شناسهٔ خبر: 75679461 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

سفری در جهان واژه‌های دیگران:

چرا باید درباره نوشته‌های دیگران بنویسیم

نوشتن درباره آثار دیگران تنها نقد نیست، گفت‌وگویی است میان ذهن‌ها که مرز میان خواننده و نویسنده را از میان برمی‌دارد. هر بار که اندیشه‌ای را تحلیل می‌کنیم، نه‌تنها ادبیات را زنده نگه می‌داریم بلکه چهره واقعی خویش را در آینه کلمات دیگران بازمی‌بینیم.

صاحب‌خبر -

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: بعضی از بهترین نوشته‌هایی که من تاکنون خلق کرده‌ام درباره کار نویسندگان دیگر بوده است. داستان‌های آنان را خوانده‌ام و بر پایه موضوع، فهرست‌های پیشنهادی از آثارشان تنظیم کرده‌ام؛ مقاله‌های شخصی و تحلیل‌های عمیق درباره کتاب‌هایی نوشته‌ام که ذهنم از آن جدا نمی‌شد. این نوع کار را هم دوست داشته‌ام و هم از آن افتخار می‌کنم. باور دارم که افراد بیشتری باید درباره نوشته‌های دیگران بنویسند دلیلش این است:

آموختن فن نوشتن

برای نوشتن درباره داستان، مقاله یا شعر نخست باید آن را با دقت از نو بخوانید. یک بار خواندن شاید برای ارائه خلاصه‌ای از طرح یا مضمون اصلی کافی باشد، اما اگر قصد دارید در عمق آن فرو روید، لازم است چند بار بخوانید، یادداشت بردارید و در حاشیه‌ها بنویسید.

این خواندن دقیق یعنی پرسش‌گری: چه چیزی در این اثر عالی (یا ضعیف) است؟ آیا توصیف‌ها کوتاه اما زنده‌اند؟ گفت‌وگوها خنده‌دارند؟ شاید شیوه‌ای که نویسنده گذشته و حال را در هم بافته؟ یا شاید تجربه‌های روایتگر دریچه‌ای تازه برای نگاه‌کردن به گذشته خودتان گشوده؟

بررسی این عناصر کمک می‌کند تا ببینید توصیه‌های فنی مانند «نشان بده نه بگو» یا «قهرمان باید دگرگون شود» در عمل چه معنایی دارند. با زیاد و گسترده خواندن، ذهن شما ریتم‌های زبان را جذب می‌کند (به‌ویژه اگر زبان مادری‌تان نباشد)، با ساختارهای روایی گوناگون آشنا می‌شود، و مضامین و قالب‌های مشترک را می‌شناسد. آنگاه می‌آموزید چه مؤلفه‌هایی باعث موفقیت یک اثر می‌شود — یا چه چیزهایی سبب ضعف آن — تا در نوشتن خودتان از آن‌ها پرهیز کنید.

شناختن دوست‌داشتنی‌ها و ناپسندها — یافتن الهام‌ها

در همین مسیر درمی‌یابید که از چه چیزهایی در یک داستان یا شعر لذت می‌برید و چه عناصری باعث می‌شود کتاب را کنار بگذارید. مثلاً من معمولاً از داستان‌هایی که به صورت دوم‌شخص نوشته می‌شوند خوشم نمی‌آید (گرچه استثناهایی اندک وجود دارد) یا از فحش‌های بیش‌ازحد در گفت‌وگوها و روایت بیزارم. در عوض، توصیف غذا و شهرها را دوست دارم، و از خواندن مقاله‌هایی درباره تاریخ افراد جالب، به‌ویژه نویسنده‌ها، لذت می‌برم.

با گذر زمان توانسته‌ام فهرستی شخصی از کتاب‌ها، داستان‌ها و مقاله‌هایی بسازم که آرزو داشتم خودم نوشته باشم. هر بار که گیر می‌کنم یا دچار بحران درباره نوع نویسنده‌ای می‌شوم که می‌خواهم باشم، به این فهرست نگاه می‌کنم و با خود می‌گویم: دلم می‌خواهد درباره شخصیتی دانشگاهی مانند ایزابلا بنویسم، یا کتاب کودکی درباره موش‌ها و قصه‌ها و سوپ خلق کنم.

ما نمی‌توانیم دقیقاً همان داستان‌ها یا شعرها را تکرار کنیم، ولی وقتی چیزهایی که دوست داریم را در نوشتن خود دخیل می‌کنیم، بی‌تردید به سوی خلق چیزی تازه حرکت می‌کنیم — یا دست‌کم چیزی که از نوشتن آن لذت می‌بریم.

بالا کشیدن و حمایت از یکدیگر

یکی از بهترین جنبه‌های نوشتن درباره آثار دیگران این است که حس حسادت و رقابت را کاهش می‌دهد. وقتی داستان یا مقاله‌ای عالی می‌خوانم، بلافاصله آن را با دیگر خوانندگان در میان می‌گذارم یا درباره‌اش در دفتر روزانه‌ام می‌نویسم. درباره جزئیات، پژوهش، نثر یا پایان‌بندی آن با شوق تعریف می‌کنم و نشانه‌های تعجب زیادی می‌گذارم. به‌عبارت دیگر، اثر را جشن می‌گیرم و از توانایی نویسنده در خلق آن حیرت می‌کنم. با خود می‌گویم: «ای کاش مثل او می‌نوشتم»، اما همیشه با تحسین و نه با حسادت.

برای اجتناب از حسادت نیازی به تلاش آگاهانه نیست — وقتی کار عالی است، قدردانی به طور طبیعی می‌آید. (البته این به‌معنی حذف نقد هم نیست.) چون درباره آثار دیگران می‌نویسم، ناگزیر باید بیشتر بخوانم، و با بیشتر خواندن، آثار واقعاً خوب از بقیه متمایز می‌شوند و همین تمایز سبب قدردانی طبیعی می‌گردد. وقتی این عشق به‌صورت طبیعی پدید می‌آید، نوشتن درباره‌اش نیز آسان‌تر می‌شود؛ واژه‌ها خودبه‌خود روان می‌شوند.

تبدیل ستایش به نقد، مرور یا مقاله

می‌توانیم علاقه خود به نوشته‌های دیگران را با اشتراک پیوند در وبلاگ یا شبکه‌های اجتماعی نشان دهیم و در کنارش بند کوتاهی نظری بنویسیم. اما گاهی بعضی آثار هنری ما را وادار می‌کنند که عمیق‌تر درباره‌شان بنویسیم. چنین نوشته‌هایی می‌توانند به‌صورت مرور (review)، نقد (criticism) یا حتی مقاله شخصی یا گزارشی درباره نسبت خودتان و دیگران با آن اثر باشند، که می‌توان آن را برای نشریات ارسال یا پیشنهاد کرد. به بیان دیگر، نوشتن درباره کار دیگران می‌تواند زمینه‌ساز انجام کار خلاقانه خودتان باشد.

یافتن آثار خوب بیشتر

وقتی علاقه‌هایتان را به اشتراک می‌گذارید، دیگران هم در پاسخ اثرهای مشابه را به شما معرفی می‌کنند. هر بار که برای اعضای باشگاه کتابم پیشنهاد یا فهرستی از داستان‌ها منتشر کرده‌ام، افراد آثار دیگری با مضمون یا قالب مشابه معرفی کرده‌اند — داستان‌هایی که شاید هرگز کشف نمی‌کردم. با هم از آن‌ها ذوق‌زده می‌شویم، و این یکی از لذت‌بخش‌ترین بخش‌های خواننده بودن است.

شهروند فعال ادبی بودن

این جمله از کتاب فارنهایت ۴۵۱ (Fahrenheit 451) اثر ری بردبری (Ray Bradbury) را در نظر بگیرید: «برای نابود کردن فرهنگ نیازی به سوزاندن کتاب‌ها نیست؛ کافی است مردم را از خواندن آن‌ها بازدارید.» نوشتن درباره آثار دیگران کنشی از شهروندی ادبی است. ممکن است هنگام نوشتن و خواندن، جسم‌مان تنها باشد، اما شادی واقعی این کار از خرید و امانت‌گرفتن کتاب‌ها، به اشتراک‌گذاری پیشنهادها و ارائه نقد و بازخورد ناشی می‌شود. همه این‌ها بر هم انباشته می‌شوند تا بتوانیم به یکدیگر کمک کنیم که داستان‌های بهتر بگوییم، از کسانی که کتاب می‌سازند و منتشر می‌کنند حمایت کنیم (نویسندگان، کتاب‌فروشان، کتابداران، منتقدان)، و مطمئن شویم که در سراسر جهان، داستان‌ها زنده بمانند.

فهرست خواندنی‌ها

نمونه‌هایی از نوشته‌هایی که درباره آثار دیگران‌اند و من هنگام قدردانی و نوشتن درباره کتاب‌ها از آن‌ها الهام گرفته‌ام:

«می‌توانی از این تمرین بهره ببری» نوشته سایمن ریدر (Simon Reader)

«در این مقاله خواهم: درباره حواس‌پرتی» نوشته دیوید شورمن والِس (David Schurman Wallace)

«آرامش در قرنطینه: درباره فرو رفتن در تنهایی کتاب‌ها» نوشته جِیمی فولر (Jaime Fuller)

«نامه‌های عاشقانه به‌عنوان شعر» نوشته ژانت آیاچی (Janette Ayachi)

«داستانی با شکلی متفاوت برایم بگو: خیال‌پردازی علمی که با قالب بازی می‌کند» نوشته مالی تمپلتون (Molly Templeton)

«خلاقیت در برابر کنترل: پل میان بریج تو تِرَبیتیا (Bridge to Terabithia)، پسر و حِرون (The Boy and the Heron)، و هنر هوش مصنوعی» نوشته وِندی شو (Wendy Xu)

منبع: authorspublish.com, October 23rd, 2025, by Ratika Deshpande