حقوق ملت مظلوم فلسطین کاری از پیش نبردهاند، بلکه گام به گام سرزمینها و امتیازات بیشتری به دشمن صهیونیستی تقدیم کردهاند.
اینک نتیجه ۵۰ سال سازش و خیانت و عقب نشینی و اعتماد به دشمن، اشغال قبله اول مسلمانان و تعیین آن به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی است. با همه اینها اما حماقت و جهالت رییس جمهور خودکامه و دیکتاتور آمریکا یک اثر مثبت به همراه آورده است و آن بازگشت موضوع فلسطین به مساله اول مسلمانان جهان و شروع انتفاضهای جدید در سرزمینهای اشغالی است که بدون شک، کل سرزمینهای اسلامی را دربر خواهد گرفت و پرونده جریان سازش و سازشکاران عرب را برای همیشه خواهد بست. در این میان وظیفه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی حساس و خطیر است.
باید رخوت و تصورات غیرانقلابی را وانهاد و برای اتحاد و روشنگری دولتها و ملتهای مسلمان، مردانه به صحنه آمد. به موازات، وقت آن است تا جریان مقاومت برای بسیج همه امکانات علیه دشمن صهیونیستی دامنه ارتش مقاومت را به همه سرزمینهای اسلامی بگستراند. اینک زمان تحقق وعده امام خمینی (ره) برای محو اسرائیل از صفحه روزگار فرارسیده است.
از رقص شمشیرتا قدس فروشی !
محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:
خبر دستور ترامپ جهت انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، که به نوعی بهرسمیت شناختن این شهر به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی است، این روزها بر صدر اخبار است.
این حرکت آمریکا، قلب جهان اسلام را جریحهدار کرد. آمریکا بار دیگر به زبان رسا نشان داد که به اقتفای صهیونیستها، با مسلمانان دشمنی عمیقی دارد. با این اقدام، مشت او برای همه مسلمانان باز شد و نشان داد که زیر رقص شمشیر با
سعودی ها، همزمان خنجرش را به پهلوی جهان اسلام فرو میکند. این اقدام ترامپ، خشم فلسطینیان و همه مردمی که در جهان چشم به مقاومت دوختهاند و دل به آن بستهاند، برانگیخت. با این اقدام، هرچه که به نام "مذاکرات صلح" بافته بودند را پنبه کرد. ترامپ نشان داد که چیزی عوض نشده و هرچه به نام صلح در بوق میکردند برای تامین منافع صهیونیستها بوده و پایش که بیفتد و جایش که باشد « شاخه زیتون فلسطین» را هم به پای اسرائیل آتش میزنند.
گفتنی است این دستور ترامپ، مصوبه چندین سال پیش کنگره بود که خاک میخورد. اما هر رئیس جمهوری که آمد جرات اجرای آن را نیافت. چرا که این اقدام نفرت عمومی مردم منطقه نسبت به آمریکا را بیشتر میکرد.
مضافا ترامپ نشان داد تا چه اندازه متاثر از لابیهای صهیونیستی در آمریکا است. حتی وزیر خارجه آمریکا نیز تلویحا خود را از این تصمیم کنار کشاند.
ترامپ در اولین واکنش، این اقدام را «با هماهنگی سران عرب» خواند. این سخن ترامپ قابل تامل است! این سخن به این معنی است که «سران عرب»، قدس را فروختهاند. عمق خیانت آنان هنوز مشخص نیست. یک قلمش که امروز رو شد، «قدسفروشی» است. معلوم نیست در جلسه رقص شمشیر دیگر چه چیزی معامله شده است. قدس، ناموس جهان اسلام است؛ وقتی کسی آن را میفروشد پس از آن اگر هر کاری از او سر بزند نباید تعجب کرد. امنیتی که قرار است از آمریکا خریداری شود همینگونه است؛ دست آخر به نوامیسِ شریفِ ما (مانند قدس شریف) دست درازی میکنند.
«حزبالله» شمشیر جهان عرب است. ضامن سلامت مرزهای لبنان است. «سران عربی» که به دنبال امنیت هستند و حزبالله را پس میزنند و با آمریکا رقص شمشیر میکنند نتیجه بهتر از این نخواهند گرفت. قدسی که اعراب هفت دهه برای حفظ آن خون دادند را دو دستی باید تقدیم به آمریکا کنند.
البته همانطور که پارهای از سیاستمداران و استراتژیستهای آمریکا گفتند، این اقدام ترامپ قطعا بزرگترین ضربه را به منافع آمریکا خواهد زد. با این کار، خون مسلمانان باز به جوش آمد و روح انتفاضهای دیگر از خواب تاریخ برخواهد خاست. سنگهای قدس برای آوار شدن بر سرِ سربازان صهیونیستی بیقرار شدهاند. و روحیه مقاومت دوچندان شده است.
********