
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نشست «عصری با استاد رضا فیاضی» از سلسله برنامههای «دایره دیدار» عصر یکشنبه بیستم مهرماه ۱۴۰۴ در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. در این نشست، منوچهر اکبرلو میزبان رضا فیاضی بود و با او درباره زندگی، آثار و تجربههای هنریاش گفتوگو کرد.
از برشت تا «ننه سرما»
اکبرلو ضمن معرفی فیاضی به عنوان چهرهای شناخته شده در عرصه تئاتر، ادبیات کودک و نوجوان و عرصه بازیگری گفت: فیاضی از جمله هنرمندانی است که تجربه زیسته گستردهای در حوزه نمایش دارد و آثار او در زمینه ادبیات نمایشی برای کودکان و نوجوانان و نیز داستاننویسی قابل توجه است. تمرکز این نشست بر جنبههای ادبی و غیرنمایشی کارنامه اوست.
اکبرلو در ادامه با اشاره به سابقه طولانی فیاضی در نمایشنامه نویسی برای گروه سنی کودک و نوجوان، از او پرسید: نمایشنامههای منتشرشده شما عمدتاً برای کودکان و نوجوانان است و کمتر اثری برای بزرگسالان در قالب رمان یا نمایشنامه دارید. چه شد که به این سمت رفتید؟
فیاضی در پاسخ گفت: آن زمان که من وارد این عرصه شدم، تئاتر کودک به معنای امروزی وجود نداشت و یا شناخته شده نبود. من در اهواز تئاتر بزرگسال کار میکردم و حتی آثار برشت را روی صحنه میبردم، اما آشنایی با رضا بابک و مرضیه برومند و کار روی سریال گلباران و نمایش ننه سرما در سال ۱۳۵۶ مسیر زندگی مرا تغییر داد. از آن زمان وارد فضای نمایش کودک و نوجوان شدم.
وی افزود: در دانشگاه هنرهای زیبا زیر نظر استادانی، چون مرحوم طباطبایی درس خواندم. همزمان با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری میکردم. تجربههای آموزشیام در کانون، پایه کتابی شد که درباره نمایش خلاق نوشتم؛ کتابی که بعدها به عنوان یکی از منابع اصلی این حوزه شناخته شد.
فیاضی درباره روزهای ابتدایی زندگی هنری خود گفت: در همان دوران با حقوق ماهانه کانون زندگی مشترکم را شروع کردم. درآمدم خیلی کم بود، اما با همان توانستم زندگی را بسازم و حتی ماشین هم تهیه کنم. آن سالها تجربههایی بود که مسیر زندگی و کارم را تعیین کرد.
این بازیگر و داستاننویس ادامه داد: در آن دوره کارهای مختلفی میکردم. از بازی در نمایشهای کودکانه گرفته تا فعالیتهای آموزشی و حتی اجرای نمایش برای گروههای خاص و مخاطبان عمومی. همین تجربهها بعدها باعث شد نگاه من به تئاتر و مخاطب بسیار انسانی و اجتماعی شود.
همسرم نخستین و دقیقترین مخاطب آثارم است
در بخش دیگری از نشست، اکبرلو درباره نقش خانواده و همسر فیاضی در شکلگیری آثارش پرسید. فیاضی گفت: همسرم اولین و دقیقترین خواننده آثارم است. او با دقت نظر و دیدگاه متفاوتش بارها باعث شده مسیر یک داستان یا نمایشنامه عوض شود. مثلاً یکبار او گفت چرا همیشه موضوعات تلخ را انتخاب میکنی؟ و همین نکته باعث شد سوژهای بنویسم درباره یک دختر ۱۴ ساله نابغه ریاضی که درگیر یک ماجرای اجتماعی است.
او تأکید کرد: بخش بزرگی از ایدههای من از زندگی خانوادگی و گفتوگوهای صادقانه با همسر و اطرافیانم میآید. همین نگاه باعث شده شخصیتهای زن در آثارم جایگاه مهمی داشته باشند. من ۶ خواهر دارم و از کودکی در فضایی زنانه بزرگ شدم و همین موضوع به شدت روی شخصیتپردازی آثارم تأثیر گذاشته است.
اکبرلو با اشاره به روایتهای متنوع در آثار فیاضی، از او درباره منبع الهام پرسید و فیاضی در پاسخ گفت: بخش زیادی از ایدههایم از تجربه زیسته میآید. اما گاهی یک اتفاق کوچک یا یک خاطره قدیمی الهامبخش میشود. مثلاً داستان «پرسه در پاریس» از خاطرهای واقعی در دوران دانشجویی شکل گرفت. همچنین در یکی از داستانها از تجربه دیدار با یک دختر آسیبدیده در کانون اصلاح و تربیت الهام گرفتم.
وی افزود: سالها پیش در آستانه عید، به من گفتند بسیاری از دختران آن مرکز در تعطیلات اقدام به فرار یا خودکشی میکنند. دو سال پیاپی همراه همسرم به آنجا رفتیم. با یکی از آن دخترها آشنا شدم که درگیر پروندهای بود. همین دیدار الهامبخش شخصیتی شد که بعدها در آثارم بار یک روایت اجتماعی را روی دوشش بود.
فیاضی با اشاره به فعالیتهایش در عرصه تئاتر کودک گفت: نمایشهای کودکانه زیادی اجرا کردهام. از جمله نمایش «لولوی آوازهخوان» که با گروههای مختلف از جمله اعضای گروه فیتیله روی صحنه رفت. نمایشنامه «پدر یک دقیقهای» نیز از آثار آموزشی من برای نوجوانان است. بسیاری از نمایشنامههای کودک و نوجوان من در مدارس، مراکز فرهنگی و جشنوارهها اجرا شدهاند.
او درباره نگاهش به تئاتر کودک افزود: تئاتر کودک صرفاً یک سرگرمی نیست. این هنر میتواند در تربیت، رشد اجتماعی و شناخت دنیای اطراف تأثیرگذار باشد. من سالها با بچهها کار کردهام و میدانم چطور نمایش میتواند نگاه کودک را نسبت به زندگی تغییر دهد.
فیاضی همچنین به تجربه فعالیتش در فرهنگسرای بهمن اشاره کرد و ادامه داد: مدتی مسئول موزه هنرهای نمایشی در فرهنگسرای بهمن بودم. در آن دوران با چهرههایی مثل رامبد جوان و بسیاری از هنرمندان جوان همکاری داشتم. ما با امکانات محدود برنامههای فرهنگی و آموزشی مؤثری برگزار کردیم و بسیاری از جوانها از همانجا وارد فضای حرفهای شدند.
نویسنده مجموعه داستان «قصههای آسیه آباد» همچنین درباره شیوهاش برای اجرای تئاتر کودک گفت: یکی از ویژگیهای تئاتر کودک این است که آموزش در آن از مسیر بازی میگذرد. من همیشه سعی کردهام از طریق تمرینهای گروهی و بازی، کودکان و نوجوانان را به سمت نمایشنامهنویسی و تفکر خلاق سوق بدهم. مثلاً در کلاسها جملههای پراکندهای به آنها میدهم و از آن میخواهم یک موقعیت نمایشی بسازند. این تمرین ساده، قدرت تخیل و توانایی روایتسازیشان را افزایش میدهد.
در ادامه، اکبرلو درباره کتابهای مورد علاقه فیاضی پرسید و او اشاره کرد: در مطالعات شخصی، بیشتر رمانهای خارجی میخوانم، اما به شعر کلاسیک فارسی علاقه ویژهای دارم. آثار فروغ، اخوان، سایه و صادق هدایت همیشه در مطالعات من حضور دارند. از نویسندگان خارجی هم آثار کافکا برایم الهامبخش است.
چرایی روایتهای زنانه در آثار فیاضی
در بخش دیگری از نشست، اکبرلو درباره محوریت شخصیتهای زن در آثار فیاضی پرسید. فیاضی در پاسخ به این سوال گفت: یکی از دلایل پررنگ بودن شخصیتهای زن در آثارم، تجربه شخصی من است. من از کودکی در خانوادهای بزرگ شدهام که نقش زنان در آن پررنگ بوده است. از طرفی در جامعه ما بعضا مسائل و محدودیتهایی برای زنان به همراه داشته و همین نگاه باعث میشود شخصیتهای زن در آثارم نه فقط نقش فرعی، بلکه محور روایت باشند.
او با اشاره به تجربه زیسته مادر خود افزود: مادر من در زندگی سختیهای زیادی کشید و در عین حال همیشه محور خانواده بود. این تجربه در ذهن من مانده است و بیاختیار در خلق شخصیتهای زنانه تأثیر میگذارد.
فیاضی در بخش دیگری از سخنانش به خاطراتی از دوران فعالیتش در سینما و تلویزیون اشاره کرد و گفت: وقتی در سریال امیرکبیر نقش پرنس دالگورکی را بازی میکردم، با وجود فضای پرزرق و برق سریال، خودم با لباس شخصی سوار تاکسی میشدم و سر صحنه میرفتم. آن زمان شرایط سختی بود و امکانات زیادی برای بازیگران فراهم نبود.
وی افزود: در یکی از سفرهایم به جنوب کشور، دختر بچهای پابرهنه دستم را گرفت و با اشک و شوق گفت که باورش نمیشود من همان بازیگر زیزیگولو هستم. آن صحنه برایم یکی از زیباترین لحظات زندگی بود و خستگی تمام سالها را از تنم درآورد.
فیاضی تأکید کرد: هیچوقت از مردم فاصله نگرفتم. نه مثل برخی افراد بعد از مشهور شدن عینک تیره زدم نه از مردم جدا شدم. همیشه وقت گذاشتم تا با آنها صحبت کنم و درد مشترک را بفهمم. همانطور که گرانی و مشکلات معیشتی برای مردم هست، برای بازیگران هم هست.
این نویسنده در بخشی از صحبتهایش به یکی از تجربههای تلخ کاری اشاره کرد و گفت: در یکی از پروژههای اخیر، بعد از پایان کار حتی یک تماس ساده برای اطلاع از اتمام همکاری هم با من نگرفتند. این رفتار بیاحترامی است. پول فقط یک بخش ماجراست؛ احترام حرفهای هم اهمیت دارد. انتظار ندارم شرایط همه تهیهکنندگان خوب باشد، اما احترام متقابل باید حفظ شود.
او درباره شرایط سخت تولید آثار کودک نیز افزود: امروز بسیاری از تهیهکنندگان جرات نمیکنند روی کار کودک سرمایهگذاری کنند، چون شرایط پخش مناسب نیست. در حالی که همین کارها میتواند آینده فرهنگی کشور را بسازد.
فیاضی درباره تجربه سالهای فعالیتش در جزیره کیش گفت: هفت سال در کیش کتابفروشی و فضای آموزشی کوچکی را اداره میکردم. با نور و صدا و امکانات محدود سالن نمایش عروسکی را راه انداخته بودم. کرونا باعث شد همه چیز از بین برود و آن فضا تعطیل شود، اما در آن دوران، کلاسهای زیادی برگزار کردم و به آموزش نوجوانان پرداختم. در جشنوارههای مختلف با حضور استادانی، چون بهروز غریبپور برنامهریزیهایی برای اجرای نمایشهای دریایی در کیش داشتیم. ظرفیتهای بزرگی وجود داشت، اما متأسفانه محقق نشد.
فیاضی در ادامه درباره فعالیتهای صنفی خود گفت: عضو خانه تئاتر هستم و جزو هیئت موسس انجمن تئاتر کودک بودهام. اولین مدیر و عضو هیئت مدیره این انجمن بودم، اما به دلایل مختلف از ادامه فعالیت کنارهگیری کردم. در آن دوران تلاش کردیم فعالیتهای فوق برنامهای برای هنرمندان ایجاد کنیم.
نویسنده «قصههای ملی» افزود: در زمان فعالیت سیروس ابراهیمزاده، برنامههای فرهنگی متعددی برگزار میکردیم. شب شعر بازیگران، دعوت از استادان بزرگی، چون بیضایی، ناصر تقوایی، کیارستمی، سید علی صالحی، شمس لنگرودی و بسیاری از چهرههای فرهنگی از جمله این فعالیتها بود. همیشه علاقه داشتم فضایی برای گفتوگو و ارتباط هنرمندان با هم فراهم شود.
فیاضی درباره روش آموزش نمایشنامهنویسی گفت: من همیشه از طریق بازی به نمایشنامهنویسی میرسم. در کلاسها گروههای چند نفره تشکیل میدهم، یک ایده ساده میدهم و از آنها میخواهم شخصیتسازی کنند. مثلاً میگویم جوانی صبح از خواب بیدار میشود، از خانواده خداحافظی میکند و خودش را از پنجره پرت میکند. بچهها باید با خلاقیت خودشان این شخصیت را معرفی کنند و قصه را بسازند.
او افزود: در تمرین دیگر، از آنها میخواهم چند جمله پراکنده بگویند و بعد تلاش کنند آن جملهها را در یک موقعیت نمایشی به هم وصل کنند. هرچه جملهها دورتر و نامرتبطتر باشد، خلاقیت بیشتری لازم است و ذهنشان فعالتر میشود.
در بخش پایانی نشست، فیاضی در پاسخ به پرسش یکی از حضار درباره آثار جدیدش که یکی از آنها بر اساس یکی از داستانهای میلان کوندرا اقتباس شده است سخن گفت. وی گفت: با ناشران مختلفی کار کردهام. با نگاه، مروارید و انتشارات آوا همکاری داشتهام. بعضی از آثارم توسط انتشارات دانشگاهی منتشر شده است. ناشران بسته به نوع اثر همکاری میکنند و من به ناشر خاصی محدود نیستم.