شناسهٔ خبر: 75211772 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

تربیت دینی فرزند/ می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

نخستین گام برای تربیت فرزند، خودمراقبتی والدین و الگو بودن عملی آنان است. سپس والدین باید دین‌شناسی و اعتقادات خود را مستحکم کنند، قناعت ورزند و عیب‌های خود را اصلاح کنند تا فرزندان از رفتار آنها بیاموزند.

صاحب‌خبر -

در کنار این، اجرای کار خیر و عبادات عملی و هدایت فرزندان در مواجهه با چالش‌های زندگی و رسانه‌ها، مسیر تربیت واقعی را شکل می‌دهد.

اشاره؛

تربیت انسان در خانواده فرآیندی چندساحتی است که شامل رشد جسمی، اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی می‌شود و خودمراقبتی والدین، دین‌شناسی آگاهانه، قناعت، اصلاح خود و عمل به خیر، ستون‌های هدایت مؤثر فرزندان را شکل می‌دهد.

متن حاضر حاصل گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا موسوی‌نسب، کارشناس خانواده و تربیت است و به بررسی اهمیت خانواده در هدایت انسان، ابعاد متنوع تربیت و چالش‌های تربیتی معاصر می‌پردازد، و با نگاهی علمی و کاربردی، راهکارهای مؤثر برای تربیت فرزندان و مدیریت خانواده در دنیای امروز را ارائه می‌کند.

با توجه به اهمیت تربیت و نقش خانواده در این زمینه، به ویژه پدر و مادر، از منظر آیات قرآن و روایات، مسئولیت خانواده در امور تربیتی چیست و این نقش چگونه باید در عمل تحقق یابد؟

بسم الله الرحمن الرحیم؛ در آغاز این بحث باید توجه کنیم که همواره گفته می‌شود دو کار بسیار دشوار در زندگی بشر وجود دارد: یکی «حکومت‌داری» و دیگری «تربیت».

تربیت‌کردن، کاری بنیادین و ویژه‌ی انسان‌های بزرگ است. در قرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النّاسَ جَمیعاً»، یعنی اگر کسی بتواند حتی یک انسان را هدایت و تربیت کند، گویا همه‌ی انسانیت را تربیت کرده است.

این بیان، نشان‌دهنده‌ عظمت و اهمیت جایگاه تربیت و هدایت‌گری است.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

تربیت ابعادی گسترده دارد و ساحت‌های گوناگون وجود انسان را دربرمی‌گیرد. وقتی سخن از تربیت به میان می‌آید، نمی‌توان آن را محدود به یک بُعد خاص دانست. برای نمونه:

* ابعاد مختلف تربیت در زیست انسانی

تربیت بدنی: جسم انسان نیازمند پرورش و مراقبت است.

تربیت خانوادگی: فرد باید بیاموزد چگونه در روابط خود با والدین، فرزندان، خواهر و برادر و دیگر خویشاوندان تعامل درست و سازنده داشته باشد.

تربیت عاطفی: انسان باید بیاموزد چگونه احساسات خود را نشان دهد، چه میزان وابستگی و دلبستگی عاطفی داشته باشد، و تا چه حد در ابراز عواطف میانه‌روی کند. عدم مدیریت این حوزه می‌تواند آسیب‌های جدی به فرد و خانواده وارد کند.

تربیت اجتماعی: نگرش ما به جامعه و نحوه‌ی ارتباطمان با دیگران باید شکل صحیح پیدا کند.

تربیت سیاسی: در دنیای امروز جامعه به شدت تحت تأثیر اندیشه‌ها و تبلیغات سیاسی است.

تربیت اقتصادی: آیا ما فرزندان خود را به گونه‌ای پرورش می‌دهیم که تنها به جمع‌آوری ثروت بیندیشند یا آنکه در رشته‌ای فعالیت کنند که مفید و اثرگذار باشد؟

تربیت محیط‌زیستی: نحوه‌ی تعامل با طبیعت نیز جزئی از تربیت است؛ از رابطه با یک درخت یا حیوان گرفته تا کوه و سنگ و آب.

تربیت علمی: این پرسش مطرح است که چه دانشی را باید فراگیریم و از چه دانشی پرهیز کنیم.

تربیت فکری: ارزش انسان به اندیشه‌ی اوست. همان‌گونه که گفته‌اند: «ای برادر! تو همه اندیشه‌ای.»

تربیت اعتقادی: باورها و ایمان فرزندان باید در مسیر صحیح شکل گیرد.

تربیت اخلاقی: باید آموخت که حریص، حسود یا متکبر نباشیم، بلکه متواضع و قانع باشیم.

تربیت مناسکی: عمل به عباداتی همچون نماز و حجاب، بخش مهمی از ساحت تربیت است.

بنابراین وقتی از «تربیت» سخن می‌گوییم، در حقیقت با دامنه‌ای بسیار وسیع از موضوعات مواجه هستیم.

* محوری‌ترین نهاد تربیت کننده انسان

خداوند متعال نیز این گستره را در مسیر حیات انسان قرار داده و شکر خدا که بسیاری از این ساحت‌ها، خودبه‌خود و در تعامل با جامعه و محیط، تا حدی محقق می‌شوند.

چراکه اگر همه‌ی این مسئولیت‌ها تنها بر عهده‌ی فرد بود، انسان در انجام آن ناتوان می‌ماند. خانواده، جامعه و حکومت هر یک در فرآیند تربیت نقش‌آفرینی می‌کنند.

با این حال، چون بحث ما متمرکز بر خانواده است، لازم است روشن شود که وراثت، محیط، و عوامل بیرونی همگی در شکل‌گیری تربیت نقش دارند، اما خانواده بستر اصلی آن است.

محیط شامل همه‌ی موقعیت‌های پیرامونی می‌شود: خانه، مدرسه، اداره، بانک، شهرداری، اداره‌ی دارایی و هر مکان دیگری که انسان در آن حضور دارد.

همه‌ی این موقعیت‌ها، به نوعی ما را تربیت می‌کنند. حتی دولت‌ها نیز مردم خود را تربیت می‌کنند. روابط اجتماعی، مربیان، و از همه مهم‌تر «اراده‌ی فردی» نیز بر روند تربیت تأثیر مستقیم دارند.

اینکه افراد دارای اراده‌ای قوی یا سست باشند، و اینکه اراده‌ی آنان بر پایه‌ی تعقل، تفکر، عواطف، احساسات یا حتی قلدری شکل گرفته باشد، همگی از عوامل تربیتی به شمار می‌آیند.

اکنون اگر این عوامل متنوع را کنار بگذاریم و وارد بحث اصلی شویم، می‌بینیم که خانواده نقشی محوری در تربیت دارد.

در واقع، همه‌ی آن حوزه‌هایی که پیش‌تر برشمرده شد ــ از تربیت جسمی کودک تا تربیت معنوی، اخلاقی و عرفانی ــ در دل خانواده شکل می‌گیرند.

والدین در حد توان و اختیارات خود نسبت به همه‌ی این ساحت‌ها مسئولیت دارند و باید بدان توجه کنند.

* ما در شرایط کنونی جامعه چه باید بکنیم؟

امروزه خانواده‌ها با چالش بزرگی مواجه‌اند؛ گویی تربیت از دست والدین خارج شده است. رسانه‌ها، فضای مجازی، شبکه‌ها و کانال‌ها بیش از خانواده بر ذهن و رفتار فرزندان تأثیر می‌گذارند.

کودکان و نوجوانان ساعت‌ها وقت خود را با موبایل، بازی‌ها و فضای مجازی می‌گذرانند و در نتیجه، ارتباط آنان با والدین به شدت کاهش یافته است.

این وضعیت دغدغه‌ای جدی برای خانواده‌ها ایجاد کرده است: «ما در چنین شرایطی چه باید بکنیم؟»

البته باید دانست که این نگرانی، موضوعی تازه نیست. دغدغه‌ی تربیت از آغاز تاریخ بشر وجود داشته است. در کتیبه‌ای پنج هزار ساله آمده است که نسل جدید دیگر به سنت‌ها احترام نمی‌گذارد، حرمت بزرگ‌ترها را رعایت نمی‌کند و مسیر خود را جدا از نسل پیشین برگزیده است.

پس این سخن امروز که نسل جدید با نسل گذشته تفاوت دارد، ریشه‌ای دیرینه دارد. اکنون نیز جوانان و نوجوانان پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ خود را گاه «سنتی»، «ناآگاه» و «بی‌خبر» می‌پندارند.

هرچند واقعیت این‌گونه نیست، اما تبلیغات به این برداشت‌ها دامن می‌زند.

حال پرسش اصلی باقی است: در این شرایط چه باید کرد؟ این پرسش همه‌ی والدین، مربیان و حتی جامعه است. پاسخ آن را می‌توان در قرآن کریم یافت.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

* «خودمراقبتی» و «الگو بودن» اصل اساسی تربیت است

خداوند در سوره‌ی تحریم، آیه‌ی ششم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا قُوا أَنفُسَکُم وَ أَهلِیکُم ناراً وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ»، ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نخست از خود مراقبت کنید، سپس از خانواده‌ی خود.

این آیه نشان می‌دهد که کنترل و مراقبت باید از خویشتن آغاز شود و پس از آن به خانواده گسترش یابد.

این خانواده می‌تواند تنها همسر و فرزند نباشد، بلکه شامل خویشاوندان و حتی همسایگان هم بشود. البته تفسیرهای فقهی گوناگون در این زمینه وجود دارد، اما تمرکز ما بر خانواده است.

برای روشن‌تر شدن موضوع می‌توانم مثالی از پدر و پسرهایی که تجریه در مشاوره داشتند را برایتان عرض کنم.

پدری بارها به فرزندش گفت نماز بخوان، اما کودک نمی‌خواند. پدر به او وعده داد: اگر نماز بخوانی، به بهشت می‌روی. فرزند پاسخ داد:

«من بهشت را می‌خواهم، چه کنم؟» پدر گفت: اگر نماز نخوانی، به جهنم می‌روی. کودک گفت: «اگر دیگران نماز نخوانند، من هم نمی‌خوانم.» در نهایت پدر پرسید: «چرا نماز نمی‌خوانی؟» و فرزند گفت: «پدر! اول خودت بخوان تا من هم بخوانم.»

این نمونه به‌خوبی نشان می‌دهد که اگر پدر و مادر خودشان مراقبت و مواظبت نکنند و الگوی عملی نباشند، سخن آنان تأثیری نخواهد داشت.

بنابراین «خودمراقبتی» و «الگو بودن» اصل اساسی تربیت است. به همین ترتیب، اگر حاکمان و مسئولان جامعه نیز مراقب اعمال خود باشند و الگویی شایسته ارائه دهند، مردم در مسیر نیک گام برمی‌دارند و تربیت اجتماعی به‌درستی شکل می‌گیرد.

وقتی در مسیر زندگی، شخصیت‌هایی همچون شهید قاسم سلیمانی، شهید ابراهیم هادی، شهید حججی، سردار سلامی، سردار باقری، سردار حاجی‌زاده، دکتر تهرانچی و دیگران برای انسان به‌عنوان «الگو» مطرح می‌شوند، مسیر حیات او جهت و معنای دیگری پیدا می‌کند.

در مقابل، اگر الگوهای منفی در زندگی ما برجسته شوند، به‌طور طبیعی ما، فرزندانمان و حتی جامعه‌مان دچار سردرگمی و بی‌سمتی خواهیم شد.

بنابراین همه‌ی ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در کیفیت و مسیر تربیت یکدیگر تأثیرگذاریم. رفتار یک هنرمند یا یک روحانی در جامعه، آگاهانه یا ناآگاهانه، اثر مثبت یا منفی خود را بر مخاطبان باقی می‌گذارد.

* خود را کنترل کنید تا بتوانید خانواده‌تان را کنترل کنید

در زمان پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، فردی از ایشان پرسید: این آیه که می‌فرماید «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»، چگونه عملی می‌شود؟ زیرا ما گاهی توانایی کنترل خود را نداریم، چه رسد به خانواده‌مان.

حقیقت آن است که بسیاری از ما خود نیز آسیب‌دیده‌ایم. من نزد یکی از علما رفتم و گفتم: «برای جوانان ما دعا کنید.» ایشان پاسخ داد: «بهتر است برای پیرمردها هم دعا کنیم.»

یعنی مشکل تنها جوانان نیستند؛ بلکه رفتار بسیاری از والدین، پدران، مادران، و حتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها نیز نیازمند اصلاح است.

گاهی اشتباهاتی از سوی نسل بزرگ‌تر دیده می‌شود که حتی جوانان مرتکب آن نمی‌شوند. بنابراین افزایش سن به‌تنهایی تضمین‌کننده‌ی رهایی از آسیب نیست. انسان تا لحظه‌ی آخر حیات در معرض خطر است و باید مراقبت کند.

اگر پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ خود را ملزم به مراقبت ندانند، چه انتظاری از فرزندان می‌توان داشت؟

قرآن کریم می‌فرماید: «مراقب خود باشید.» یعنی کسی که ادعای مربی‌گری دارد، باید پیش از هر چیز به وضعیت خود بنگرد.

باید گاهی پرونده‌ی زندگی‌اش را مرور کند و اوضاع و احوال خود را بسنجد، و گمان نبرد که خود درست است و تنها دیگران نیازمند اصلاح‌اند. اصل تربیت از خود آغاز می‌شود.

مربیان دغدغه‌مند امروز می‌کوشند مراقبت کنند تا فضای آلوده به خانه و خانواده‌شان راه نیابد.

در این باره سخن یکی از استادان شنیدنی است. ایشان می‌گفتند: زمانی برای تحصیل در ژاپن بورس داشتم.

تلویزیون آن کشور حدود یک ماه پیش از پخش فیلمی خاص، پیوسته هشدار می‌داد که «این فیلم برای افراد زیر هجده سال مناسب نیست.» اما نکته‌ی مهم این بود که حتی افراد بالای هجده سال هم اگرچه اجازه‌ی تماشا داشتند، باز هم با محدودیت‌ها و هشدارها مواجه می‌شدند. این یعنی جامعه به اهمیت مراقبت واقف است.

ایشان ادامه دادند که شب پخش همان فیلم، دختر کلاس چهارم دبستانم را به اتاقی دیگر فرستادیم و گفتیم: «عزیزم! تو نباید این فیلم را ببینی.» او نیز پذیرفت. اما هنگام تماشای فیلم، صدای خنده‌ی او را از اتاق شنیدیم. تعجب کردیم و پرسیدیم: «چرا می‌خندی؟»

گفت: «من این فیلم را پارسال در جشن تولد دخترخاله‌ام در تهران دیده‌ام.» این نشان می‌دهد که اگر خودمان مراقبت نکنیم، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم فرزندانمان پاک بمانند؟

همین معنا در قرآن نیز آمده است: «خود را کنترل کنید تا بتوانید خانواده‌تان را کنترل کنید.»

در زمان پیامبر نیز کسانی نزد ایشان آمدند و گفتند: «ما نمی‌توانیم مراقب خود باشیم؛ چه رسد به خانواده‌مان.» این در حالی بود که در آن زمان ابزارهای انحرافی به گستردگی امروز وجود نداشت.

پس پرسش اساسی این است که ما چه باید بکنیم؟

در ذیل همان آیه، چند روایت از پیامبر اکرم و امام صادق علیهماالسلام آمده است که راهکارهای عملی ارائه می‌دهند. این روایات چند نکته‌ی اساسی برای والدین و مربیان بیان می‌کنند که توجه به آن‌ها مسیر تربیت را روشن می‌سازد.

* اولین گام: باید اهل خیر باشد

نخست، امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «اعمَلُو بِالخَیر»؛ یعنی اگر می‌خواهید کار تربیتی به‌درستی شکل بگیرد، مربی ــ چه پدر، چه مادر، چه معلم، چه روحانی و چه حاکم دینی ــ باید در عمل اهل خیر باشد.

امام می‌فرمایند: کمال عقل در این است که خیر از انسان صادر شود و شر از او دور باشد. بنابراین نخستین وظیفه، حذف شر و انجام مداوم کار خیر است.

اما «کار خیر چیست؟» والدین باید فهرستی از کارهای خیر در زندگی تهیه کنند و هم خودشان و هم فرزندانشان را در مسیر آن قرار دهند. در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«فَقَّهوا بِالدّین خَیراً»، یعنی وقتی خداوند بخواهد بنده‌ای را به خیر برساند، او را دین‌شناس می‌کند. پس شناخت دین، یکی از بزرگ‌ترین خیرات است.

پدران، مادران و مربیان باید تا حدی معارف دینی، اخلاقی و مناسکی را بشناسند تا بتوانند به پرسش‌های فرزندان پاسخ دهند.

گاهی کودکی می‌پرسد: «چرا باید نماز بخوانیم؟» اگر والدین نتوانند پاسخ دهند، طبیعی است که کودک دچار تردید شود.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

به یاد دارم خانمی تماس گرفت و گفت: من فوق‌لیسانس علوم تربیتی دارم و مربی آموزش و پرورش هستم. کودکان مردم را تربیت می‌کنم، اما با دختر سیزده‌ساله‌ی خود مشکل دارم.

این موضوع عجیب نیست. بسیاری از والدین می‌گویند: «فرزندمان تا ده یا یازده سالگی مشکلی نداشت، اما از دوازده یا سیزده‌سالگی که دوران بلوغ و نوجوانی آغاز می‌شود، با چالش‌ها مواجه شده‌ایم.»

تا پیش از این سن، کودک بیشتر حالت تقلیدی و تلقینی دارد، اما از دوره‌ی نوجوانی پرسش‌گر می‌شود و می‌پرسد: «چرا باید نماز بخوانم؟ چرا باید حجاب داشته باشم؟»

آن مادر می‌گفت: «وقتی برای نماز می‌ایستم، دخترم مسخره‌ام می‌کند. به رکوع می‌روم، می‌گوید مامان خم شدی؛ به سجده می‌روم، می‌گوید مامان روی زمین افتادی.»

در واقع او توانایی پاسخ به پرسش‌های اعتقادی دخترش را نداشت. دلیل آن هم این است که بسیاری از والدین خود، دین را صرفاً به‌صورت تقلیدی دریافت کرده‌اند و عمق معرفتی ندارند.

از این‌رو، مهم‌ترین خیر آن است که انسان خداشناسی و دین‌شناسی داشته باشد.

* نماز اولین خیر زندگی؛ شاکر بودن اولین پیامد نماز

اگر کسی خدا را نشناسد، نماز و عبادات برایش بی‌معناست. شناخت خدا اساس همه‌چیز است. پس پدران و مادران باید پیش از هر چیز اعتقادات خود را استوار سازند تا بتوانند از ارزش‌ها در برابر پرسش‌های فرزندان دفاع کنند.

مشکل دیگر این است که ما اغلب تصویری ناقص از نماز به فرزندان ارائه می‌دهیم. معمولاً می‌گوییم: «نماز بخوان تا به بهشت بروی» یا «اگر نخوانی به جهنم می‌روی» یا «نماز بخوان تا درستان خوب شود.»

در حالی‌که حقیقت نماز چیزی فراتر از این‌هاست. نماز راهی برای «خودسازی» است. نماز یعنی رسیدن به خویشتن، نه صرفاً رسیدن به پاداش اخروی. نماز شیوه‌ی زیست انسان مؤمن را می‌آموزد.

به آن مادر عرض کردم که به فرزندت تنها بگو «نماز یعنی چه»، یک کلمه کافی است. اولین کلمه‌ای که نماز به ما می‌آموزد، «شکر» است. وقتی می‌گوییم «الحمدلله»، آغاز راه خودسازی را تجربه می‌کنیم.

من باید در زندگی بیاموزم که شاکر باشم؛ شاکرِ زندگی‌ام، شاکرِ دارایی‌هایم، شاکرِ قدم‌هایم، شاکرِ چهره و ظاهر خودم.

امروزه بسیاری از فرزندان ما از اجزای بدن خود ناراضی‌اند؛ یکی از شکل بینی‌اش ناراحت است، دیگری از چشم‌هایش، و دیگری از گوش یا چانه‌اش.

برای تغییر این‌ها به سراغ انواع عمل‌های زیبایی می‌روند؛ بینی خود را به شکل‌های غیرطبیعی تغییر می‌دهند، رنگ چشمشان را عوض می‌کنند، موهایشان را پیوسته رنگ می‌زنند، و در نهایت هیچ‌وقت از خود راضی نمی‌شوند.

نماز نخستین چیزی که به ما می‌آموزد، «شکر» نسبت به دارایی‌های موجود است. نماز نوعی «شکر درمانی» است؛ یعنی انسان از طریق نماز یاد می‌گیرد نعمت‌های خود را ببیند و بابت آن‌ها سپاس‌گزار باشد.

در قرآن هم آمده است: «لَئِن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم»؛ اگر شکر کنید، رشد و افزایش نصیبتان می‌شود. بنابراین نماز تمرینی است برای رشد، با محوریت شکر.

* من می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

حال، سخن من خارج از بحث نیست. وقتی می‌گویم «پدر و مادر» یا «مربی»، اگر می‌خواهند اثر تربیتی بگذارند، باید «دین‌شناس» باشند.

نمی‌شود انسان در خانه یا جامعه، نسبت به اصول دینی بی‌تفاوت باشد و انتظار تربیت صحیح داشته باشد. اگر گفته شود: «هر کس آزاد است هر طور خواست عمل کند؛ حجاب خواست داشت، نخواست نداشت؛ نماز خواست خواند، نخواست نخواند» و ما هم در خانه نسبت به این موضوعات بی‌تفاوت باشیم، این دیگر «دین» نیست.

دین‌داری تنها یک گزینه اختیاری نیست، بلکه نظامی از باورها و عمل‌هاست.

پس اگر کسی بپرسد: «من می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟» نخستین پاسخ این است: پایه‌های فکری و اعتقادی خودت را محکم کن.

خودت آگاهانه دین‌دار باش. اگر دین‌داری‌ات صرفاً تقلیدی باشد، نمی‌توانی آن را منتقل کنی.

به یاد دارم در جایی صحبت می‌کردم. جوانی برخاست و گفت: «آقا! ما دین را تقلیدی گرفته‌ایم و این درست نیست.» من به او گفتم: «این اشتباه است اگر فکر می‌کنی تقلید بیهوده است!» مگر چه کسی گفته تقلید بی‌ارزش است؟

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

در بسیاری از عرصه‌های زندگی، ما ناگزیر از رجوع به متخصص هستیم. دین نیز همین‌گونه است. اما این به معنای آن نیست که خودت را از تفکر و تحقیق بی‌نیاز بدانی. دین‌داری ارزشمند آن است که «آگاهانه» باشد. باید فکر و اندیشه پشت آن باشد، نه صرفاً پیروی کورکورانه. پس این مسئله «پایه‌ای» است. هم در خانواده، هم در جامعه، هم در آموزش‌وپرورش و حتی در سطح مدیریت کشور باید به آن توجه شود. اگر پایه‌های فکری و اعتقادی سست باشد، ما چه چیزی برای دفاع خواهیم داشت؟ این یک آسیب جدی است. بنابراین، نخستین نکته در تربیت فرزندان آن است که والدین و مربیان، خود دین‌داری آگاهانه و استوار داشته باشند.

* گام دوم: مقابله با حرص و زیاده‌خواهی

اما دومین نکته، «زهد در دنیا» است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: وقتی خداوند بخواهد به بنده‌ای خیر برساند، او را دین‌شناس می‌کند و نیز دل او را به زهد و قناعت در دنیا متمایل می‌سازد.

یکی از جنبه‌های خیر این است که پدر و مادر یا مربی، در زندگی خود قانع باشند و دل‌بستگی افراطی به دنیا نداشته باشند.

امروزه متأسفانه در فضای دولت، آموزش‌وپرورش و حتی حوزه‌های علمیه، همه در تلاشند تا هرچه بیشتر دنیای خود را آباد کنند، بی‌آن‌که به وعده‌ی پیامبر ایمان داشته باشند که «اگر آخرتت را درست کنی، خدا دنیایت را درست خواهد کرد.»

حرص و زیاده‌خواهی انسان را بیچاره می‌کند. مربیان و مسئولان ما نیز، دانسته یا ندانسته، جامعه و نسل جوان را به سمت تکاثر، تجملات و زیاده‌خواهی سوق می‌دهند.

شاید بخشی از این مسئله به دلایل تاریخی و اجتماعی بازگردد. مردم جامعه‌ی ما، به‌ویژه در ایران، به‌دلایل مختلف احساس امنیت اقتصادی نمی‌کنند.

همین نگرانی‌ها سبب می‌شود به‌دنبال انباشت مال و اموال باشند: زمین، ملک، خانه و … . در حالی‌که در برخی کشورها مانند ژاپن یا چین، مردم به‌گونه‌ای تربیت شده‌اند که به قناعت خو گرفته‌اند.

وقتی در خانواده، مدرسه یا جامعه، مدام به فرزندان خود القا می‌کنیم که باید رشته‌ای انتخاب کنند که درآمد بیشتری داشته باشد، یا شغلی برگزینند که پول بیشتری به همراه آورد، طبیعی است که تربیت آنان دچار آسیب می‌شود.

به یاد دارم خانمی تماس گرفت و گفت: «پسرم در دانشگاه رشته‌ای خوب قبول شده و دو سال هم درس خوانده است، اما اکنون می‌گوید می‌خواهم ترک تحصیل کنم تا شغلی پیدا کنم و بعد هم با یک دختر پولدار ازدواج کنم. به این ترتیب هم خانه دارم، هم ماشین، و نیازی به درس خواندن و تلاش ندارم.»

این سخن یک جوان بیست‌ودوساله است که همه‌ی فکرش بر مدار دنیا می‌چرخد.

چرا این‌گونه شده است؟ چون ما خودمان، چه در خانواده و چه در آموزش‌وپرورش، دائماً ارزش‌ها را بر مبنای «پول» تعریف کرده‌ایم.

* اثرات تربیتی قناعت

معلمی که به دانش‌آموز می‌گوید: «فقط باید به رشته‌ی دندان‌پزشکی بروی چون آنجا پول و ثروت است»، در واقع بذر دنیاگرایی را در ذهن او می‌کارد.

اما امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: اگر می‌خواهید فرزندانتان درست تربیت شوند، خودتان «قانعانه» زندگی کنید؛ بی‌تعلق به دنیا باشید؛ زندگی زاهدانه داشته باشید. نگذارید وابستگی مالی و حرص دنیا، فرزندانتان را فراگیرد.

در عوض، وابستگی به خدا را در دل آن‌ها زنده کنید. قدرت خدا را به آنان نشان دهید. وقتی چنین زیست کنید، فرزندانتان نیز درست تربیت می‌شوند.

اگر فرزندی را حریص بار آوریم، چگونه می‌توانیم او را تربیت کنیم؟ اما اگر فرزندمان قانع باشد، بسیاری از انحراف‌ها به سراغ او نخواهد آمد.

خدا رحمت کند فرزند آقای سردار رشید را که طلبه‌ای جوان و بسیار قانع بود.

مادرش تعریف می‌کرد: «او هشت سال یک عمامه داشت و در این مدت، حتی وقتی عمامه‌اش پاره می‌شد، با همان قسمت سالم دوباره آن را می‌بست و نیازی به تعویض نمی‌دید.»

این یعنی تن ندادن به سیل دنیا.

خانواده‌ای که قناعت را به فرزندان خود بیاموزد، فرزندانش هرگز به دزدی، خیانت یا بی‌احترامی به دیگران روی نخواهند آورد. این، همان اثر تربیتی قناعت است.

* گام سوم: دیدن عیب‌های خود و اصلاح آن

سومین نکته‌ای که امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند و والدین، خانواده‌ها، مربیان و حتی دولتمردان باید به آن توجه کنند، این است که وقتی خداوند بخواهد به بنده‌ای خیر برساند، توفیقش می‌دهد که به جای نگاه کردن به عیب‌های مردم، به عیب‌های خود توجه کند.

این نکته بسیار مهمی است در شیوه‌ی زیست ما. معمولاً انسان‌ها دائماً به عیب دیگران نگاه می‌کنند و از نقص‌های دیگران سخن می‌گویند، در حالی‌که باید بر اساس آموزه‌های دینی، نگاه را از دیگران برداشت و متوجه خود کرد.

چنان‌که در اشعار نیز آمده است: «عیب دگران منگر و احسان خویش، دیده فرو بر به گریبان خویش.»

انسان مؤمن باید بنشیند و کاستی‌های خودش را ببیند و در مقابل، خوبی‌های دیگران را برجسته سازد.

امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: «یکی از ویژگی‌های انسان‌های عاقل این است که کاستی‌های دیگران را بزرگ نمی‌کنند و بیشتر به عیب‌های خود توجه دارند.»

امام سجاد علیه‌السلام نیز در دعای مکارم‌الاخلاق بیان می‌کنند که صالحان کسانی هستند که «عیب‌های دیگران را می‌پوشانند و خوبی‌های آن‌ها را آشکار می‌سازند»، در حالی‌که نسبت به عیوب خودشان بینا هستند و در مسیر اصلاح آن‌ها تلاش می‌کنند.

حال، تصور کنید در خانه، فرزندان ببینند که پدر یا مادرشان وقتی دچار خطایی می‌شوند، مراقب‌اند، به‌دنبال جبران هستند و در صدد اصلاح برمی‌آیند. این خود یک درس بزرگ تربیتی است.

* اگر عیبی در خود داریم، باید به‌دنبال جبران آن باشیم

برای نمونه، شخصی تعریف می‌کرد: «روزی به درمانگاهی رفته بودم. سه ساعت در صف نشسته بودیم تا نوبت‌مان برسد. قند خونمان پایین آمده بود، فشار خونمان بالا رفته بود و ضربان قلبمان تند شده بود.

وقتی نوبت رسید، متوجه شدیم دو نفر بدون صف وارد شدند. خسته و ناراحت شدیم و با صدای بلند اعتراض کردیم. بعد هم که به دکتر رسیدیم و دارو گرفتیم، شب هرچه تلاش کردم خوابم نبرد.

دائماً در ذهنم بود که چرا داد زدم؟ چرا صبر نکردم؟ چرا بداخلاقی کردم؟ چرا احترام نگذاشتم؟»

او می‌گفت: «تا صبح خواب راحتی نکردم. صبح روز بعد، شیرینی گرفتم و دوباره به همان‌جا رفتم. آن کسی را که با او برخورد تندی کرده بودم،

دیدم و با لبخند از او عذرخواهی کردم. گفتم: رفتار دیروز من مناسب نبود، مرا ببخش. اما در عین حال به او یادآور شدم که رعایت وقت مردم نیز بسیار مهم است و سه ساعت معطل کردن دیگران اشکال دارد.»

این یعنی اگر عیبی در خود داریم، باید به‌دنبال جبران آن باشیم. اگر غیبت کرده‌ایم، باید اصلاح کنیم. اگر بداخلاقی کرده‌ایم، باید جبران نماییم. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «یکی از خیرات این است که انسان «عیب‌یاب خودش» باشد و عیوب خود را اصلاح کند.

اما این سخن‌ها برای چیست؟ برای این است که مشکلات تربیتی را بهتر بشناسیم. بله، زندگی پر از مشکلات است. بله، تربیت فرزندان دشوار است. بله، بچه‌ها گاهی گوش نمی‌دهند. اما نخستین گام آن است که خودمان دین را خوب بشناسیم و توان دفاع از باورهایمان را داشته باشیم.

برای مثال، اگر فرزندی بگوید: «من نمی‌توانم خدا را قبول کنم»، می‌توان با یک پرسش ساده ذهن او را به فکر فرو برد. از او پرسیدم: «اگر خدا نباشد، اصلاً این زندگی چه معنایی دارد؟ چرا زندگی می‌کنی؟»

همین پرسش او را به تأمل واداشت. یا وقتی پرسید: «معاد یعنی چه؟»، برایش توضیح دادم: اگر کسی ظلم کند، این دنیا نمی‌تواند جزای کامل او را بدهد. صدام هزاران نفر را کشت. آیا با یک مرگ ساده، همه‌ی آن ظلم‌ها پایان می‌یابد؟ حتماً باید جهانی دیگر باشد که عدالت در آن اجرا شود.

* بزرگ‌ترین خیر استحکام پایه‌های دینی و اعتقادی خود و خانواده

یا شخص دیگری می‌گفت: «من به دارویی که می‌خورم و حالم را خوب می‌کند بیشتر اعتماد دارم تا به خدا. چون دعا کردم و نشد، اما دارو اثر کرد.»

به او گفتم: «چه کسی این خاصیت را در دارو قرار داده است؟ پزشکان فقط آن را کشف کرده‌اند. آنکه خاصیت را در ماده قرار داده، همان خداست.

تو هرچه می‌خواهی بروی، به اصل موضوع بازمی‌گردی. این یعنی دین‌شناسی.» گاهی یک پاسخ کوتاه، ذهن را به فکر فرو می‌برد و راه را باز می‌کند.

بنابراین اگر می‌خواهیم در تربیت موفق باشیم، باید خودمان اهل عمل باشیم. «خیر» فقط این نیست که مثلاً مقداری میوه به درِ خانه‌ی فقیری ببریم.

بزرگ‌ترین خیر این است که پایه‌های دینی و اعتقادی خود و خانواده را محکم کنیم.

خیر دوم این است که با قناعت، وابستگی به دنیا را کاهش دهیم. و خیر سوم این است که عیب‌شناس باشیم و به اصلاح خود بپردازیم.

البته کار خیر ادامه دارد. یکی از مصادیق آن این است که انسان در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش، اهل خدمت باشد.

وقتی در اداره‌ای نشسته‌ام و کسی گرفتار می‌آید، دوان‌دوان برای حل مشکلش بروم. وقتی کسی در خانه یا محل نیازمند است، به کمکش بشتابم.

* نماز و ولایت؛ مصداق «خیرالعمل» در اذان

این‌ها همه آثار تربیتی دارند. فرزندان وقتی می‌بینند پدر و مادرشان اهل کار خیرند، خود نیز می‌آموزند.

باید «حی علی خیر العمل» را جدی بگیریم. برخی گفته‌اند مصداق «خیرالعمل» در اذان، نماز است؛ و آن هم نماز اول وقت.

پدر و مادری که در خانه، هنگام شنیدن اذان، بی‌درنگ برای نماز اول وقت آماده می‌شوند، تربیت عملی می‌کنند. اما پدر و مادری که بی‌تفاوت باشند، نماز را به تأخیر بیندازند یا اصلاً نخوانند، تربیت را از دست داده‌اند.

نمونه‌ای زیبا از این عمل را همسر شهید صیاد شیرازی نقل می‌کند. ایشان می‌گفتند: «همیشه در صندوق عقب ماشین همسرم آب و جانماز بود. به محض اینکه اذان می‌رسید، حتی اگر در جاده بود، توقف می‌کرد، وضو می‌گرفت و نماز اول وقت را به‌جا می‌آورد.»

این نظم، این اراده و این تعهد، آثار عمیقی در تربیت می‌گذارد.

روایت دیگری نیز می‌فرماید: «خیرالعمل ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.» محبت آگاهانه به علی علیه‌السلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام، مصداقی از خیرالعمل است. این محبت تنها یک علاقه‌ی سطحی نیست، بلکه معرفتی عمیق است.

علی علیه‌السلام صابر است، صدیق است، و جامع کمالات انسانی است. او صراط مستقیم است. وقتی محبت علی و اهل‌بیت را با معرفت و آگاهی به فرزندان منتقل کنیم، آنان تربیتی حسینی و زهرایی می‌یابند.

زیارت امام حسین علیه‌السلام نیز وقتی اثرگذار است که زائر بداند چرا به زیارت می‌رود. حسین بن علی علیه‌السلام در برابر انحراف و ظلم ایستاد.

وقتی یزید را «فاسق» و «شراب‌خوار» خواند، در واقع خط تمایز میان حق و باطل را مشخص کرد. فرزندی که حسینی تربیت شود، با فساد، فسق و شراب‌خواری مرزبندی دارد. این‌ها همه آثار تربیتی است.

پس اگر والدین بپرسند: «ما در تربیت فرزندانمان درمانده‌ایم؛ چه کنیم؟ آیا باید تذکر بدهیم؟ باید تنبیه کنیم؟»

پاسخ این است: هیچ نیازی به این روش‌ها نیست. نخستین و مهم‌ترین کار این است که خودتان اهل عمل باشید.

مصادیق عمل خیر را در زندگی خود پیاده کنید. وقتی والدین چنین باشند، آن‌گاه تأثیر تربیتی واقعی شکل خواهد گرفت.

گفت‌وگو: حسین پاشایی

اشاره؛

تربیت انسان در خانواده فرآیندی چندساحتی است که شامل رشد جسمی، اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی می‌شود و خودمراقبتی والدین، دین‌شناسی آگاهانه، قناعت، اصلاح خود و عمل به خیر، ستون‌های هدایت مؤثر فرزندان را شکل می‌دهد.

متن حاضر حاصل گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا موسوی‌نسب، کارشناس خانواده و تربیت است و به بررسی اهمیت خانواده در هدایت انسان، ابعاد متنوع تربیت و چالش‌های تربیتی معاصر می‌پردازد، و با نگاهی علمی و کاربردی، راهکارهای مؤثر برای تربیت فرزندان و مدیریت خانواده در دنیای امروز را ارائه می‌کند.

با توجه به اهمیت تربیت و نقش خانواده در این زمینه، به ویژه پدر و مادر، از منظر آیات قرآن و روایات، مسئولیت خانواده در امور تربیتی چیست و این نقش چگونه باید در عمل تحقق یابد؟

بسم الله الرحمن الرحیم؛ در آغاز این بحث باید توجه کنیم که همواره گفته می‌شود دو کار بسیار دشوار در زندگی بشر وجود دارد: یکی «حکومت‌داری» و دیگری «تربیت».

تربیت‌کردن، کاری بنیادین و ویژه‌ی انسان‌های بزرگ است. در قرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النّاسَ جَمیعاً»، یعنی اگر کسی بتواند حتی یک انسان را هدایت و تربیت کند، گویا همه‌ی انسانیت را تربیت کرده است.

این بیان، نشان‌دهنده‌ عظمت و اهمیت جایگاه تربیت و هدایت‌گری است.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

تربیت ابعادی گسترده دارد و ساحت‌های گوناگون وجود انسان را دربرمی‌گیرد. وقتی سخن از تربیت به میان می‌آید، نمی‌توان آن را محدود به یک بُعد خاص دانست. برای نمونه:

* ابعاد مختلف تربیت در زیست انسانی

تربیت بدنی: جسم انسان نیازمند پرورش و مراقبت است.

تربیت خانوادگی: فرد باید بیاموزد چگونه در روابط خود با والدین، فرزندان، خواهر و برادر و دیگر خویشاوندان تعامل درست و سازنده داشته باشد.

تربیت عاطفی: انسان باید بیاموزد چگونه احساسات خود را نشان دهد، چه میزان وابستگی و دلبستگی عاطفی داشته باشد، و تا چه حد در ابراز عواطف میانه‌روی کند. عدم مدیریت این حوزه می‌تواند آسیب‌های جدی به فرد و خانواده وارد کند.

تربیت اجتماعی: نگرش ما به جامعه و نحوه‌ی ارتباطمان با دیگران باید شکل صحیح پیدا کند.

تربیت سیاسی: در دنیای امروز جامعه به شدت تحت تأثیر اندیشه‌ها و تبلیغات سیاسی است.

تربیت اقتصادی: آیا ما فرزندان خود را به گونه‌ای پرورش می‌دهیم که تنها به جمع‌آوری ثروت بیندیشند یا آنکه در رشته‌ای فعالیت کنند که مفید و اثرگذار باشد؟

تربیت محیط‌زیستی: نحوه‌ی تعامل با طبیعت نیز جزئی از تربیت است؛ از رابطه با یک درخت یا حیوان گرفته تا کوه و سنگ و آب.

تربیت علمی: این پرسش مطرح است که چه دانشی را باید فراگیریم و از چه دانشی پرهیز کنیم.

تربیت فکری: ارزش انسان به اندیشه‌ی اوست. همان‌گونه که گفته‌اند: «ای برادر! تو همه اندیشه‌ای.»

تربیت اعتقادی: باورها و ایمان فرزندان باید در مسیر صحیح شکل گیرد.

تربیت اخلاقی: باید آموخت که حریص، حسود یا متکبر نباشیم، بلکه متواضع و قانع باشیم.

تربیت مناسکی: عمل به عباداتی همچون نماز و حجاب، بخش مهمی از ساحت تربیت است.

بنابراین وقتی از «تربیت» سخن می‌گوییم، در حقیقت با دامنه‌ای بسیار وسیع از موضوعات مواجه هستیم.

* محوری‌ترین نهاد تربیت کننده انسان

خداوند متعال نیز این گستره را در مسیر حیات انسان قرار داده و شکر خدا که بسیاری از این ساحت‌ها، خودبه‌خود و در تعامل با جامعه و محیط، تا حدی محقق می‌شوند.

چراکه اگر همه‌ی این مسئولیت‌ها تنها بر عهده‌ی فرد بود، انسان در انجام آن ناتوان می‌ماند. خانواده، جامعه و حکومت هر یک در فرآیند تربیت نقش‌آفرینی می‌کنند.

با این حال، چون بحث ما متمرکز بر خانواده است، لازم است روشن شود که وراثت، محیط، و عوامل بیرونی همگی در شکل‌گیری تربیت نقش دارند، اما خانواده بستر اصلی آن است.

محیط شامل همه‌ی موقعیت‌های پیرامونی می‌شود: خانه، مدرسه، اداره، بانک، شهرداری، اداره‌ی دارایی و هر مکان دیگری که انسان در آن حضور دارد.

همه‌ی این موقعیت‌ها، به نوعی ما را تربیت می‌کنند. حتی دولت‌ها نیز مردم خود را تربیت می‌کنند. روابط اجتماعی، مربیان، و از همه مهم‌تر «اراده‌ی فردی» نیز بر روند تربیت تأثیر مستقیم دارند.

اینکه افراد دارای اراده‌ای قوی یا سست باشند، و اینکه اراده‌ی آنان بر پایه‌ی تعقل، تفکر، عواطف، احساسات یا حتی قلدری شکل گرفته باشد، همگی از عوامل تربیتی به شمار می‌آیند.

اکنون اگر این عوامل متنوع را کنار بگذاریم و وارد بحث اصلی شویم، می‌بینیم که خانواده نقشی محوری در تربیت دارد.

در واقع، همه‌ی آن حوزه‌هایی که پیش‌تر برشمرده شد ــ از تربیت جسمی کودک تا تربیت معنوی، اخلاقی و عرفانی ــ در دل خانواده شکل می‌گیرند.

والدین در حد توان و اختیارات خود نسبت به همه‌ی این ساحت‌ها مسئولیت دارند و باید بدان توجه کنند.

* ما در شرایط کنونی جامعه چه باید بکنیم؟

امروزه خانواده‌ها با چالش بزرگی مواجه‌اند؛ گویی تربیت از دست والدین خارج شده است. رسانه‌ها، فضای مجازی، شبکه‌ها و کانال‌ها بیش از خانواده بر ذهن و رفتار فرزندان تأثیر می‌گذارند.

کودکان و نوجوانان ساعت‌ها وقت خود را با موبایل، بازی‌ها و فضای مجازی می‌گذرانند و در نتیجه، ارتباط آنان با والدین به شدت کاهش یافته است.

این وضعیت دغدغه‌ای جدی برای خانواده‌ها ایجاد کرده است: «ما در چنین شرایطی چه باید بکنیم؟»

البته باید دانست که این نگرانی، موضوعی تازه نیست. دغدغه‌ی تربیت از آغاز تاریخ بشر وجود داشته است. در کتیبه‌ای پنج هزار ساله آمده است که نسل جدید دیگر به سنت‌ها احترام نمی‌گذارد، حرمت بزرگ‌ترها را رعایت نمی‌کند و مسیر خود را جدا از نسل پیشین برگزیده است.

پس این سخن امروز که نسل جدید با نسل گذشته تفاوت دارد، ریشه‌ای دیرینه دارد. اکنون نیز جوانان و نوجوانان پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ خود را گاه «سنتی»، «ناآگاه» و «بی‌خبر» می‌پندارند.

هرچند واقعیت این‌گونه نیست، اما تبلیغات به این برداشت‌ها دامن می‌زند.

حال پرسش اصلی باقی است: در این شرایط چه باید کرد؟ این پرسش همه‌ی والدین، مربیان و حتی جامعه است. پاسخ آن را می‌توان در قرآن کریم یافت.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

* «خودمراقبتی» و «الگو بودن» اصل اساسی تربیت است

خداوند در سوره‌ی تحریم، آیه‌ی ششم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا قُوا أَنفُسَکُم وَ أَهلِیکُم ناراً وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ»، ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نخست از خود مراقبت کنید، سپس از خانواده‌ی خود.

این آیه نشان می‌دهد که کنترل و مراقبت باید از خویشتن آغاز شود و پس از آن به خانواده گسترش یابد.

این خانواده می‌تواند تنها همسر و فرزند نباشد، بلکه شامل خویشاوندان و حتی همسایگان هم بشود. البته تفسیرهای فقهی گوناگون در این زمینه وجود دارد، اما تمرکز ما بر خانواده است.

برای روشن‌تر شدن موضوع می‌توانم مثالی از پدر و پسرهایی که تجریه در مشاوره داشتند را برایتان عرض کنم.

پدری بارها به فرزندش گفت نماز بخوان، اما کودک نمی‌خواند. پدر به او وعده داد: اگر نماز بخوانی، به بهشت می‌روی. فرزند پاسخ داد:

«من بهشت را می‌خواهم، چه کنم؟» پدر گفت: اگر نماز نخوانی، به جهنم می‌روی. کودک گفت: «اگر دیگران نماز نخوانند، من هم نمی‌خوانم.» در نهایت پدر پرسید: «چرا نماز نمی‌خوانی؟» و فرزند گفت: «پدر! اول خودت بخوان تا من هم بخوانم.»

این نمونه به‌خوبی نشان می‌دهد که اگر پدر و مادر خودشان مراقبت و مواظبت نکنند و الگوی عملی نباشند، سخن آنان تأثیری نخواهد داشت.

بنابراین «خودمراقبتی» و «الگو بودن» اصل اساسی تربیت است. به همین ترتیب، اگر حاکمان و مسئولان جامعه نیز مراقب اعمال خود باشند و الگویی شایسته ارائه دهند، مردم در مسیر نیک گام برمی‌دارند و تربیت اجتماعی به‌درستی شکل می‌گیرد.

وقتی در مسیر زندگی، شخصیت‌هایی همچون شهید قاسم سلیمانی، شهید ابراهیم هادی، شهید حججی، سردار سلامی، سردار باقری، سردار حاجی‌زاده، دکتر تهرانچی و دیگران برای انسان به‌عنوان «الگو» مطرح می‌شوند، مسیر حیات او جهت و معنای دیگری پیدا می‌کند.

در مقابل، اگر الگوهای منفی در زندگی ما برجسته شوند، به‌طور طبیعی ما، فرزندانمان و حتی جامعه‌مان دچار سردرگمی و بی‌سمتی خواهیم شد.

بنابراین همه‌ی ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در کیفیت و مسیر تربیت یکدیگر تأثیرگذاریم. رفتار یک هنرمند یا یک روحانی در جامعه، آگاهانه یا ناآگاهانه، اثر مثبت یا منفی خود را بر مخاطبان باقی می‌گذارد.

* خود را کنترل کنید تا بتوانید خانواده‌تان را کنترل کنید

در زمان پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، فردی از ایشان پرسید: این آیه که می‌فرماید «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»، چگونه عملی می‌شود؟ زیرا ما گاهی توانایی کنترل خود را نداریم، چه رسد به خانواده‌مان.

حقیقت آن است که بسیاری از ما خود نیز آسیب‌دیده‌ایم. من نزد یکی از علما رفتم و گفتم: «برای جوانان ما دعا کنید.» ایشان پاسخ داد: «بهتر است برای پیرمردها هم دعا کنیم.»

یعنی مشکل تنها جوانان نیستند؛ بلکه رفتار بسیاری از والدین، پدران، مادران، و حتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها نیز نیازمند اصلاح است.

گاهی اشتباهاتی از سوی نسل بزرگ‌تر دیده می‌شود که حتی جوانان مرتکب آن نمی‌شوند. بنابراین افزایش سن به‌تنهایی تضمین‌کننده‌ی رهایی از آسیب نیست. انسان تا لحظه‌ی آخر حیات در معرض خطر است و باید مراقبت کند.

اگر پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ خود را ملزم به مراقبت ندانند، چه انتظاری از فرزندان می‌توان داشت؟

قرآن کریم می‌فرماید: «مراقب خود باشید.» یعنی کسی که ادعای مربی‌گری دارد، باید پیش از هر چیز به وضعیت خود بنگرد.

باید گاهی پرونده‌ی زندگی‌اش را مرور کند و اوضاع و احوال خود را بسنجد، و گمان نبرد که خود درست است و تنها دیگران نیازمند اصلاح‌اند. اصل تربیت از خود آغاز می‌شود.

مربیان دغدغه‌مند امروز می‌کوشند مراقبت کنند تا فضای آلوده به خانه و خانواده‌شان راه نیابد.

در این باره سخن یکی از استادان شنیدنی است. ایشان می‌گفتند: زمانی برای تحصیل در ژاپن بورس داشتم.

تلویزیون آن کشور حدود یک ماه پیش از پخش فیلمی خاص، پیوسته هشدار می‌داد که «این فیلم برای افراد زیر هجده سال مناسب نیست.» اما نکته‌ی مهم این بود که حتی افراد بالای هجده سال هم اگرچه اجازه‌ی تماشا داشتند، باز هم با محدودیت‌ها و هشدارها مواجه می‌شدند. این یعنی جامعه به اهمیت مراقبت واقف است.

ایشان ادامه دادند که شب پخش همان فیلم، دختر کلاس چهارم دبستانم را به اتاقی دیگر فرستادیم و گفتیم: «عزیزم! تو نباید این فیلم را ببینی.» او نیز پذیرفت. اما هنگام تماشای فیلم، صدای خنده‌ی او را از اتاق شنیدیم. تعجب کردیم و پرسیدیم: «چرا می‌خندی؟»

گفت: «من این فیلم را پارسال در جشن تولد دخترخاله‌ام در تهران دیده‌ام.» این نشان می‌دهد که اگر خودمان مراقبت نکنیم، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم فرزندانمان پاک بمانند؟

همین معنا در قرآن نیز آمده است: «خود را کنترل کنید تا بتوانید خانواده‌تان را کنترل کنید.»

در زمان پیامبر نیز کسانی نزد ایشان آمدند و گفتند: «ما نمی‌توانیم مراقب خود باشیم؛ چه رسد به خانواده‌مان.» این در حالی بود که در آن زمان ابزارهای انحرافی به گستردگی امروز وجود نداشت.

پس پرسش اساسی این است که ما چه باید بکنیم؟

در ذیل همان آیه، چند روایت از پیامبر اکرم و امام صادق علیهماالسلام آمده است که راهکارهای عملی ارائه می‌دهند. این روایات چند نکته‌ی اساسی برای والدین و مربیان بیان می‌کنند که توجه به آن‌ها مسیر تربیت را روشن می‌سازد.

* اولین گام: باید اهل خیر باشد

نخست، امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «اعمَلُو بِالخَیر»؛ یعنی اگر می‌خواهید کار تربیتی به‌درستی شکل بگیرد، مربی ــ چه پدر، چه مادر، چه معلم، چه روحانی و چه حاکم دینی ــ باید در عمل اهل خیر باشد.

امام می‌فرمایند: کمال عقل در این است که خیر از انسان صادر شود و شر از او دور باشد. بنابراین نخستین وظیفه، حذف شر و انجام مداوم کار خیر است.

اما «کار خیر چیست؟» والدین باید فهرستی از کارهای خیر در زندگی تهیه کنند و هم خودشان و هم فرزندانشان را در مسیر آن قرار دهند. در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«فَقَّهوا بِالدّین خَیراً»، یعنی وقتی خداوند بخواهد بنده‌ای را به خیر برساند، او را دین‌شناس می‌کند. پس شناخت دین، یکی از بزرگ‌ترین خیرات است.

پدران، مادران و مربیان باید تا حدی معارف دینی، اخلاقی و مناسکی را بشناسند تا بتوانند به پرسش‌های فرزندان پاسخ دهند.

گاهی کودکی می‌پرسد: «چرا باید نماز بخوانیم؟» اگر والدین نتوانند پاسخ دهند، طبیعی است که کودک دچار تردید شود.

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

به یاد دارم خانمی تماس گرفت و گفت: من فوق‌لیسانس علوم تربیتی دارم و مربی آموزش و پرورش هستم. کودکان مردم را تربیت می‌کنم، اما با دختر سیزده‌ساله‌ی خود مشکل دارم.

این موضوع عجیب نیست. بسیاری از والدین می‌گویند: «فرزندمان تا ده یا یازده سالگی مشکلی نداشت، اما از دوازده یا سیزده‌سالگی که دوران بلوغ و نوجوانی آغاز می‌شود، با چالش‌ها مواجه شده‌ایم.»

تا پیش از این سن، کودک بیشتر حالت تقلیدی و تلقینی دارد، اما از دوره‌ی نوجوانی پرسش‌گر می‌شود و می‌پرسد: «چرا باید نماز بخوانم؟ چرا باید حجاب داشته باشم؟»

آن مادر می‌گفت: «وقتی برای نماز می‌ایستم، دخترم مسخره‌ام می‌کند. به رکوع می‌روم، می‌گوید مامان خم شدی؛ به سجده می‌روم، می‌گوید مامان روی زمین افتادی.»

در واقع او توانایی پاسخ به پرسش‌های اعتقادی دخترش را نداشت. دلیل آن هم این است که بسیاری از والدین خود، دین را صرفاً به‌صورت تقلیدی دریافت کرده‌اند و عمق معرفتی ندارند.

از این‌رو، مهم‌ترین خیر آن است که انسان خداشناسی و دین‌شناسی داشته باشد.

* نماز اولین خیر زندگی؛ شاکر بودن اولین پیامد نماز

اگر کسی خدا را نشناسد، نماز و عبادات برایش بی‌معناست. شناخت خدا اساس همه‌چیز است. پس پدران و مادران باید پیش از هر چیز اعتقادات خود را استوار سازند تا بتوانند از ارزش‌ها در برابر پرسش‌های فرزندان دفاع کنند.

مشکل دیگر این است که ما اغلب تصویری ناقص از نماز به فرزندان ارائه می‌دهیم. معمولاً می‌گوییم: «نماز بخوان تا به بهشت بروی» یا «اگر نخوانی به جهنم می‌روی» یا «نماز بخوان تا درستان خوب شود.»

در حالی‌که حقیقت نماز چیزی فراتر از این‌هاست. نماز راهی برای «خودسازی» است. نماز یعنی رسیدن به خویشتن، نه صرفاً رسیدن به پاداش اخروی. نماز شیوه‌ی زیست انسان مؤمن را می‌آموزد.

به آن مادر عرض کردم که به فرزندت تنها بگو «نماز یعنی چه»، یک کلمه کافی است. اولین کلمه‌ای که نماز به ما می‌آموزد، «شکر» است. وقتی می‌گوییم «الحمدلله»، آغاز راه خودسازی را تجربه می‌کنیم.

من باید در زندگی بیاموزم که شاکر باشم؛ شاکرِ زندگی‌ام، شاکرِ دارایی‌هایم، شاکرِ قدم‌هایم، شاکرِ چهره و ظاهر خودم.

امروزه بسیاری از فرزندان ما از اجزای بدن خود ناراضی‌اند؛ یکی از شکل بینی‌اش ناراحت است، دیگری از چشم‌هایش، و دیگری از گوش یا چانه‌اش.

برای تغییر این‌ها به سراغ انواع عمل‌های زیبایی می‌روند؛ بینی خود را به شکل‌های غیرطبیعی تغییر می‌دهند، رنگ چشمشان را عوض می‌کنند، موهایشان را پیوسته رنگ می‌زنند، و در نهایت هیچ‌وقت از خود راضی نمی‌شوند.

نماز نخستین چیزی که به ما می‌آموزد، «شکر» نسبت به دارایی‌های موجود است. نماز نوعی «شکر درمانی» است؛ یعنی انسان از طریق نماز یاد می‌گیرد نعمت‌های خود را ببیند و بابت آن‌ها سپاس‌گزار باشد.

در قرآن هم آمده است: «لَئِن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم»؛ اگر شکر کنید، رشد و افزایش نصیبتان می‌شود. بنابراین نماز تمرینی است برای رشد، با محوریت شکر.

* من می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

حال، سخن من خارج از بحث نیست. وقتی می‌گویم «پدر و مادر» یا «مربی»، اگر می‌خواهند اثر تربیتی بگذارند، باید «دین‌شناس» باشند.

نمی‌شود انسان در خانه یا جامعه، نسبت به اصول دینی بی‌تفاوت باشد و انتظار تربیت صحیح داشته باشد. اگر گفته شود: «هر کس آزاد است هر طور خواست عمل کند؛ حجاب خواست داشت، نخواست نداشت؛ نماز خواست خواند، نخواست نخواند» و ما هم در خانه نسبت به این موضوعات بی‌تفاوت باشیم، این دیگر «دین» نیست.

دین‌داری تنها یک گزینه اختیاری نیست، بلکه نظامی از باورها و عمل‌هاست.

پس اگر کسی بپرسد: «من می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟» نخستین پاسخ این است: پایه‌های فکری و اعتقادی خودت را محکم کن.

خودت آگاهانه دین‌دار باش. اگر دین‌داری‌ات صرفاً تقلیدی باشد، نمی‌توانی آن را منتقل کنی.

به یاد دارم در جایی صحبت می‌کردم. جوانی برخاست و گفت: «آقا! ما دین را تقلیدی گرفته‌ایم و این درست نیست.» من به او گفتم: «این اشتباه است اگر فکر می‌کنی تقلید بیهوده است!» مگر چه کسی گفته تقلید بی‌ارزش است؟

می‌خواهم فرزندم درست تربیت شود، چه کار کنم؟

در بسیاری از عرصه‌های زندگی، ما ناگزیر از رجوع به متخصص هستیم. دین نیز همین‌گونه است. اما این به معنای آن نیست که خودت را از تفکر و تحقیق بی‌نیاز بدانی. دین‌داری ارزشمند آن است که «آگاهانه» باشد. باید فکر و اندیشه پشت آن باشد، نه صرفاً پیروی کورکورانه. پس این مسئله «پایه‌ای» است. هم در خانواده، هم در جامعه، هم در آموزش‌وپرورش و حتی در سطح مدیریت کشور باید به آن توجه شود. اگر پایه‌های فکری و اعتقادی سست باشد، ما چه چیزی برای دفاع خواهیم داشت؟ این یک آسیب جدی است. بنابراین، نخستین نکته در تربیت فرزندان آن است که والدین و مربیان، خود دین‌داری آگاهانه و استوار داشته باشند.

* گام دوم: مقابله با حرص و زیاده‌خواهی

اما دومین نکته، «زهد در دنیا» است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: وقتی خداوند بخواهد به بنده‌ای خیر برساند، او را دین‌شناس می‌کند و نیز دل او را به زهد و قناعت در دنیا متمایل می‌سازد.

یکی از جنبه‌های خیر این است که پدر و مادر یا مربی، در زندگی خود قانع باشند و دل‌بستگی افراطی به دنیا نداشته باشند.

امروزه متأسفانه در فضای دولت، آموزش‌وپرورش و حتی حوزه‌های علمیه، همه در تلاشند تا هرچه بیشتر دنیای خود را آباد کنند، بی‌آن‌که به وعده‌ی پیامبر ایمان داشته باشند که «اگر آخرتت را درست کنی، خدا دنیایت را درست خواهد کرد.»

حرص و زیاده‌خواهی انسان را بیچاره می‌کند. مربیان و مسئولان ما نیز، دانسته یا ندانسته، جامعه و نسل جوان را به سمت تکاثر، تجملات و زیاده‌خواهی سوق می‌دهند.

شاید بخشی از این مسئله به دلایل تاریخی و اجتماعی بازگردد. مردم جامعه‌ی ما، به‌ویژه در ایران، به‌دلایل مختلف احساس امنیت اقتصادی نمی‌کنند.

همین نگرانی‌ها سبب می‌شود به‌دنبال انباشت مال و اموال باشند: زمین، ملک، خانه و … . در حالی‌که در برخی کشورها مانند ژاپن یا چین، مردم به‌گونه‌ای تربیت شده‌اند که به قناعت خو گرفته‌اند.

وقتی در خانواده، مدرسه یا جامعه، مدام به فرزندان خود القا می‌کنیم که باید رشته‌ای انتخاب کنند که درآمد بیشتری داشته باشد، یا شغلی برگزینند که پول بیشتری به همراه آورد، طبیعی است که تربیت آنان دچار آسیب می‌شود.

به یاد دارم خانمی تماس گرفت و گفت: «پسرم در دانشگاه رشته‌ای خوب قبول شده و دو سال هم درس خوانده است، اما اکنون می‌گوید می‌خواهم ترک تحصیل کنم تا شغلی پیدا کنم و بعد هم با یک دختر پولدار ازدواج کنم. به این ترتیب هم خانه دارم، هم ماشین، و نیازی به درس خواندن و تلاش ندارم.»

این سخن یک جوان بیست‌ودوساله است که همه‌ی فکرش بر مدار دنیا می‌چرخد.

چرا این‌گونه شده است؟ چون ما خودمان، چه در خانواده و چه در آموزش‌وپرورش، دائماً ارزش‌ها را بر مبنای «پول» تعریف کرده‌ایم.

* اثرات تربیتی قناعت

معلمی که به دانش‌آموز می‌گوید: «فقط باید به رشته‌ی دندان‌پزشکی بروی چون آنجا پول و ثروت است»، در واقع بذر دنیاگرایی را در ذهن او می‌کارد.

اما امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: اگر می‌خواهید فرزندانتان درست تربیت شوند، خودتان «قانعانه» زندگی کنید؛ بی‌تعلق به دنیا باشید؛ زندگی زاهدانه داشته باشید. نگذارید وابستگی مالی و حرص دنیا، فرزندانتان را فراگیرد.

در عوض، وابستگی به خدا را در دل آن‌ها زنده کنید. قدرت خدا را به آنان نشان دهید. وقتی چنین زیست کنید، فرزندانتان نیز درست تربیت می‌شوند.

اگر فرزندی را حریص بار آوریم، چگونه می‌توانیم او را تربیت کنیم؟ اما اگر فرزندمان قانع باشد، بسیاری از انحراف‌ها به سراغ او نخواهد آمد.

خدا رحمت کند فرزند آقای سردار رشید را که طلبه‌ای جوان و بسیار قانع بود.

مادرش تعریف می‌کرد: «او هشت سال یک عمامه داشت و در این مدت، حتی وقتی عمامه‌اش پاره می‌شد، با همان قسمت سالم دوباره آن را می‌بست و نیازی به تعویض نمی‌دید.»

این یعنی تن ندادن به سیل دنیا.

خانواده‌ای که قناعت را به فرزندان خود بیاموزد، فرزندانش هرگز به دزدی، خیانت یا بی‌احترامی به دیگران روی نخواهند آورد. این، همان اثر تربیتی قناعت است.

* گام سوم: دیدن عیب‌های خود و اصلاح آن

سومین نکته‌ای که امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند و والدین، خانواده‌ها، مربیان و حتی دولتمردان باید به آن توجه کنند، این است که وقتی خداوند بخواهد به بنده‌ای خیر برساند، توفیقش می‌دهد که به جای نگاه کردن به عیب‌های مردم، به عیب‌های خود توجه کند.

این نکته بسیار مهمی است در شیوه‌ی زیست ما. معمولاً انسان‌ها دائماً به عیب دیگران نگاه می‌کنند و از نقص‌های دیگران سخن می‌گویند، در حالی‌که باید بر اساس آموزه‌های دینی، نگاه را از دیگران برداشت و متوجه خود کرد.

چنان‌که در اشعار نیز آمده است: «عیب دگران منگر و احسان خویش، دیده فرو بر به گریبان خویش.»

انسان مؤمن باید بنشیند و کاستی‌های خودش را ببیند و در مقابل، خوبی‌های دیگران را برجسته سازد.

امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: «یکی از ویژگی‌های انسان‌های عاقل این است که کاستی‌های دیگران را بزرگ نمی‌کنند و بیشتر به عیب‌های خود توجه دارند.»

امام سجاد علیه‌السلام نیز در دعای مکارم‌الاخلاق بیان می‌کنند که صالحان کسانی هستند که «عیب‌های دیگران را می‌پوشانند و خوبی‌های آن‌ها را آشکار می‌سازند»، در حالی‌که نسبت به عیوب خودشان بینا هستند و در مسیر اصلاح آن‌ها تلاش می‌کنند.

حال، تصور کنید در خانه، فرزندان ببینند که پدر یا مادرشان وقتی دچار خطایی می‌شوند، مراقب‌اند، به‌دنبال جبران هستند و در صدد اصلاح برمی‌آیند. این خود یک درس بزرگ تربیتی است.