به گزارش ایرنا زندگی- زندگی در کنار خانوادههای بزرگ، بخشی از فرهنگ ایرانی و تجربهای ارزشمند است که نسلها آن را تجربه کردهاند. در گذشته، اعضای خانواده در یک خانه یا ساختمان نزدیک هم زندگی میکردند و هر کدام اتاق خود را داشتند. فضای همکاری، دورهمیهای خانوادگی، یادگیری مهارتهای اجتماعی و حمایت عاطفی متقابل جزو جدانشدنی این سبک زندگی بود. کودکان و نوجوانان در چنین محیطی، احترام به بزرگترها، تعامل سالم و همدلی را از نزدیک میآموختند و بزرگترها نیز با دیدن تلاش و رشد فرزندان خود، حس رضایت و آرامش داشتند.
این همبستگی خانوادگی گاهی میتواند محیطی غنی برای یادگیری مهارتهای زندگی مشترک فراهم کند، اما در عین حال، زندگی نزدیک به خانواده میتواند چالشهایی برای زوجهای جوان ایجاد کند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان هم از مزایای زندگی خانوادگی بهره برد و هم استقلال و آرامش زندگی مشترک را حفظ کرد؟
به گفته دکتر یاسر مدنی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، نزدیکی جغرافیایی به خانوادهها مثل یک بمب ساعتی است که دیر یا زود منفجر میشود. اما چرا نزدیکی به خانوادهها میتواند ازدواج را به بحران بکشاند؟در این گزارش، به بررسی ریشههای این مشکل و راهکارهایی برای حفظ استقلال و آرامش در زندگی مشترک میپردازیم.

زندگی در نزدیکی خانواده؛ فرصت یا بحران؟
علاوه بر تمامی حمایتها و مهربانیهایی که خانوادهها میتوانند برای زوجین جوان به ارمغان بیاورند، نکتهای حیاتی وجود دارد که نباید از آن غافل شد: “استقلال زوجین”. همانطور که دکتر یاسر مدنی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفت وگو با خیرنگار ایرنازندگی تأکید میکند، ازدواج به خودی خود یعنی یک نوع استقلال. این استقلال نه به معنای بریدن از ریشهها و خانواده، بلکه به معنای شکلگیری یک واحد جدید و مستقل است که نیاز به حریم و فضای اختصاصی خود دارد.
استقلال زوجین، ضامن سلامت روان و پایداری زندگی مشترک است که با احترام به ریشهها، بستری برای رشد خانواده نوپا فراهم میآورد.
اصطلاح “دوری و دوستی” در اینجا معنایی عمیقتر پیدا میکند و یک واقعیت روانشناختی مهم را نشان میدهد. در بسیاری از فرهنگها، زوجین تلاش میکنند تا فاصله جغرافیایی مناسبی با خانوادهها داشته باشند تا بتوانند هویت مستقل خود را به عنوان یک خانواده جدید شکل دهند. این فاصله، فرصتی برای تصمیمگیریهای مستقل، تجربه چالشها و موفقیتها به صورت مشترک، و در نهایت، تقویت پیوند زناشویی فراهم میکند.
مشکل زمانی پدیدار میشود که والدین، حتی در صورت عدم نیاز مالی یا مراقبتی، همچنان توقع دارند فرزندانشان در نزدیکی آنها و در چند متری آنها زندگی کنند. این وضعیت میتواند مانع جدی برای شکلگیری کامل استقلال زوجین باشد و گاهاً منجر به چالشها و سوءتفاهمهایی در زندگی مشترک شود. بنابراین، توجه به این نکته و فراهم آوردن فضایی برای استقلال زوجین، هم به نفع سلامت روان آنهاست و هم به پایداری و شیرینی زندگی مشترکشان کمک میکند. این استقلال، بستری است برای رشد و بالندگی یک خانواده نوپا، با حفظ احترام و عشق متقابل به ریشهها و خانوادههای مبدأ.

مرزهای شخصی؛ استقلال بدون رنجش والدین
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در ادامه گفتوگو بر اهمیت مرزهای شخصی در زندگی زوجها تأکید میکند. او میگوید:«تعیین مرزهای شخصی در چنین شرایطی یک اصل حیاتی است. اما باید توجه داشت که این کار همیشه ساده نیست و اغلب نیاز به مشاوره دارد. بسیاری از والدین وقتی آخرین فرزندشان ازدواج میکند، دچار نوعی احساس ناامنی یا همان سندروم آشیانه خالی میشوند. این وضعیت میتواند با افسردگی، تنهایی و ترس همراه باشد.»
استقلال زوجین نیازمند تعادل بین مرزبندی و حفظ رابطه عاطفی با والدین است که با گفتوگو و گاهی کمک مشاور، قابل دستیابی است.
او توضیح میدهد:«اگر در چنین شرایطی بخواهیم با اجبار یا فشار، جدایی ایجاد کنیم، بهطور طبیعی والدین دچار رنجش و آزردگی خواهند شد. هدف ما این نیست که والدین احساس طردشدگی داشته باشند. بلکه باید به گونهای عمل کنیم که والدین با تمایل و رضایت، اجازه دهند فرزندانشان زندگی مستقلی تشکیل دهند.»
مدنی تأکید میکند:«استقلال در زندگی مشترک نباید به قیمت تخریب رابطه عاطفی با والدین تمام شود. هنر اینجاست که هم مرزها روشن شوند و هم والدین احساس نکنند کنار گذاشته شدهاند. این تعادل، نیازمند مهارت و گفتوگوی سازنده است و بسیاری اوقات مداخله یک مشاور خانواده میتواند مسیر را هموار کند.»

مهارتهای لازم برای زندگی در نزدیکی خانوادهها
مدنی در پاسخ به این پرسش که زوجها در صورت زندگی در یک ساختمان یا نزدیکی خانواده همسر چه مهارتهایی نیاز دارند، میگوید:«در چنین شرایطی، مشاورههای خانوادگی و فردی میتواند بسیار کمککننده باشد. بسیاری از مهارتهایی که لازم است زوجها برای مدیریت ارتباطها و حفظ استقلال عاطفی خودشان یاد بگیرند، در جلسات تخصصی مشاوره آموزش داده میشود. این مهارتها صرفاً با مطالعه کتاب یا توصیههای عمومی به دست نمیآیند.»
هدف، تعادل میان استقلال زوجین و حفظ احترام والدین است که با مهارتهای ارتباطی و حمایت حرفهای، نه توصیه، محقق میشود.
او توضیح میدهد:«اغلب مشکلات به ریشههای عمیقتری برمیگردد، مثل نوع تربیت فرزندپروری والدین و طرحهایی که در ذهن فرزند در طول کودکی شکل گرفته است. این طرحها میتوانند در بزرگسالی باعث وابستگی یا عدم توانایی در مرزبندی شوند. بنابراین برای اصلاح و مدیریت این الگوها، مشاورههای طولانیمدت و کار تخصصی لازم است.»
مدنی تأکید میکند:«هدف این نیست که احترام والدین زیر پا گذاشته شود یا رابطه عاطفی قطع گردد، بلکه باید تعادلی شکل بگیرد. با آموزش مهارتهای ارتباطی، زوجها میتوانند هم استقلال خود را حفظ کنند و هم احترام والدین را نگه دارند. این تعادل نیازمند تمرین و حمایت حرفهای است، نه صرفاً توصیههای کوتاهمدت.»

توصیه به زوجهای جوانی که در نزدیکی خانوادههایشان زندگی میکنند
این روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درباره زوجهای جوانی که ناچارند در خانه پدری یا در نزدیکی خانواده همسر زندگی کنند، میگوید:«اولین توصیه این است که قواعد و ضوابط مشخص باشد و زوجها باید با یکدیگر گفت وگوی صریح داشته باشند. هیچگاه یکی از طرفین نباید نقش واسطه برای اصلاح رابطه با والدین طرف مقابل را برعهده بگیرد.
صراحت و شفافیت در ارتباطها اهمیت بسیار دارد
او با تاکید براینکه صراحت و شفافیت در ارتباطها اهمیت بسیار دارد، تصریح میکند:«خیلی وقتها زن و شوهر از همان ابتدا انتظار دارند که یکدیگر در مقابل والدین بایستند و در دعواها میانجی شوند. این بدترین حالت است و میتواند روابط را از همان روزهای نخست تضعیف کند. حتی اگر افراد بخواهند والدین را به عنوان داور یا درمانگر دخالت دهند، معمولاً نتیجه معکوس دارد، چرا که والدین خودشان هرچقدر هم بیطرف باشند، نمیتوانند کاملاً بیطرف باشند و همیشه فرزند خود را ترجیح خواهند داد.»
صراحت و شفافیت در ارتباط زوجین، کلید جلوگیری دخالت والدین به عنوان داور است، زیرا بیطرفی کامل آنها ممکن نیست و میتواند روابط را تضعیف کند
مدنی ادامه میدهد:«زوجها باید بدانند که هر مشکل کوچکی نیازمند روانشناس نیست و برخی نگرانیها ریشههای عمیق دارند که به این راحتی حل نمیشوند. وظیفه هر کس در خانواده باید روشن باشد و نقشها پذیرفته شوند. به تدریج، استقلال زن و شوهر—از جمله استقلال عاطفی و حتی جغرافیایی—باید رشد کند، اما این فرآیند نیازمند صبر، تحمل و قدردانی است. زوجها باید قدردان حمایت والدین باشند، اما در عین حال برای افزایش استقلال خود تلاش کنند.»
او تاکید میکند:«هدف والدین معمولاً این است که فرزندشان ازدواج موفقی داشته باشد و بتوانند از خوشبختی او لذت ببرند، نه اینکه فرزندشان همیشه نزد آنها بماند. اگر والدین انتظار دارند فرزندشان بیش از حد به آنها وابسته بماند، این میتواند نشانهای از نگرانی یا وابستگی افراطی باشد که باید با مهارت و صبر مدیریت شود.»