شناسهٔ خبر: 75172996 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

در گفت‌وگو با ایسنا مطرح شد؛

سندرم ایمپاستر؛ وقتی ناتوانی در پذیرش شایستگی، به فرسودگی روانی منجر می‌شود

یک روانشناس بالینی گفت: سندرم ایمپاستر، که نشان‌دهنده فقدان اعتماد به نفس پنهان و احساس دائمی ناکافی‌بودن است، با تواضع سالم تفاوت بنیادین دارد و می‌تواند با نشانه‌هایی چون بی‌اعتبار کردن موفقیت‌ها، ترس از لو رفتن و کمال‌گرایی افراطی منجر به فرسودگی روانی، کاهش عملکرد و آسیب به روابط بین‌فردی شود.

صاحب‌خبر -

مرجان انصاری در گفت‌وگو با ایسنا بیان کرد: سندرم ایمپاستر در واقع نشان‌دهنده فقدان اعتماد به نفس پنهان و احساس دائمی ناکافی‌ بودن است. این پدیده اگرچه ممکن است در ظاهر شبیه به تواضع سالم به نظر برسد، اما در باطن با آن تفاوت بنیادینی دارد؛ در تواضع سالم، فرد توانایی‌های خود را می‌پذیرد، به آن‌ها عشق می‌ورزد و در عین حال آگاهانه فروتنی نشان می‌دهد.

این روانشناس بالینی ادامه داد: در این حالت، فرد از درون احساس خوبی نسبت به خود دارد و می‌داند بخشی از موفقیت‌هایش حاصل هوش، پشتکار و لیاقت خودش است، اما با این وجود هرگز تکبر نمی‌کند، نگاه بالا به پایین به دیگران ندارد، پرخاشگری نمی‌کند و کسی را مسخره نمی‌کند؛ در مقابل، در سندرم ایمپاستر فرد در درون خود را تهی و بی‌ارزش می‌پندارد و این احساس، نوع فروتنی او را به کلی متفاوت می‌سازد.

انصاری تصریح کرد: متأسفانه تشخیص این دو حالت از یکدیگر همیشه آسان نیست و بسیاری از افراد ممکن است نتوانند بین آن‌ها تمایز قائل شوند، از همین رو توجه به نشانه‌ها و پرچم‌های قرمز این سندرم ضروری است؛ یکی از این نشانه‌ها، بی‌اعتبار کردن موفقیت‌ها توسط خود فرد است؛ یعنی نسبت‌دادن دستاوردها به شانس، روابط یا شرایط خاص، در حالی که فرد در واقع به خودش و توانایی‌هایش شک دارد، حتی در سنین پایین هم ممکن است این الگو دیده شود؛ مثلاً وقتی از کودکی به خاطر کاری که خوب انجام داده تشکر می‌کنیم، بلافاصله می‌گوید: «شانسی بود» یا «من همیشه این‌قدر خوب نیستم».

وی با اشاره بر اینکه نمونه دیگر را می‌توان در رانندگی خانم‌ها مشاهده کرد، افزود: در فرهنگی که نگاه نامناسبی به رانندگی زنان وجود دارد، حتی وقتی یک خانم پارک دوبل خوبی انجام می‌دهد یا موقعیت دشواری را در رانندگی مدیریت می‌کند، به دلیل تأثیر این نگاه فرهنگی و تردید درونی، نمی‌تواند باور کند که واقعاً راننده خوبی است و مطمئن نیست که بتواند دوباره چنین عملکردی داشته باشد.

این روانشناس بالینی با بیان اینکه بی‌اعتبار کردن موفقیت‌ها تنها یکی از نشانه‌های این سندرم است، گفت: نشانه دیگر، ترس از لو رفتن است؛ افراد درگیر با این سندرم همواره نگرانند که روزی دیگران بفهمند آن‌ها به اندازه‌ای که به نظر می‌رسند باهوش یا توانمند نیستند و فقط با شانس به جایگاه کنونی رسیده‌اند، این در حالی است که بسیاری از این افراد واقعاً مستعد و سخت‌کوش هستند.  

کمال‌گرایی افراطی؛ پرچم‌ قرمز موفقیت فردی

وی ادامه داد: کمال‌گرایی افراطی نیز یکی دیگر از این پرچم‌های قرمز است؛ فرد هر موفقیتی را کوچک می‌شمارد و معتقد است باید بهتر از این باشد؛ مقایسه دائمی خود با دیگران نیز از نشانه‌های شایع است که معمولاً ریشه در الگوهای تربیتی والدین دارد و نتیجه آن، تقویت احساس کم‌بودن و ناکافی بودن است.

انصاری با بیان اینکه از دیگر علائم می‌توان به فرسودگی روانی اشاره کرد، گفت: فردی که با سندرم ایمپاستر دست و پنجه نرم می‌کند، پیش، حین و پس از انجام هر مسئولیتی (چه در محیط کار، چه در زندگی شخصی) دچار استرس و اضطراب مداوم است؛ برخلاف تواضع سالم که آرامش‌بخش است، این افکار منجر به رنج، کاهش اعتماد به نفس و در نهایت افت عملکرد می‌شوند. وقتی فرد احساس کند در درون به اندازه بیرون توانمند نیست، طبیعی است که استرس شدیدی را تحمل کند؛ استرسی که همراه با احساس دوگانگی، اندوه ناشی از فریبکاری و ترس از کشف شدن است، این حالت نه تنها بر روان فرد تأثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند سیستم ایمنی بدن را نیز تضعیف کند.

وی با بیان اینکه کاهش عملکرد شغلی و تحصیلی نیز از پیامدهای جدی این سندرم است، اعلام کرد: وقتی فرد مدام از شکست می‌ترسد یا خود را دست‌کم می‌گیرد، ممکن است یا بیش‌ازحد کار کند تا کمبود خیالی خود را جبران کند، یا از پذیرش فرصت‌های مهم به دلیل ترس از ناتوانی خودداری ورزد و بعداً پشیمان شود؛ این چرخه منجر به فرسودگی روانی، استرس مزمن و رفتارهای ناسازگارانه مانند بی‌خوابی، پرخوری، کندن موهای سر، جویدن ناخن‌ها و پرخاشگری می‌شود، از آنجا که این افراد به سختی می‌توانند محبت و تعریف دیگران را بپذیرند، روابط صمیمانه آن‌ها نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و اطرافیان پس از مدتی ممکن است فاصله بگیرند.

انصاری توضیح داد: در بلندمدت، اگر این سندرم بدون مداخله درمانی ادامه یابد، می‌تواند به الگوهای خطرناکی مانند خودسرزنشی، خودتخریب‌گری، رفتارهای خودآسیب‌رسان و حتی افسردگی منجر شود. در واقع، اگر سندرم ایمپاستر شدید باشد، فرد در چرخه معیوبی گرفتار می‌شود: ابتدا خود را لایق موفقیت نمی‌داند، سپس ناخودآگاه انتخاب‌ها و رفتارهایی بروز می‌دهد که باعث افت عملکرد و از دست رفتن فرصت‌ها می‌شود و در نهایت، این شکست‌ها، باور اولیه او را تقویت می‌کند.

وی در خصوص راه حل‌های موجود عنوان کرد: برای مقابله و مدیریت این سندرم، نخستین و مهم‌ترین گام این است که فرد بداند در این احساسات تنها نیست و این مشکل در همه جوامع و در تمام دهه‌ها شایع بوده است؛ از جمله راهکارهای عملی و مؤثر، مراجعه به یک روان‌درمانگر کاربلد است تا فرد بتواند در افکار خودانتقادگرانه خود بازنگری کند.

انصاری اظهار کرد: معمولاً نوشتن و یادداشت موفقیت‌ها و سپس بازبینی آن‌ها توصیه می‌شود تا فرد بتواند بخشی از موفقیت را که حاصل شایستگی و تلاش خودش بوده و نه شانس یا شرایط به وضوح ببیند؛ بازگویی احساسات و صحبت کردن با افراد قابل اعتماد اعم از دوستان، همکاران یا درمانگر نیز می‌تواند فشار روانی ناشی از ترس افشا شدن را کاهش دهد و به فرد کمک کند بفهمد این یک تجربه مشترک است؛ در خلال این گفت‌وگوها، پرداختن به الگوهای رفتاری در کودکی نیز می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

تعدیل کمال‌گرایی و جایگزینی استانداردهای واقع‌بینانه

وی ادامه داد: تعدیل کمال‌گرایی و جایگزینی استانداردهای واقع‌بینانه به جای معیارهای غیرممکن، یکی دیگر از راهکارهای کلیدی است؛ در این حالت، هدف از «بی‌نقص بودن» به «کافی بودن» تغییر می‌یابد و فرد می‌آموزد که انجام کار در حد مطلوب و مؤثر کافی است، تمرین پذیرش تحسین و بازخوردهای مثبت نیز بسیار حیاتی است؛ فرد باید یاد بگیرد که به جای بی‌اعتبار کردن تعریف و تمجیدها، آن‌ها را به عنوان واقعیت بپذیرد.  

این روانشناس بیان کرد: برای بسیاری از افراد به ویژه کسانی که در محیطی بزرگ شده‌اند که ظرفیت پذیرش تحسین در آن تعبیه نشده این کار نیاز به همراهی یک روان‌درمانگر دارد تا به تدریج فضای ذهنی لازم برای تحسین‌شنیدن در وجودشان ساخته شود.

وی با بیان اینکه علاوه بر راهکارهای فردی، ایجاد حمایت‌های سازمانی و محیطی نیز بسیار تأثیرگذار است، افزود: در محیط‌های کاری یا علمی، اگر فرهنگ بازخورد سازنده و حمایتی حاکم نباشد، به آسیب روانی افراد دامن زده می‌شود، برای مثال، در برخی محیط‌های دانشگاهی، اساتید با مقایسه‌های افراطی، پرخاش‌های کلامی و تحقیر دانشجویان، به تشدید این سندرم کمک می‌کنند.  

انصاری تصریح کرد: از سوی دیگر، اگر مدیران و روسا بتوانند فضایی عادلانه و حمایتی ایجاد کنند (برای نمونه، با شناخت فردی کارمندان، تقدیر از موفقیت‌ها و ارائه بازخورد سازنده) مؤسسه به محیطی برای رشد تبدیل می‌شود؛ این امر مستلزم عزم برای فرهنگ‌سازی و حرکت به سمت روانشناسی صنعتی-سازمانی است.

وی ادامه داد: تمرینات ذهنی مانند نوشتن روزانه، مدیتیشن و ذهن‌آگاهی نیز می‌توانند در کاهش اضطراب و افزایش خودآگاهی مؤثر واقع شوند، اما نکته پایانی و جمع‌بندی اصلی این است که مقابله با سندرم ایمپاستر در نهایت به معنای یادگیری دیدن خود واقعی است نه تصویری که منتقد درونی ساخته است. این فرآیند مستلزم همراهی و حمایت جمعی است: دوستان مهربان‌تر، خانواده حامی‌تر، همسر تحسین‌کننده، همکاران عادل‌تر، اساتید محترم‌تر، رسانه‌های بهتر و جامعه سالم‌تر. همه این عوامل در کنار هم می‌توانند فرد را در پشت سر گذاشتن این سندرم یاری دهند.

این روانشناس اعلام کرد: در مورد نقش اطرافیان و محیط باید گفت که محیط اطراف فرد اعم از خانواده، همسر، دوستان، اقوام، مدیران و همکاران، می‌تواند هم تشدیدکننده و هم کاهنده این سندرم باشد؛ مدیرانی که تنها فضای رقابتی و تنبیهی ایجاد می‌کنند و بازخورد حمایتی ارائه نمی‌دهند، ناخواسته احساس ناکافی بودن را در کارکنان تقویت می‌کنند.  

سندرم ایمپاستر، را به فرصتی برای یادگیری و خودشناسی تبدیل کنید

وی افزود: در مقابل، مدیرانی که موفقیت‌های کارمندان را می‌بینند، بازخورد سازنده و امیدبخش می‌دهند و مسیر رشد را به آن‌ها نشان می‌دهند، بستری برای رشد فردی فراهم می‌سازند، همکاران نیز اگر مدام در حال مقایسه باشند، می‌توانند این سندرم را در یکدیگر تشدید کنند؛ در عوض، اگر گروه‌های حمایتی تشکیل دهند و تجربیات کاری و شخصی خود را به اشتراک بگذارند، فضای روانی امنی ایجاد می‌شود.

انصاری با بیان اینکه خانواده نیز نقشی محوری دارد، توضیح داد: خانواده‌هایی که تنها بر موفقیت‌های بزرگ تمرکز می‌کنند و در مواقع شکست، فرد را سرزنش کرده یا طرد می‌کنند، بستر اصلی شکل‌گیری این سندرم را فراهم می‌کنند، در مقابل، خانواده‌ای که تلاش را به اندازه نتیجه ارزشمند می‌داند و فرد را به صرف «بودنش» دوست دارد، بهترین سپر دفاعی در برابر احساسات منفی است.  

وی در پایان بیان کرد: به بیان ساده، فضای حمایتی، بازخورد عادلانه و تأکید بر رشد تدریجی می‌تواند به جای تشدید سندرم ایمپاستر، آن را به فرصتی برای یادگیری و خودشناسی تبدیل کند؛ در این حالت، خانواده، همکاران و دوستان در واقع تیمی حمایتی تشکیل می‌دهند که در راستای تلاش‌های روان‌درمانگر عمل می‌کنند و به فرد کمک می‌کنند تا از چنگال این سندرم رها شده و احساسات متعادل‌تری را تجربه نماید.

انتهای پیام