خبرگزاری بینالمللی اهلبیت (ع) ـ ابنا: باید بچه ها رو از همون خردسالی عادت بدیم که حواسشون به نعمتای خدا باشه و به دونه دونه اونا توجه کنن.
این کار یکی از بهترین راههای تقویت توحید بچه هاست. یکی از فرقای اساسی بین تربیت دینی و تربیت غربی اینه که تربیت غربی، خیلی جزئی نگره و تربیت دینی، کلان نگر. تربیت غربی، خیلی وقتا روی مسئله های ریز حساس میشه و میخواد اونا رو حل کنه؛ اما تربیت دینی به جای این که همه انرژی خودش رو برا حل مسئله ها و مشکلای جزئی بذاره، فطرت آدما رو شکوفا میکنه و مسائل جزئی رو از این راه حل میکنه. بذارید برا بهتر فهمیدن فرق این دو تا یه مثال بزنم. یه وقت برا سردردتون میرید پیش یه دکتر و اون براتون به نسخه میپیچه که سرتون خوب بشه بعدشم اگه معده تون درد گرفت، میرید پیش همون دکتر و اون دوباره براتون نسخه میپیچه که درد معده تون ساکت بشه. یه وقتم هست که سرتون درد میگیره و پیش دکتر میرید؛ ولی اون علاوه بر این که برا سردردتون نسخه میده ریشهٔ درد رو مشخص میکنه.
و میگه باید تغذیه ت رو با این دستوری که بـهت میدم درست کنی تا دیگه نه سردرد بگیری و نه به درد دیگه ای گرفتار بشی. نتیجه ش این میشه که شما وقتی تغذیه تون رو درست میکنید دیگه معده دردم نمیگیرید. تربیت دینی مثل دکتر دومی عمل میکنه؛ یعنی اوّلاً باعث میشه سیستم روحی آدم با شکوفا کردن «فطرت»، سالم بشه و ثانیاً به کمک فطرت خیلی از مسائل و مشکلایی که تو زندگی پیش میآن خود به خود درست میشن. مشکل خیلی از پدر مادرای مذهبی، اینه که تو تربیت دینی بچه هاشون به «فطرت توجه ندارن مثلاً میخوان بچه هاشون نمازخون باشن؛ ولی اونا یا کاهل نمازن یا اصلا نماز نمی خونن، یا میخوان دختراشون باحجاب باشن؛ ولی اونا با این موضوع مشکل دارن و هر طوری شده میخوان از زیر حجاب در برن. این پدر مادرا وقتی از یه مشاور مذهبی میپرسن چه طوری باید بچه هاشون رو به نماز و حجاب مقید کنن مثل مریضی می مونن که سردرد داره و دکتر بهش گفته باید برا درمون درد تغذیه ت رو درست کنی؛ ولی اون حوصله نداره و فقط میخواد سردردش خوب بشه همین فقط فقط میخوان بچه هاشون نمازخون و باحجاب بشن ولی حوصله اصلاح مسیر تربیتی رو ندارن معمولاً این جور پدر مادرا با نظام تربیت دینی، نمیتونن کنار بیان.
برا همینم هست که خیلی زود، جذب روان شناسی غربی میشن، غافل از این که اصلاً خود روان شناسی غربی، همچین ادعایی نداره که میتونه نسخه هایی بپیچه تا بچه های ما متدین بار بیان. اصلا مگه روان شناسی غربی، دین رو قبول دارد که متدین کردن بچه ها یکی از اهدافش باشه؟! دین میگه کاری کنید که فطرت بچه تون شکوفا بشه. فطرت که شکوفا شد بچه خودش میره سراغ نماز و خودش حجاب رو انتخاب میکنه. اگه هم یه وقت کوتاهی کرد با یه تذکر کوچیک به راه میآد و به وظایف دینیش مقید میشه. البته این رو هم بگم که ،دین هیچ وقت قدرت انتخاب آدما رو نفی نمی کند؛ یعنی ممکنه شما هر کاری برا شکوفا شدن فطرت یه نفر انجام بدید ولی اثر نکنه هر چند بدون اغراق باید گفت که واقعاً این جور بچه ها خیلی کم پیدا میشن.شکوفا کردن فطرت یعنی برداشتن موانعی که نمیذارن انسان به مبدأ هستی متصل بشه و تقویت عاملایی که باعث پیوند انسان به مبدأ میشن. بذارید تربیت فطری رو با همون مثال نماز توضیح بدم. یه سؤال خیلی کلیدی و مهم هست که تو انتخاب روش تربیتی برا نماز خون کردن بچه ها تأثیر گذاره. سؤال اینه اول باید رابطه آدم با خدا درست بشه تا نماز بخونه یا باید نماز بخونه تا رابطه ش با خدا درست بشه ؟
یقیناً گزینه اول صحیحه؛ چون اگه شما نتونید رابطه کسی رو با خدا اصلاح کنید نمیتونید اون رو نمازخون کنید. اگه هم خوند به نمازخون ظاهری میشه که از نماز فقط خم و راست شدنش رو میفهمه اما اگه بتونید رابطه کسی رو با معبودش درست کنید اون خودش میره سراغ عبادت امروز خیلیا میخوان با زور و فشار بچه هاشون رو نماز خون کنن. کسی که اصلی ترین آهرمش برا نماز خون کردن بچه ش زور و تهدید و فشار باشه ،در اصل داره رابطه اون رو با معبود خراب میکنه. این آدم چه طوری میتونه توقع داشته باشه که بچه ش نمازخون بشه!؟ ما توکتاب اول از مجموعه من دیگر ما» مفصل دربارهٔ فطرت حرف زدیم؛ اما از اون جایی که شاید خیلیا اون کتاب رو نخونده باشن همین جا قسمتی از اون حرفا رو می آریم، به این امید که بهونه ای بشه خیلی جدی تر از گذشته به بحث فطرت توجه کنیم. البته اگه کمی صبر کنید بعدش معلوم میشه میون بحث شکر و فطرت چه رابطه ای وجود داره. چکیده بحث فطرت از نگاه قرآن و احادیث اینه آدم به جوری آفریده شده که هم خدا رو میشناسه و هم دوسش داره علاوه بر این انسان هر چیزی رو که رنگ خدا داشته باشه دوست داره و به سمتش میره ـ به این آیه که یکی از کلیدی ترین آیه های تربیتیه و متأسفانه خیلی بهش بی مهری شده دقت کنید:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَتَ اللَّهِ الَّتِی قطرَ النَّاسَ عَلَیها لا تبدیلَ لِخَلقِ اللهِ ذَلِکَ الدین القیم ولکن أکثَرَ النَّاسِ لا یَعلَمونَ(1)
پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خدا، تغییر پذیر نیست این است همان دین پایدار؛ ولی بیشتر مردم نمی دانند. زراره درباره این آیه از امام صادق(ع) پرسیده و ایشون جواب دادن: خداوند همۀ مردم را بر توحید سرشته است.(2)زراره همین سؤال رو از امام باقر(ع)هم پرسیده و حضرت تو جوابش فرمودن خداوند آنان را با شناخت این که او پروردگارشان است ، آفرید و اگر چنین نبود وقتی از آنان سؤال می شد، نمیدانستند که پروردگار و رازقشان کیست .(3)یه حدیثم از امام سجاد(ع) درباره این آیه نقل شده که مقصود از «فِطرَتَ الله] این است که معبودی جز خدای یگانه نیست محمد و ، فرستاده خداست صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و امیر مؤمنان علی ، ولی خداست. توحید، تا به این جاست.(4)
نکته مهمی که بحث فطرت رو به تربیت بچه ها گره می زنه اینه که یه آدم تو دوره های مختلف زندگی، پاکترین و دست نخورده ترین فطرت رو تو کودکی» تجربه میکنه پیامبرخدا صلی الله علیه محمّد مصطفی (ص)، فرمودن: هر کسی که به دنیا می آید، بر اساس فطرت به دنیا می آید؛ یعنی با این شناخت که الله ، خالق اوست.(5)
آدمیزاد وقت تولدش ،با فطرتی به دنیا می آد که هنوز هیچ مانعی جلوی شکوفایی اون رو نگرفته. برا همینم بچه ها رو باید از موحدای خالصی دونست که توحیدشون رنگ شرک نداره. امام صادق الله فرمودن: موسی بن عمران به خداوند گفت: پروردگارا! کدام یک از اعمال در نزد تو با فضیلت تر است؟ خداوند :فرمود: «محبّت کردن به کودکان. همانا من، آنان را بر توحید خودم آفریده ام و اگر آنها را از دنیا ببرم، به رحمت خویش، وارد بهشتشان میکنم.(6)اگه ما پدر مادرا بتونیم فطرت بچه مون رو تا وقتی که از دوران کودکی عبور میکنه همین طور دست نخورده نگه داریم، وظیفه خودمون رو تو تربیت فرزندمون انجام دادیم. اصلاً وظیفه پدر و مادر توی ،تربیت مراقبت از فطرت بچه هاست. رسول خدا صلی الله علیه تو حدیثی که به قول شیخ مفید، شیعه و ،سنّی اون رو قبول دارن(7) فرمودن که هر کسی که به دنیا می آید، بر اساس فطرت، به دنیا می آید و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی و مسیحی و مجوس می کنند.(8)
این ،حدیث خیلی هشدار دهنده ست. رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به صراحت تربیت نادرست رو عامل اصلی بیرون رفتن انسان از مسیر فطرت، معرفی میکنن. مگه میشه به این راحتی از کنار این حدیث گذشت؟! البته پدر و مادر تنها عامل تربیت نیستند؛ ولی جایگاه ویژه شون توی تربیت، میتونه دلیلی باشه برا این که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم از میون همۀ عاملا به پدر و مادر اشاره کنن.(9)خیلی از اصولی که ماها دوست داریم تو زندگی بچه هامون مراعات بشه همون چیزایی هستن که بچه ها به طور فطری بهشون گرایش دارن. اگه ماها مانعی سر راه فطرت اونا ایجادنکنیم راحت تر از اونی که فکرش رو بکنیم اون اصول رو توی زندگی مراعات میکنن. حالا بریم سراغ رابطه بحث «شکر» و «فطرت».
یکی از اصلی ترین راههای شکوفایی فطرت، توجه کردن به نعمتای خداست. شما وقتی بچه ها رو متوجّه به نعمت میکنید، در اصل دارید رابطه اونا رو با معبودِ فطری شون قوی تر میکنید. معبودفطری، همون کسیه که هر بچه ای با شناخت اون و محبتش به دنیا اومده. بر اساس همۀ آیه ها و حدیثایی که خوندم، اگه کسی فکر کنه بچه ها با خدا هیچ آشنایی ای ندارن ، دچار یه اشتباه بزرگ شده. همین اشتباهه که باعث شده به صورت خیلی افراطی دنبال اثبات خدا برا بچه ها ،باشیم در حالی که وظیفه اصلی پدر و مادر، معلم و هر کسی که تو تربیت بچه ها نقش داره، تثبیت خداییه که بچه به صورت فطری قبول داره نه اثبات خدا. حالا فرق این دو تا چیه؟ کسی که میخواد خدا رو اثبات کنه، در اصل داره به بچه میگه تو خدا رو قبول نداری بیا بهت بگم که خدا هست و دلیلشم اینه»؛ اما اونی که میخواد خدا رو تو وجود بچه تثبیت کنه در اصل داره میگه: تو خدا رو قبول داری و میشناسیش؛ ولی بیا بهت چیزایی بگم که رفاقتت با خدا بیشتر بشه. وقتی درباره نعمتای خدا برا بچه ها میگید در اصل دارید به تثبیت خدا تو دل و ذهن اونا کمک میکنید. از طرفی هر قدربیشتر و هنرمندانه تر تو این زمینه کار کنید عظمت و بزرگی خدارو تو ذهن و دل بچه ها بیشتر می کنید.
یه اشتباه خیلی بزرگ ما اینه که قبل از این که بزرگی معبود رو به بچه ها بفهمونیم براشون از عبادت میگیم و روی اون تأکید میکنیم. برا همینم عبادت برا اونا سنگین تموم میشه در حالی که اگه بزرگی معبود معلوم بشه، عبادت، خود به خود بزرگ میشه و دیگه براشون سنگین و گرون تموم نمیشه. خواهش میکنم خوب دقت کنید. درک «بزرگی معبود»، حالت «خشوع» رو تو وجود آدم ایجاد میکنه و آدم خاشع در برابر معبود بزرگ، حالت ذلّت و کوچیکی پیدا میکنه وقتی معبود بزرگ شد و در برابرش احساس خشوع و کوچیکی کردیم ، دیگه عبادت برامون سنگین نمیشه؛ ولی اگه این حالت خشوع و ذلّت نباشه، یقیناً عبادت برامون سخت و سنگین میشه. خود خدا فرموده:واستعینوا بالصبر وَ الصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةُ إِلَّا علی الخاشعین
از صبر و نماز کمک بگیرید که این کار جز برای فروتنان، گران است.(10)این آیه خیلی واضح داره میگه نماز برا کسی که خاشع نیست، سخت و سنگینه وقتی شما حالت خشوع رو ایجاد کردید و حالت ذلت در برابر خدا اتفاق افتاد، می بینید چه قدر نماز خوندن براتون راحت میشه. یادتون باشه بچه ها به صورت خودکار در برابر خدا خاشع هستن. شما فقط باید اونا رو خاشع تر کنید.این قاعده فقط برا نماز نیست؛ برا همه عبادتاست. مخصوص بچه ها هم نیست برا بزرگ ترا هم هست. این جمله رو باید به همۀ زبونا نوشت و تو همه رسانه ها داد زد که فقط از «عبادت گفتن بدون توجه دادن به «بزرگی خدا»، نتیجه ش میشه فرار از عبادت.
حالا یه سؤال تو روش تربیت دینی امروزی، به «عبادت» بها داده میشه یا به «معبود»؟ فکر میکنم تو جواب این سؤال، همه با من موافق باشن که شیوه تربیت خیلیا، توجه دادن به عبادته ، نه معرفی عظمت و بزرگی معبود. بنابراین طبیعیه که تو جامعه چنین نتیجه ای خودش رو نشون بده. این جور تربیت کردن از اشتباه های مبناییه؛ یعنی پایه تربیت تو این روش اشتباه بنا شده تازه این اشتباه، عمومی و نهادینه هم شده. یه اشتباه مبنایی وقتی عمومی بشه خیلی خطرناک میشه و مبارزه باهاش خیلی سخته. یه روش غلط وقتی عمومیت پیدا میکنه اشتباه بودنش پنهون میشه و آروم آروم به صورت یه فرهنگ در می آد. وقتی به صورت یه فرهنگ و باور عمومی در اومد هرکی بر خلافش حرف بزنه یه مجرم و بدعت گذاره. برا همین مبارزه باهاش خیلی سخته.
برگردیم به بحث شکر و نعمت و بچه ها. هیچ راهی برا تربیت دینی بچه ها راحت تر از این نیست که از نعمت به منعم برسن. البته بزرگ ترا هم باید از همین راه برن فقط فرقش اینه که ما بزرگ ترا وقتی به نعمتای خدا فکر میکنیم، خیلی شرمنده میشیم؛ اما بچه ها بیشتر از اون که شرمنده بشن عاشق میشن. یه مثال برا این شرمندگی و عاشق شدن براتون بگم؟ تصوّر کنید با بچه تون میریدمسجد ،که دست یه بچه دیگه بیسکویت میبینه. بچه تون زل میزنه به دست اون بچه. مادر اون بچه از تو کیفش یه دونه بیسکویت در می آره و به بچه تون میده. شما خجالت زده میشید؛ امّا بچه تون لبخند میزنه. حالا اگه بیسکویتش تموم بشه و دوباره اون خانم بهش بیسکویت بده بچه تون احساس نزدیکی بیشتری باهاش میکنه و بهش میگه خاله؛ ولی شما بیشتر شرمنده میشید اگه فردا و پس فردا هم این خانم تو مسجد این کار رو انجام بده ، اصلاً بچه تون به عشق خاله میره مسجد. چه قدر تربیت کردن با این شیوه راحت میشه بیاید تصمیم بگیریم از امروز توجه دادن به نعمتای خدا رو تو تربیت بچه هامون یه اصل قرار بدیم. تردید نکنید که وقتی امام زمان(عج) ظهور کنن، کار اصلیشون بیدار کردن فطرته. فطرت مردم که بیدار شد، خیلی راحت به سمت خدا و دین و امام میرن.
منابع:
۱ سوره روم (۲۰)، آیه۲۰.
2.«سَأَلت أبا عَبدِ اللهِ لا عَن قَول الله : " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ علیها قالَ: فَطَرَهُم جَمیعاً عَلَی التَّوحید» (الکافی، ج ۲، ص ۱۲).
3. «سَأَلْتُ أَبا جَعْفَرٍ عَن قَولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم: "فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ علیها قالَ: فَطَرَهُم عَلی مَعرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُم وَ لَولا ذُلِکَ لَم یَعلَموا إذا سئلوا مَن رَبُّهُم وَ لا مَن رازِقُهُم» (بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹).
4.« هُوَ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ عَلی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلَیُّ اللَّهِ إِلَی هَاهُنا التوحید» (تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۵۵).
5.«کُل مولودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ یَعنِی المَعرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ الله خَالِقُهُ» (الکافی،ج ۲، ص ۱۳).
6.«قالَ مُوسَی بْنُ عِمرانَ : یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفضَلُ عِندَکَ ؟ فَقَالَ: حبُّ الأطفالِ فَإِنّی فَطَرتُهُم عَلی تَوحیدی فَإِن أَمَتُهُم أَدخَلَتُهُم بِرَحْمَتی جَنَّتی ( المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۳).
7. ر.ک: تصحیح اعتقادات الإمامیة ، ص۶۱.
8.«کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطْرَةِ وَإِنَّمَا أَبَواهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَحِّسَانِهِ» عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۳۲)
9.ر.ک: أمالی المرتضی، ج ۲، ص ۸۵.
10. سوره بقره (۲)، آیه ۴۵.
مطالب برگرفته از کتاب با حمد جا را برای فرشتگان تنگ میکنیم، نوشته محسن عباسی ولدی از صفحه 55تا65.