به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، اشرف رجایی که در گذشته دچار بیماری سرطان بوده و مطالعه به بهبود وی و گذر موفق از دوره بیماری کمک کرده، در نشست فرهنگی «از کتاب تا زندگی» در شهر کتاب بهار اصفهان با اشاره به تجربه خود از زیستن با بیماری، معنا، رنج، امید و نقش کلمه در بازسازی روح انسان اظهار کرد: در دورهای از زندگی که با بیماری سرطان روبهرو شدم، همه چیز برایم رنگ دیگری گرفت. در ابتدا گمان میکردم زندگیام تمام شده و هیچ امیدی نیست، اما به تدریج در مسیر درمان و تامل با خود، متوجه شدم که همین رنج، درونم را به سمت نوری تازه هدایت میکند. همین تغییر نگاه بود که مرا واداشت تا تجربهام را به زبان بیاورم و آن را در قالب کتابی بنویسم تا شاید مرهمی برای دیگران باشد.
وی بیان کرد: در آغاز مسیر، ذهنش پر از ترس و اضطراب بوده است، اما کمکم فهمیده که بیماری هم میتواند نوعی معلم باشد؛ معلمی که انسان را از سطح زندگی روزمره به عمق معنا و تأمل میبرد.
این نویسنده که در حال نگارش کتابی با عنوان موهبتی به عنوان سرطان است، گفت: واژه موهبت در عنوان کتاب، بیانگر همین نگاه تازه است. سرطان در ظاهر واژهای ترسناک است، اما وقتی در بطن تجربه قرار میگیری، درمییابی که رنج، اگر با آگاهی و پذیرش همراه شود، میتواند بیدارکننده و نجاتبخش باشد.
رجایی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در روزهای نخست تشخیص بیماری، ذهنم پر از پرسش بود. چرا من؟ چرا اکنون؟ اما وقتی توانستم اندکی از این پرسشها فاصله بگیرم و در سکوت با خودم بنشینم، درک کردم که شاید زندگی در پی فرصتی است برای گفتوگویی تازه با من. از آن زمان، مسیر درونیام تغییر کرد و شروع به نوشتن کردم. نوشتن برایم نوعی درمان بود، نوعی مراقبه و گفتوگو با خویشتن.
وی ادامه داد: کتاب «موهبتی به نام سرطان» فقط درباره بیماری نیست، بلکه درباره مواجهه انسان با خودِ واقعیاش است. درباره این است که چگونه در شرایطی که همه چیز از هم فرو میپاشد، میتوان هنوز به معنا و امید چنگ زد. من در این مسیر، یاد گرفتم که حتی تاریکی هم حامل نوری پنهان است و اگر شجاعت دیدن را داشته باشی، در دل رنج هم میتوان زیبایی یافت.
رجایی با اشاره به تجربه خوانندگان کتاب اظهار کرد: بسیاری از کسانی که کتاب را خواندهاند، به من گفتهاند که این اثر به آنها کمک کرده تا نگاهشان را به زندگی تغییر دهند، حتی اگر بیمار نباشند. برای من این بازخوردها ارزشمندترین بخش کار است، چون هدفم از ابتدا انتقال امید و معنا بود، نه صرفاً روایت یک تجربه پزشکی.
وی گفت: از نگاه من، رنج یک زبان جهانی است. همه انسانها در مقاطعی از زندگی با نوعی از رنج روبهرو میشوند، اما تفاوت در نحوه مواجهه است. اگر بتوانیم در رنج، معنا بیابیم، آن رنج دیگر ما را نابود نمیکند، بلکه دگرگونمان میکند.
تابآوری، شفقت و نیروی کلمه در مسیر درمان
رجایی به نقش کلمه و نوشتن در فرایند درمان اشاره و اظهار کرد: در دوران بیماری، نوشتن برایم نه فقط یک کار ادبی، بلکه ابزاری برای بقا بود. وقتی نمیتوانستم با دیگران حرف بزنم، دفتر و قلم به پناهگاهم بدل شد. هر کلمهای که مینوشتم، بخشی از ترس و درد از درونم بیرون میرفت و جایش را آرامش میگرفت.
وی گفت: درک این موضوع برای بسیاری از بیماران یا اطرافیانشان شاید دشوار باشد، اما کلمه نیرویی دارد که میتواند زخمها را التیام دهد. انسان وقتی تجربه خود را بنویسد، در واقع آن را از سطح خاموشی و ناامیدی به سطح آگاهی میآورد و همین تبدیل، آغاز رهایی است.
وی افزود: تابآوری چیزی نیست که در یک روز به دست آید. من در سیر درمان، بارها فرو ریختم، بارها گریه کردم، بارها از خودم پرسیدم که آیا ارزش ادامه دارد یا نه. اما در هر بار برخاستن، نیرویی تازه درونم زاده میشد. حالا وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که همان فرو ریختنها، بخشی از فرآیند ساختن دوباره من بودند.
رجایی ادامه داد: در دوران بیماری، یکی از دشوارترین لحظات، مواجهه با نگاه ترحمآمیز اطرافیان بود. بسیاری از مردم نمیدانند چگونه باید با بیمار برخورد کنند. گاهی با سکوت، گاهی با ترس و گاهی با دلسوزی افراطی واکنش نشان میدهند. اما آنچه بیمار نیاز دارد، نه ترحم است و نه فرار، بلکه حضور آگاهانه و شفقتمندانه است.
وی تصریح کرد: نوشتن کتاب برایش فرصتی بود تا این تجربه انسانی را روایت کند و پلی بزند میان رنج شخصی و همدلی جمعی.
رجایی گفت: من در مسیر نوشتن این اثر، بارها با خودم روبهرو شدم. هر بار که جملهای مینوشتم، احساس میکردم بخشی از وجودم در حال روشن شدن است. این کتاب برایم مثل سفری بود از ترس به شهامت، از انکار به پذیرش و از ناامیدی به ایمان.
وی با اشاره به نقش امید در زندگی اظهار کرد: امید، چیزی نیست که از بیرون بیاید. امید در درون ماست و گاهی در دل تاریکترین لحظهها شکوفا میشود. من در دوران درمان، هر روز با خودم تکرار میکردم که این وضعیت، پایان نیست، بلکه آغاز شناخت تازهای است. همین باور ساده، نجاتم داد.
رجایی همچنین درباره دشواریهای انتشار کتاب گفت: تصمیم گرفتم این کتاب را نه با نگاهی صرفاً ادبی، بلکه با زبانی صمیمی و انسانی بنویسم تا هر خوانندهای بتواند با آن ارتباط برقرار کند. ناشر کتاب نیز با درک درست از پیام اثر، کمک کرد تا متن نهایی به گونهای باشد که هم خواندنی و هم تأثیرگذار باشد.
وی افزود: برای نگارش این اثر، از منابع روانشناسی مثبتگرا، فلسفه رنج در ادبیات معاصر و متون معنوی نیز الهام گرفته ام اما بیش از هر چیز، تجربه زیسته خودم راهنمای من بود. به باور من، هیچ نظریهای نمیتواند جای تجربه واقعی را بگیرد.
از رنج تا معنا؛ تولد کتابی از دل تاریکی
رجایی از اهمیت مطالعه در دوران بحرانهای شخصی سخن گفت و افزود: کتابخوانی میتواند ما را از دایره تنگ ترس بیرون بکشد. وقتی کتاب میخوانیم، درمییابیم که انسان در سراسر تاریخ، همواره با رنج روبهرو بوده و از آن معنا ساخته است. همین آگاهی، نیروی امید را در ما بیدار میکند.
وی تأکید کرد: همه ما در زندگی با چالشهایی مواجه میشویم، اما آنچه تعیینکننده است، شیوه مواجهه ما با آن چالشهاست. من از دل رنج، یاد گرفتم که زندگی را باید با تمام ناپایداریهایش پذیرفت و در هر لحظه، نوری کوچک برای ادامه یافت.
کتابی برای زیستن؛ جمعبندی یک تجربه انسانی
رجایی ادامه داد: هدفم از نوشتن این کتاب، ترویج نگاه شفقتمحور و انساندوستانه به پدیده بیماری بود. میخواستم نشان دهم که حتی در شرایطی که جسم رنج میکشد، روح انسان میتواند رشد کند. اگر بتوانیم رنج را به زبان معنا ترجمه کنیم، هیچ تجربهای بیهوده نخواهد بود.
وی اظهار کرد: این کتاب تلاشی است برای آشتی دادن انسان با رنج. ما در جامعهای زندگی میکنیم که اغلب از رنج فرار میکنند، آن را پنهان میکنند یا با برچسب بدبختی میشناسند اما رنج بخشی از زیستن است و تا زمانی که آن را انکار کنیم، از رشد بازمیمانیم. وقتی رنج را بپذیریم، تازه زندگی را میفهمیم.
رجایی تأکید کرد: کتاب موهبتی به نام سرطان، تنها درباره یک بیماری خاص نیست، بلکه درباره زیستن با آگاهی است. درباره اینکه چگونه میتوان در دل ناملایمات، نوری از امید و آرامش یافت.
وی گفت: شاید اگر به عقب برگردم، باز هم همین مسیر را طی کنم، چون حالا میدانم که در پس هر تاریکی، نوری هست که باید خودت آن را بیابی.
نشست از کتاب تا زندگی با استقبال گرم مخاطبان و گفتوگوهای صمیمی درباره تجربههای مشابه پایان یافت. بسیاری از حاضران در پایان برنامه، از نویسنده خواستند تا نوشتن در این مسیر را ادامه دهد و آثار بعدی خود را نیز به اشتراک بگذارد.
این نشست با حضور جمعی از علاقهمندان به کتاب، مخاطبان حوزه خودشناسی و روانشناسی، نویسندگان و دانشجویان برگزار شد و به معرفی و گفتوگو درباره کتابی اختصاص داشت که از دل تجربهای واقعی و دردناک زاده شده اما در نهایت به اثری الهامبخش و امیدآفرین بدل شده است.
کتاب «موهبتی به نام سرطان»، روایتی از زیستن در میانه دشواریهای بیماری و تلاشی است برای بازتعریف معنا در مواجهه با رنج.
∎