دنیای پر سر و صدای امروز برای بشر مشکلات جسمی و روانی همچون کمشنوایی، بیماریهای قلبی عروقی، اضطراب و افسردگی به همراه دارد اما این موضوع، تنها دلیل نیاز ما به آرامش و سکوتِ بیشتر در زندگیمان نیست.
به گزارش ایسنا، «نه صدای ویراژ دادن موتورسیکلت، نه صدای دزدگیر ماشین، نه صدای کامیون و تخلیه بار و کارگاه ساختمانی، نه صدای پارس سگ، نه صدای دستگاه چمن زنی، نه صدای خودروها و هواپیما و…، بلکه فقط سکوتی محض و آرامشی سعادتمندانه.»
اینها توصیفات «سارا اندرسون»، نویسنده کتابی درباره تاثیر سکوت است که بخشی از تجارب او در مقاله اخیر روزنامه گاردین با عنوان «لطفا سکوت کنید!» منتشر شده است. تجربه این نویسنده از روزهایی است که به روستایی کمجمعیت در منطقه جنگلی «ابرنثی» در ارتفاعات اسکاتلند و دور از هیاهوی شهر رفته بود.
او میگوید: پس از چند ماه، گوشهایم به تدریج، تنشی را رها کردند که پیش از آن نمیدانستم درگیرش هستم. دوستانم از من میپرسیدند، «آنجا برایت زیادی خلوت نیست؟!» اما من از این سکوت و خلوت، سیر نمیشدم.
یک مطالعه که سال ۲۰۰۶ در دانشگاه «پاویا» روی مقوله موسیقی انجام گرفت به طور غیرمنتظرهای نشان داد که بدن و مغز چقدر از سکوت استقبال میکنند.
محققان در حال بررسی این موضوع بودند که چگونه انواع مختلف موسیقی بر نشانگرهای استرس از جمله فشار خون، ضربان قلب و فرکانس تنفس تأثیر میگذارند. در این آزمایشها بین پخش هر آهنگ، یک سکوت دو دقیقهای نیز به طور نامنظم به عنوان یک معیار کنترل اعمال میشد. محققان در نهایت شگفتی در آخر متوجه شدند که گوش دادن به این سکوت، پایینترین میزان خوانشها را (در نشانگرهای استرسی فوق) موجب میشد.
نویسندگان این مقاله میگویند: تأثیر آرامشبخش این سکوتهای بین تراکها حتی بیشتر از آن چیزی بود که در پایان پنج دقیقه استراحت در آرامش (قبل از شروع مطالعه) مشاهده شد.
«گوردون همپتون»، بومشناس اصوات و فعال حفاظت از مکانهای آرام میگوید: گذراندن زمان در سکوت چه از طریق مدیتیشن و چه از راه عبادت یا زندگی انفرادی در طبیعت، هزاران سال است که یک امر جداییناپذیر از اعمال معنوی و مذهبی انسان محسوب میشود؛ راهی برای خود انضباطی، آگاهی معنوی، خودشکوفایی و راهی برای نزدیکتر شدن به خالق. این واقعیت که سکوت، بهعنوان یک ویژگی محوری در آموزههای معنویِ تمام قارهها و دورههای مختلف در نظر گرفته شد، اهمیت آن را نشان میدهد.
اما در دنیای پر سر و صدای امروز، سکوت اغلب به عنوان یک خلاء تصور میشود که باید فورا پُر شود.
قدرت قابل توجه سکوت برای بدن و ذهن ما
هنگامی که اندرسون (نویسنده)، مشغول تحقیق روی کتاب اخیر خود تحت عنوان «هنر گمشده سکوت: اتصال دوباره به قدرت و زیبایی سکوت» بود، متوجه شد که بسیاری از مردم سکوت را منفی میدانند. آنها سکوت را خستهکننده و ناراحت کننده میدانند یا حتی با آن مقابله میکنند.
او میگوید: هرچند هدف من از رفتن به ارتفاعات اسکاتلند، جستوجوی سکوت نبود اما با یافتن آن (پس از گذشت چند ماه) به حقیقتِ ادعای دکتر همپتون پی بردم؛ اینکه «سکوت، فقدان چیزی نیست بلکه وجودِ همه چیز است».
با غوطهور شدن در سکوت، نه کمتر، بلکه چیزهای بیشتری پیدا کردم. من بیشتر از صداهای ملایمی که معمولا (در محیطهای پر سر و صدا) محو میشوند، از بافتها و رنگها، حرکت و الگوها آگاه شدم. مثل اینکه حواسم قویتر شده بود. در آغوش گرفتن سکوت، دنیای اطراف مرا نیز ساکتتر کرد. کمتر حرف میزنم و آرامتر حرکت میکنم.
اندرسون از احوالات خود بیشتر توصیف میکند: در سکوت، میتوانم محتویات ذهنم - افکار، احساسات، خاطرات و نظرات - را تفکیک و با وضوح بیشتری آنها را مرتب کنم. ممکن است در مورد تصمیمی که گرفتهام احساس ناراحتی کنم یا مثلا به بینش جدیدی برخورد کنم. من متفکرتر شدهام و کمتر در نتیجهگیری عجله دارم.
او گفت، همپتون (از این توصیفات من) تعجب نمیکند و میگوید: در یک مکان ساکت، ذهن نیز ساکت میشود زیرا ما تمایل داریم، جایی که هستیم را بازتاب کنیم.
یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ در دانشگاه «جان هاپکینز» نشان داد که مغز ما، سکوت را به همان روشی که صداها را پردازش میکند - به عنوان یک «رویداد»، تلقی و پردازش میکند.
در واقع سکوت برای مغز، استنباطی از فقدان ورودیهای شنیداری نیست بلکه پدیدهای درک شدنی است، همانطور که «ایان فیلیپس»، استاد فلسفه و علوم مغز و یکی از نویسندگان این مطالعه میگوید: ما واقعا سکوت را میشنویم.
همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد توجه به سکوت میتواند «neurogenesis» یعنی «فرآیند ایجاد سلولهای جدید مغزی» را در «هیپوکامپ» افزایش دهد.
در بخش دیگری از این مقاله آمده است: متوسط سطح سر و صدا در محیطهای شهری طی سه دهه گذشته ۰.۵-۱ دسیبل در سال افزایش یافته است. سر و صدای بیش از حد مزمن علاوه بر بروز درد (مثل سردرد)، مستقیما با بیماریهای قلبی عروقی، اضطراب و افسردگی، کاهش شنوایی و در دانش آموزان مدرسهای، اختلال در رشد شناختی مرتبط است. بر اساس گزارشی در سال ۲۰۲۰، از هر پنج نفر در اروپا یک نفر در حال حاضر در معرض سطوحی از آلودگی صوتی است که برای سلامتی مضر است.
البته همپتون میگوید این فقط انسانها نیستند که از سر و صدای زیاد از حد رنج میبرند. آلودگی صوتی موجب میشود که پرندگان نتوانند صدای شکارچیان طبیعی را بشنوند و همین امر پرندگان را مجبور میکند با صدای بلندتر آواز بخوانند که انرژی بیشتری از آنها میگیرد.
اما از نظر همپتون لوازمی مثل هدفون، محافظ گوش و گوش گیر هم چاره کار نیست.
او میگوید: حس شنوایی ما تماما مربوط به ارتباط با مردم و دنیای پیرامون است در حالیکه این وسائل ما را از دنیا جدا میکنند.
کاملا قابل درک است که بخواهیم غوغای زندگی شهری را با موسیقی یا پادکست جایگزین کنیم اما این خطر هم وجود دارد که موسیقی خصوصا باکلام که بدون وقفه در گوشمان پخش میشود، تجربه ما از سکوت را چنان نادر کند که وقتی شانسی برای آن پیدا میکنیم، (از آنجا که به سکوت عادت نداریم و حتی ممکن است برایمان ناراحتکننده باشد)، هر کاری بتوانیم انجام میدهیم تا فوراً آن را (با صدایی دیگر) پُر کنیم.
محققان میگویند: مردم از سکوت ترسیدهاند. به همین دلیل است که تلویزیون دائماً روشن است، فقط برای وجود صدایی در «پسزمینه» ی زندگی. در حالیکه مغز ما هرگز برای مقابله با این سطح از تحریکات بیوقفه، تکامل نیافته است.
توصیه چیست؟
تلویزیون را خاموش کنید. به پیادهروی بروید. گوشی خود را در خانه بگذارید. دقایقی به درختان و به آسمان نگاه کنید.
همپتون در عین حال استدلال میکند که صداهای ضعیف برای سلامتی ما مهم هستند.
او میگوید: ما تکامل یافتهایم تا حساسیت شنوایی باورنکردنی داشته باشیم و این توانایی همواره، روش ارتباط مستقیم ما با دنیای اطرافمان بوده است.
او میگوید با وجود بسیاری از منابع اطلاعاتی که امروزه در اختیار داریم ممکن است یادگیری سکوت (با هدف مراقبت از خود در برابر خطرات طبیعی مانند آنچه بشر در گذشته به دلیل زندگی در طبیعت نیاز داشت) دیگر حیاتی نباشد اما اگر هرگز از این آشفتگی فاصله نگیریم، هرگز به خود این فرصت را نخواهیم داد که به سکوت گوش کنیم و بفهمیم چه خاصیتی در آن نهفته است.