به گزارش قدس آنلاین، ترجمهٔ روان لیلا سام از کتاب «خونخواهی» و انتشار این اثر توسط نشر نون، تجربهای سرشار از تعلیق، بازجوییهای نفسگیر، و نبرد میان حقیقت و دروغ را به خواننده فارسیزبان هدیه میدهد؛ روایتی که هم حالوهوای آثار هیچکاک دارد و هم پیچیدگی آگاتا کریستی را.
داستان کتاب «خونخواهی» در سال ۱۹۵۴ آغاز میشود؛ شبی که آنا ماتسون با هویتی تازه و مسیری از پیش طراحیشده، سوار یک قطار لوکس و خلوت میشود؛ قطاری که خودش برای یک مأموریت شخصی اجاره کرده است. در جیبش فهرست نام شش نفری قرار دارد که دوازده سال پیش، در بحبوحه جنگ جهانی دوم، زندگی خانوادهاش را ویران کردند. آنا سالهاست برای این لحظه برنامه ریخته: جمع کردن آن افراد در یک واگن بسته، روبهرو شدن با گذشته، گرفتن اعتراف، و تحویل دادنشان به قانون. انتقام او قرار نیست از جنس خون باشد؛ او عدالت میخواهد… عدالتی که خودش میخواهد آن را به دست آورد.
اما درست از همان نیمههای شب، نقشه به شکلی هولناک از مسیر خارج میشود. پیش از اینکه قطار به اولین ایستگاه برسد، یکی از مسافران از پا درمیآید. حالا آنا، که بهعنوان شکارچی وارد این واگن شده، ناگهان میبیند خودش هم ممکن است گرفتار شکار باشد! هرچه قطار در تاریکی پیش میرود، روشنتر میشود که شخص دیگری نیز درمیان مسافران قدم به این سفر گذاشته… کسی که او نیز گذشتهای برای تسویهحساب دارد، و عدالت را فقط در صورتی محققشده میبیند که تمام گناهکاران یکییکی خاموش شوند.
تنش لحظهبهلحظه افزایش مییابد. واگنهای براق و شیک قطار، که قرار بود صحنهٔ اعترافگیری آنا باشد، به حلقهای از شک، هراس و سوءظن تبدیل میشود. آنا در میان چهرههایی که هر کدام چیزی برای پنهان کردن دارند، باید بفهمد کدامشان دشمن واقعی اوست، کدامشان کلید گذشته را در دست دارد و مهمتر از همه، چطور میتوان از قطاری که وسط بیابانهای پوشیده از برف میتازد جان سالم بهدر برد، وقتی قاتل آزادانه در راهروها قدم میزند؟
رایلی سیجر با مهارتی مثالزدنی از فضای بستهٔ قطار استفاده میکند تا بازی بیرحمانهای از حقیقت و انتقام بسازد؛ جایی که گذشته هیچوقت دفن نمیشود و عدالت، بهایی سنگینتر از تصور دارد. رمان خون خواهی، تریلری است که از همان صفحه اول، ضربان قلب خواننده را تندتر میکند و تا لحظهٔ پایان، اجازهٔ پیشبینی درست نمیدهد.