شناسهٔ خبر: 71421851 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: سینماپرس | لینک خبر

محمدتقی فهیم:

«سینمای ایران» در هر گام رو به جلو دستخوش «نفی اصالت ایرانی و اسلامی» شده است/ اگر «هنر» و «سینما» در همین میدان متوقف بماند یعنی شکست را قبول کرده است

سینماپرس: «محمدتقی فهیم» از منتقدان باسابقه و پیشکسوت سینمای کشور نوشت: فیلم‌هایی که در جشنواره امسال دیدیم بی‌بروبرگرد جلوه بارزی از توانمندی فیلمسازان ایران در صحنه فن‌آوری بود. خلاصه که سینمای حال حاضر کشور هیچ چیزی در قیاس با جهان کم ندارد. اما همین سینما سال به سال نسبتش با فرهنگ و اندیشه و خصوصا ادبیات مذهبی و سبک زندگی ایرانی تضعیف و کم رنگ شده است. چنین به نظر می‌رسد که همه‌ی هم و غم فیلمسازان معطوف به تکنیک و ایضا قاب‌های شیک و بعضا پاستوریزه بوده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش سینماپرس، «محمد تقی فهیم» با انتشار یادداشتی با عنوان «فیلم‌های بی‌هویت دو سر باخت!؟» در روزنامه جام جم نوشت:

سال به سال بر توانمندی تکنولوژیک سینمای نوین ایران افزوده شده است. حالا سینمای پس از انقلاب می‌تواند مدعی هم‌ترازی با رشدیافته‌ترین سینمای جهان در زمینه تکنیک و انواع جلوه‌های ویژه و حتی قدرت در قصه‌پردازی باشد.

فیلم‌هایی که در جشنواره امسال دیدیم بی‌بروبرگرد جلوه بارزی از توانمندی فیلمسازان ایران در صحنه فن‌آوری بود. خلاصه که سینمای حال حاضر کشور هیچ چیزی در قیاس با جهان کم ندارد. اما همین سینما سال به سال نسبتش با فرهنگ و اندیشه و خصوصا ادبیات مذهبی و سبک زندگی ایرانی تضعیف و کم رنگ شده است. چنین به نظر می‌رسد که همه‌ی هم و غم فیلمسازان معطوف به تکنیک و ایضا قاب‌های شیک و بعضا پاستوریزه بوده است.

البته که این رویکرد تا انجا که در خدمت جذابیت‌های ظاهری و نتیجتا جذب بیشتر مخاطب بوده و هست، قابل تایید و دفاع است، ولی این همه به تنهایی کافی نیست که هیچ، حتی در رویکرد غالب به ضد خودش تبدیل می‌شود. در ادوار پیشین، خصوصا طی دهه اخیر، سینمای ایران در هر گام رو به جلو دستخوش نفی اصالت ایرانی و اسلامی شده است، از همین‌رو خروجی سیاست گزاری‌ها، ریل گزاری‌ها و تلاش فردی فیلمسازان، فاقد کشش برای خواص و حس و حال لازم برای مخاطبان انبوه شده است. مروری ذهنی نشان می‌دهد که در کمتر فیلمی میزانسن‌ها رنگ و بوی جغرافیای ایرانی دارند.

آدرس و تابلو و اسم ایرانی دارند اما به دلیل لاغری نقش پژوهش، روایت‌ها یک جوری انگار در ناکجاآباد سپری می‌شوند یا در کمتر فیلمی یک آدم دوست داشتنی فراموش نشدنی ساخته و پرداخته وجود دارد. فکر کنید و ببینید مثلا در میان نزدیک ۴۰ فیلم جشنواره چند نفر کاریزماتیک و تاثیرگذار بوده که شما دوست داشتید به جای ان‌ها می‌بودید (برای مثال مانند قهرمان فیلم ناتور دشت) یا برعکس چنان لج شما را در می‌آورد که می‌توانید مابه‌ازای پلید ان‌ها را در سطح خیابان و جامعه یا نشسته برمناسب مدیریتی و یا مهمتر در میان سران و حاکمان ضد انسان جهان شناسایی کنید. بله دقیقا چون اثار نمایش داده شده به چنین سطحی از قوت نرسیده بودند به محض بالا آمدن تیتراژ پایانی، در ذهن شما هم تمام می‌شود، یعنی همه چیز به باد فراموشی سپرده می‌شود، هیچ چیزی در حافظه مخاطب ثبت و ماندگار نمی‌شود، چرا که اساسا بطن و متن فیلم‌ها دارای مولفه‌ها و ویژگی اینجایی نیست. این عجیب نیست که حتی در فیلم‌ها از نماد و سمبل و تظاهرات مذهبی کمتر خبری هست.

فیلم‌ها چنان محافظه‌کارانه سروسامان گرفته‌اند که در زیست آدم‌های داخل فیلم اثری از فرهنگ مذهبی و کنش‌های دینی و کلا توکل در رفتار و گفتار آدم‌های داخل قصه‌ها نیست (یا کمتر هست). مثلا فیلم‌های همین جشنواره را در نظر بگیرید که به جز «موسی» و «اسفند» و دو سه‌تای دیگر، هیچکدام دیگر واجد شخصیت‌های کنشمند با گرایش به سنن و آداب و رسوم مذهبی و آیین و مناسک ایرانی نبودند.

انگار عوامل پشت دوربین از مقطع نوشتن تا اجرا در کشوری دیگر و سیاره‌ای جداگانه بوده و یا دچار ترس و خودسانسوری ناشی از فشارهای شبه روشنفکرانه در محیط فجازی بوده‌اند. بی‌تردید سقف تعداد تماشاگر برای فیلم مهم و درجه یک است.

سرگرمی و تفریح اولین مولفه لازمه هنر (به‌طور کلی و سینما به صورت مشخص) است، اما اگر هنر و سینما در همین میدان متوقف بماند یعنی شکست را قبول کرده است.

سینمای ایران تا آنجا که در دنیا مقامی کسب کرده است برای تکنیک و اکشن و معما نبوده است و در داخل نیز داشتن فیلم‌های پر تماشاگر حداقل انتظاری است که باید محقق شود، ولی رسیدن به این اصل مهم تازه شروع یکی از رویکردهای نهادینه درهنر است و حتی برای رسیدن به همین اصل تماشاگر پسندی هم شک نکنید که باید اصیل بود و با درونمایه‌های ریشه در فرهنگ و ارزش‌های این دیار نسبت برقرار کرد و گرنه همواره در وضعیتی دو سر باخت به سر خواهیم برد. هفته آینده، موضوع این بحث را ادامه خواهیم داد.