به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما «فرید الدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری» از عارفان و شاعران بلند آوازه ایرانی است که در پایان قرن ششم و اوایل قرن هفتم زندگی میکرد.
کودکی همراه با علم آموزی و مرگ با حمله مغولها، «آغاز، میانه و پایانی» است که در کتابهای تاریخ درباره او نوشتهاند، اما چند روایت مشهور از او زبانزد است.
اول، داستان تحول فکری و روحی عطار است چنان که جامی نقل میکند.
او مینویسد: «عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آن جا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟
عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟
درویش در همان حال، کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جانآفرین تسلیم کرد. این رویداد، برعطار اثرگذاشت و او، راه حق را در پیش گرفت.»
داستانی که گرچه میگویند چندان صحیح نیست (چون عطار از جوانی راه تقوا پیشه کرده بود)، اما درباره او شهرت دارد.
تجربه زیسته عطار، ما را به داستان معروف «منطق الطیر» میرساند.
داستانی تمثیلی درباره پرواز انبوهی از مرغان، که شهر به شهر یا به وادی به وادی (که در اصل مراحل رسیدن به قرب الهی است)، را طی میکنند تا به سیمرغ برسند، اما در نهایت سی مرغ، باقی میمانند و آنها میفهمند که در این مسیر به خودشناسی رسیدهاند و در اصل سیمرغ در درون خود آنها بوده است.
درباره این سفرتمثیلی، شعری منسوب به مولوی هم شهرت دارد:
هفت شهرعشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
از میان آن چه به عطار نیشابوری نسبت داده شده، صاحبنظران صحت انتساب چند اثر را قطعی دانستهاند.
این آثار، شامل اسرارنامه، الهی نامه، منطقالطیر (مقاماتالطیور)، مصیبتنامه، مختارنامه، تذکرهالاولیاء و دیوان قصاید و غزلیات اوست.
از این میان تذکرهالاولیاء و قصاید و غزلیات و رباعیات مختارنامه به تدریج و پراکنده پدید آمدهاند.
عطار، همواره مورد احترام شاعران بوده است.
چنان چه محمود شبستری درباره او سروده است:
مرا از شاعری خود عار ناید
که تا صد قرن، چون عطار ناید
شاه بیتی از عطار نیشابوری که موضوع یکی از ترانههای علیرضا افتخاری است یکی از سرودههای معروف این شاعر است:
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب، منتظر یار باش