شناسهٔ خبر: 71307044 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

حجت‌الاسلام مصطفی اسکندری تشریح کرد

علائم ظهور حضرت حجت(عج)؛ از صیحه آسمانی تا خروج سفیانی + فیلم

استاد حوزه و دانشگاه در تشریح علائم ظهور حضرت حجت(عج) از صیحه آسمانی که صدایی بسیار وحشتناک از آسمان بوده و همگان متوجه آن می‌شوند نام برد و گفت: یکی از مهمترین علائم ظهور نیز خروج سفیانی است. طبق برخی روایات، پیش از خروج سفیانی، مردم منطقه به نوعی بیچارگی رسیده و به قدرتی پناه می‌برند که آن‌ها را نجات دهد. اینجاست که سفیانی خروج کرده و بسیاری از مردم به اشتباه به او می‌گروند.

صاحب‌خبر - اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان، عقیده‌ای است که در ادیان آسمانی وجود دارد. وجود منجی در معارف و تعالیم ادیان نویدی است از اینکه سرانجام جهان روی به خوشبختی و آسایش می‌آورد. این منجی در آئین اسلام به مهدی موعود(عج) معروف است که روزی ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. امروزه در جهانی که پر از ظلم و جور مستکبران عالم است، بسیاری از انسان‌ها به دنبال ظهور منجی هستند که تاریکی را در جهان کنار زده و نور الهی را در این دنیای تیره و تار بگستراند. امام زمان(عج) از سلاله پاک پیامبر(ص) است که در پرده غیبت قرار داشته و به اذن الهی ظهور خواهند کرد. منتظران زیادی در طول تاریخ انتظار آن موعود را داشته و دارند؛ اما انتظار برای فرج امام زمان(عج) نیز شرایطی دارد که باید از سوی منتظران حقیقی آن حضرت رعایت شود. ایکنا در رابطه با مقوله مهدویت و نشانه‌های ظهور حضرت حجت(عج) به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی اسکندری، استاد حوزه و دانشگاه پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید و می‌بینید. ایکنا ـ چه آیاتی از قرآن کریم به موضوع مهدویت پرداخته است؟ در آستانه نیمه شعبان و میلاد مبارک حضرت بقیة‌الله(عج) قرار داریم. درباره آن وجود مقدس ابعاد مختلفی وجود دارد که باید به خوبی بدان پرداخته شود. موضوعی که می‌توان آن را به عنوان طلیعه بحث مطرح کرد، این است که در میان آیات شریفه قرآن، آیات زیادی درباره امر مهدویت و امام عصر(عج) وجود دارد که همواره از سوی علما، نویسندگان، دانشمندان و خطبا مطرح شده است. در این قسمت به آیه‌ای از قرآن کریم می‌پردازیم که شاید تا به حال چندان بدان پرداخته نشده باشد که این آیه همان آیه استخلاف است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد». این آیه شریفه مستقیماً مربوط به ظهور حضرت مهدی(عج) است، اما در خطبه غدیر پیغمبر اکرم(ص) چندین فقره وجود دارد که آن حضرت نام مبارک مهدی(عج) را می‌برند و اعلام می‌کنند که مهدی موعود(عج) از ذریه من و علی(ع) است. چنانچه بخواهیم بدانیم که آیا این فقره در قرآن بازتابی دارد و اینکه آیا خطبه غدیر پایه قرآنی دارد، باید به بررسی آن بپردازیم. در خطبه غدیر پنج تا شش مورد وجود دارد که به نام مبارک حضرت مهدی(عج) اشاره شده است. آیه عجیبی در قرآن کریم وجود دارد که همان آیه 33 سوره آل عمران است. «إنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است». طبق این آیه شریفه، اصطفاء یکی از مفاهیم قرآنی است که شاید پیش از نزول قرآن یا در جای دیگری وجود نداشته است. البته در احادیث نیز بدین مفهوم اشاره شده که مسلماً به تبع قرآن کریم بوده است. مقام اصطفاء مقام خاصی است که باید به خوبی و با دقت فراوان بدان پرداخته شود. این مقام درباره انبیاء و اوصیا وارد شده؛ حتی درباره فردی مانند حضرت مریم(س) که نه نبی و نه رسول بود، این مقام بیان شده است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
در این آیه شریفه الهی به طور خاص چهار عنوان برای مقام اصطفاء آمده است. «إنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» ابتدای این مقام برای حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع) بیان شده است. حضرت آدم(ع) ابوالبشر اول و حضرت نوح(ع) ابوالبشر دوم است؛ چراکه با طوفان نوح تمام نسل قبلی از بین رفته و کسانی که باقی ماندند، حضرت نوح(ع) را ابوالبشر ثانی خواندند. پس از بیان این دو نام حقیقی در این آیه شریفه، به آل ابراهیم و آل عمران اشاره شده است که این دو شخصیت حقوقی هستند و به خاندان ابراهیم(ع) و عمران(ع) اشاره شده است. در رابطه با آل عمران که در این آیه شریفه آمده است، نظرات و اختلافات فراوانی بین مفسران شیعه و اهل سنت وجود دارد. آل ابراهیم(ع) مشخص هستند که به دو شاخه اسحاق(ع) و اسماعیل(ع) بازمی‌گردند. در سلسله اسحاقی، حضرت موسی(ع) و نیز پدر حضرت مریم(س) وجود دارند. پدر حضرت موسی(ع) و حضرت مریم(ع) هم‌نام با یکدیگر هستند و هر دو عمران نام دارند. البته نام پدر حضرت موسی(ع) در قرآن نیامده است و بنابر بعضی از گزارشات تاریخی نام عمران برای پدر ایشان آورده شده است. فاصله زمانی حضرت موسی(ع) با دوران حضرت عیسی(ع) حدود ۱۸۰۰ سال است. لذا اگر مقام اصطفاء برای نام عمران به کاربرده شده باشد، مربوط به یکی از این دو عمران یعنی پدر حضرت موسی(ع) و یا پدر حضرت مریم(ع) است. آل ابراهیم(ع) از شاخه اسحاقی به عمران می‌رسد. اگر این عمران از شاخه اسحاقی باشد، آیا خود او جزء آل ابراهیم(ع) است یا خیر؟ یعنی وقتی خداوند می‌فرماید: «إنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا»، آدم(ع) و نوح(ع) هر دو پیش از حضرت ابراهیم(ع) هستند و هیچ ربطی به ابراهیم(ع) ندارند. اگر اینکه عمران را پدر حضرت موسی(ع) و یا پدر حضرت مریم(ع) درنظر بگیریم، هر دو شاخه اسحاقی و جزء آل ابراهیم(ع) هستند. این سوال پیش می‌آید که چرا این نام در قرآن تکرار شده است؟ حداقل اعجاز قرآن این است که در به کار بردن این ترکیب‌ها و در رساندن پیام به مخاطب خود نهایت هنرنمایی را به کار می‌برد. انسان اگر هیچ نکته‌ای را از قرآن را قبول نکند، نمی‌تواند هنرنمایی قرآن را انکار کند. یعنی قرآن این‌گونه نیست که صرفاً یک سخنرانی بوده و جملات را پشت سر هم آورده باشد. در قرآن کریم هر کلمه‌ای جای خود را گرفته و به زیبایی بیان شده است. به فرض اینکه این عمران همان عمران موسوی و یا عمران عیسوی باشد، نهایت چیزی که وجود دارد این است که امتیازی در آل عمران موسوی قرار دارد که این امتیاز در آل ابراهیم(ع) پررنگ شده است. اگر این عمران همان پدر حضرت موسی(ع) باشد، آل او فرزندان حضرت موسی(ع) یا هارون(ع) خواهند بود. در اینکه حضرت موسی(ع) فرزندی داشته یا خیر، اختلافات فراوانی میان علما وجود دارد. ظاهراً ایشان پسری داشته که به دست بنی‌اسرائیل به قتل رسیده است. به طور کلی هیچ گزارشی از نسل حضرت موسی(ع) در تاریخ نیامده است. لذا نسل عمران(ع) در هارون(ع) است. این موضوع شباهت زیادی به تداوم نسل پیامبر(ص) در امیرالمؤمنین(ع) دارد. پیامبر(ص) نیز در حدیثی خطاب به حضرت امیر(ع) فرمودند که تو نزد من مانند هارون برای موسی هستی». نسل هارون، بلند و طولانی هستند و کاهنان معروف بنی‌اسرائیل از این خاندان بودند. این‌ها کسانی هستند که از ایشان به عنوان ژن خوب بنی‌اسرائیل یاد شده و به اصطلاح سادات بنی‌اسرائیل هستند. اما حضرت عیسی(ع) و عمرانی که پدر حضرت مریم(ع) است، هیچ نسل و خاندانی جز حضرت مریم(ع) و حضرت عیسی(ع) ندارد. حضرت عیسی(ع) نیز حاصل ازدواج نبوده و اعجاز الهی است. اینکه در این آیه شریفه برای عمران پدر حضرت مریم(ع) از واژه آل یا خاندان استفاده شود، این معنا در لغت عرب یاری نمی‌کند که برای فردی که فقط یک دختر و نهایتاً یک نوه دارد، از آل عمران استفاده شده باشد. لذا برای بررسی این مفهوم باید به دنبال آل عمران موسوی باشیم که در شاخه هارونی ادامه داشته است. در آیه بعدی یعنی آیه 34 سوره آل عمران این‌گونه آمده است: «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ فرزندانى كه بعضى از آنان از نسل بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست» از حیث ادبی واژه ذریة منسوب از باب بدل است، یعنی انسان زمانی کلمه‌ای را به کار می‌برد و سپس، کلمه دیگری به کار می‌برد که مقصود او همان کلمه دوم است. در ادبیات عرب، بدل به جای کلمه قبلی می‌نشیند و جمله با این بدل صحیح می‌شود. در این آیه شریفه نیز کلمه «ذریة» بدل است و در حقیقت اصطفاء به ذریه تعلق گرفته است؛ چراکه بدل، مقصود اصلی کلام است و خداوند در این آیه نسلی را اصطفاء کرده است. سؤال اینجاست که این نسل دقیقا به چه نسلی اشاره دارد؟ باید اشاره کرد که این نسل، حاصل ترکیب آل ابراهیم(ع) و آل عمران(ع) است. اصطفاء به گروهی تعلق گرفته که شناسنامه دارند. لذا باید ذریه‌ای ترکیبی یعنی حاصل ادغام ازدواجی از آل ابراهیم و آل عمران باشد که این اصفاء شامل حال آن‌ها باشد. آل عمران بنا بر نظر عادی عمران موسوی هستند و آل ابراهیم نیز باید به این صورت باشد که بین شاخه هارونی با یکی از شاخه‌های ابراهیمی ازدواجی صورت گرفته باشد تا این ذریه حاصل شود. شاخه هارونی به جز با خانواده خود با هیچکس ازدواج نکردند. بنابراین، اگر «ذریة» را در این آیه شریفه مدنظر قرار دهیم، باید به حضرت اسماعیل(ع) و شاخه اسماعیلی از نسل ابراهیم(ع) اشاره کنیم. لذا فردی از شاخه عمرانی که نام عمران دارد باید با فردی از شاخه ابراهیمی و اسماعیلی ازدواج کرده باشد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
ایکنا ـ بسیاری از ادیان و مذاهب به مهدویت و ظهور منجی در آخرالزمان اعتقاد دارند. چگونه می‌توان گفت که منجی آخرالزمان همان مهدی موعود(عج) و از نسل پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) است؟ پیغمبر اکرم(ص) قطعاً از شاخه اسماعیلی و آل ابراهیم(ع) است و به تبع ایشان حضرت صدیقه طاهره(س) نیز از شاخه ابراهیمی است. علت اینکه خداوند متعال عمران را از آل ابراهیم(ع) جدا می‌کند، این است که قصد دارد تا داماد این خاندان را نیز مشخص کند. عروس همان حضرت زهرا(س) است که از شاخه اسماعیلی است. در گزارشات زیادی آمده است که نام حضرت ابوطالب(ع)، عمران بوده است. عجیب این است که مفسرین اهل سنت نیز از نام عمران برای حضرت ابوطالب استفاده کرده‌‎اند. حتی ابن تیمیه، شیخ وهابیان نیز در کتاب خود اشاره کرده است که روافض(دشمنان شیعیان آن‌ها را رافضی خطاب می‌کنند) چندین منکر دارند که یکی از آن‌ها این است که شیعیان این‌گونه بیان می‌کنند که منظور از آل عمران در این آیه شریفه، خاندان حضرت ابوطالب(ع) است. ابن حزم آندلسی که یکی از وهابیان تندرو است نیز همین مورد را بیان کرده و می‌گوید که مشهور روافض این است که منظور از عمران در این آیه شریفه، ابواطالب(ع) است. روایات متعددی از ائمه(ع) وجود دارد که ایشان همین آیه را بیان کرده و منظور از عمران در این آیه شریفه را حضرت ابی‌طالب(ع) دانسته‌اند. البته جدای از روایات متعدد، اقرار همین دو شیخ وهابی کافی است تا بدانیم که منظور از عمران، حضرت ابوطالب(ع) است. لذا خداوند متعال دو خاندان را اصطفاء کرده تا ذریه‌ای از دل این خانواده‌ها بیرون آمده و هدف اصلی عالم را پیگیری کند. آل ابراهیم(ع) در نسل پیغمبر اکرم(ص) به حضرت صدیقه طاهره(س) می‎‌رسد و آل عمران نیز که از شاخه اسماعیلی هستند در نسل حضرت علی(ع) تداوم دارد. با اینکه خاندان عمران نیز همان آل ابراهیم(ع) هستند، اما خداوند برای مشخص کردن خاندان داماد این نسل یعنی عمران و ابوطالب(ع) نام هر دو را آورده است. در ادامه واژه «ذریة» مشخص می‌شود که نکته مهم اینجا قرار دارد. اینجاست که می‌فهیم چرا وقتی سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و هنگام میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) این آیه شریفه را قرائت کردند که «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است / فرزندانى كه بعضى از آنان از نسل بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست» این بدان معناست که امام حسین(ع) به این ذریه از نسل پیامبر(ص) اشاره دارند. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
حضرت حجت(عج) نیز آخرین فرد از این ذریه هستند. لذا اگر پیامبر(ص) در خطبه غدیر پنج یا شش مرتبه فرمودند که مهدی، ذریه من از علی(ع) است، این موضوع، تفسیر همین آیه شریفه است که ذریه من یعنی از دخترم(آل ابراهیم) و از علی(ع)، (آل عمران) است و این ذریه نیز دارای مقام اصطفاء است. شواهد متعدد روایی و نیز شواهد متعدد در کلمات علمای اهل سنت، نشان دهنده اهمیت و صحت این موضوع است. اینکه مهدی(عج) فرزندی از سیدالشهدا(ع) است، از جمله مواردی است که وهابیان آن را کذب می‌دانند اما همین نکته دلیل بر صحت موضوع است. بنابراین، «ذریةً» از امام مجتبی(ع) آغاز شده و تا حضرت مهدی(عج) ادامه دارد. نکته دوم؛ طبیعی است یکی از ویژگی‌های شخصیتی که انبوهی از روایات در رابطه با ایشان بیان شده و تعداد زیادی از آیات نیز پشتوانه ایشان است، این باشد که در آخرالزمان ظهور کنند. البته راجع به آخرالزمان تعابیر فراوانی وجود دارد و حتی برخی گفته‌اند که آخرالزمان با بعثت پیامبر اکرم(ص) آغاز شده است. البته قطعاً آخرالزمان، زمان ظهور حضرت مهدی(عج) است. چنین واقعه عظیمی که در قرآن بدان اشاره شده و احادیث فراوانی نیز بدان اشاره کرده‌اند، آهسته و آرام صورت نگرفته و حتما با سر و صدای فراوانی همراه خواهد بود. همان‌گونه که بعثت پیامبر(ص) با فروریختن طاق کسری و خاموش شدن آتشکده‌ها همراه بود، قطعاً در قضیه ظهور حضرت حجت(عج) نیز دنیا بیشتر متوجه ظهور خواهد شد؛ چراکه بنا بر این است که ظهور حضرت مربوط به تمام عوالم باشد. ایکنا ـ در رابطه با علائم ظهور حضرت حجت(عج) توضیحاتی ارائه بفرمائید. علائمی برای ظهور بیان شده است که شامل علائم حتمی و غیر حتمی است. علائم حتمی ظهور پنج نشانه دارد که بسیار پر سر و صدا خواهد بود. یکی از این علائم، صیحه آسمانی است که صدایی بسیار وحشتناک از آسمان است و همگان متوجه آن می‌شوند. جالب است که هیچ‌کدام ازعلائم قطعی ظهور قابل بازسازی نیست، یعنی بشر نمی‌تواند در آن دستکاری کرده و یا آن را تولید کند. این موضوع از اعجازهای خداوند متعال است. از دیگر علائم ظهور خسف بیداء است که زمین چنان مانند یک گسل عظیم دهان باز می‌کند که لشکری چند هزار نفری را یکجا می‌بلعد. این نشانه را هیچ بمب اتمی نمی‌تواند ایجاد کند و آیتی است که بدون هیچ وسیله‌ای انجام می‌شود. همچنین، در هنگام ظهور، خورشید از مغرب طلوع می‌کند. صیحه آسمانی به قدری وحشتناک است که مادران باردار فرزندان خود را سقط می‌کنند. یکی از مهمترین علائم ظهور، خروج سفیانی است که این روزها بحث‌های زیادی در رابطه با آن شده و به ویژه در این زمینه به قضایای سوریه اشاره می‌شود. طبق بررسی‌ها و تحقیقات انجام شده، ظاهرا هیچ‌کدام از مسائل امروزی دنیا، علائم سفیانی نیست. سفیانی ویژگی‌هایی در روایات شیعه دارد و در اینکه آیا سفیانی یک شخصیت حقیقی و یا یک جریان است، محل بحث است. سخن اولی این است که سفیانی شخصی است که همراه با یک جریان در جهان خروج می‌کند. سفیانی نمادی از یک مدل تفکری اما در قالب یک شخص است. جریانی در آخرالزمان در مقابل خاندان پیامبر(ص) ایجاد می‌شود که چون ابوسفیان دشمن صریح این خاندان بوده است، در آخرالزمان نیز باید شرایطی پیش آید که مردم متوجه شوند با خاندانی مواجه هستند که سفیانی دشمن ایشان است. این سؤال به شخصه برای بنده مطرح بود که وقتی امام زمان(عج) در کنار کعبه ظهور کرده و خود را فرزند آن نور عطشان کربلا معرفی می‌کنند، مردم چگونه ایشان را می‌شناسند که طی چند سال گذشته و در قالب پروژه عظیم اربعین پاسخ خود را دریافت کردم. گویا دنیا متوجه شده است که حسینی در گوشه‌ای از این دنیا در کربلا با لب عطشان شهید شده است. امروز در تمامی رسانه‌ها حداقل به طور کلی در ایام اربعین این جریان بسیار بروز پیدا کرده و نمایش داده می‌شود؛ لذا سفیانی نیز باید بیاید تا این پروژه تکمیل شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
بنابراین، طرح سفیانی، پروژه ضدیت با خاندان رسالت است. درباره اینکه سفیانی در چه شرایطی در شامات خروج می‌کند، سخنان فراوانی گفته شده که طبق آن شرایط سیاسی، اجتماعی بسیار وخیمی در منطقه ایجاد شده و شخصی به نام سفیانی خروج می‌کند. طبق برخی از روایات، قبل از خروج سفیانی، مردم منطقه به نوعی بیچارگی رسیده و به قدرتی پناه می‌برند که آن‌ها را نجات دهد. این بیچارگی ناشی از جنگ‌های طولانی است. اینکه صرفاً با این ۱۲ سال نبردهای تقریباً چریکی که در منطقه رخ داده، ادعا کنیم که شرایط خروج سفیانی فراهم شده، صحیح نیست. البته ظاهر جریان این است که سفیانی از قبل مشخص بوده، اما کنار ایستاده و مردم شام به او مراجعه می‌کنند. قبل از اینکه سفیانی خروج کند، منطقه شام باید دچار جنگ خاصی شده باشد نه این جنگی که طی 12 سال گذشته رخ داده است. جنگ بزرگ جنگی است که گویا نیروهایی از طرف لبنان، اسرائیل و فلسطین وارد منطقه شده و درگیری آن‌ها باعث می‌شود که سفیانی نیز وارد عمل شود. بنابراین، خیلی دشوار و یا زود است که شرایط امروز را با خروج سفیانی تطبیق دهیم؛ چراکه یکی از نشانه‌های خروج سفیانی این است که او بلافاصله پس از شامات، به سمت عراق حرکت می‌کند اما با توجه به شرایط فعلی این احتمال بعید است. این بدان معناست که در زمان خروج سفیانی، عراق نیز دچار نوعی بحران ناامنی شده است که فعلاً چنین چیزی رخ نداده است. نکته مهمتر اینکه طبق روایات، مهره‌های ظهور مانند گردن‌بند زنان چیده شده است. اولین نکته‌ای که در نظام علائم ظهور خیلی واضح است و خداوند آن را اعلام جهانی می‌کند، همان صیحه آسمانی است. صیحه آسمانی فریادی است که همگان را در عالم متوجه خود می‌کند. در روایات مختلف از فریاد با دو عنوان صیحه و نداء نام برده شده است که متأسفانه برخی پژوهشگران این دو را یکی دانسته‌اند، حال آنکه این دو در عربی با یکدیگر متفاوت هستند. نداء به داد زدن یک انسان گفته می‌شود اما صیحه نوعی صدای جیغ وحشتناک است. علامت اصلی ظهور که در روایات زیادی بدان اشاره شده، نجم ثاقب است، یعنی ستاره‌ای در آسمان عبور می‌کند که همگان آن را می‌بینند و ظاهرا این ستاره، ستاره بسیار بزرگی است. اگر سیستم فعلی منظومه شمسی با مدار چرخشی آسیب ببیند، اولین علامت‌ آن وقوع زلزله‌های فراوان است. امروزه بسیاری از جهانیان نگران این موضوع هستند که شهاب‌سنگ بزرگی به زمین برخورد کند و در فیلم‌های هالیوودی زیادی نیز بدان پرداحته شده است. اگر شهاب‌سنگی از اتمسفر زمین عبور کند، آسیب و اختلال شدیدی به عملکرد زمین وارد خواهد شد و شاید زلزله عظیمی که پیش از ظهور در زمین رخ می‌دهد، حاصل نجم ثاقب و ستاره بزرگ دنباله‌داری است که در روایات بدان اشاره شده است. اگر ستاره بزرگی به سرعت وارد اتمسفر زمین شود، زلزله و جیغ یا صدای عظیمی در زمین ایجاد می‌کند. لذا در روایتی پیغمبر اکرم(ص) آمده است که اگر صیحه آسمانی شد، فوراً تمام پنجره‌ها را ببندید و دست در گوش خود کرده و به پایین‌ترین قسمت منزل خود بروید. لذا پیش از خروج سفیانی حتماً صیحه آسمانی رخ می‌دهد و پس از آن علائم ظهور به صورت جدی واقع می‌شوند. از معصوم(ع) سؤال شد که در آن زمان چه باید کرد؟ حضرت فرمودند که آن روز مانند نور خورشید روشن است و همگان متوجه می‌شوند که سفیانی خروج کرده است. معصوم(ع) در ادامه فرمودند که مردم پس از ظهور سفیانی، باید به هر شکلی که شده حتی سینه‌خیز به طرف مکه حرکت کنند. ظاهرا در آن روزگار به خاطر اختلالات جوی و مغناطیسی، رسانه‌ها و ارتباطات از کار می‌افتند و شاید انسان مجبور شود که پیاده به سمت مکه حرکت کند. زمانی که سفیانی خروج می‌کند، ظاهرا ۹ ماه بعد حضرت حجت(عج) ظهور خواهند کرد. لذا انسان باید طی این مدت هرطور که شده ولو پیاده خود را به مکه برساند. همچنین، در شب قدری که فردای آن روز حضرت حجت(عج) کنار کعبه می‌روند، دو نداء در آسمان داده می‌شود. اولین نداء مربوط به حضرت جبرئیل(ع) است که در آسمان ندا می‌دهد «الحق مع علی(ع)». دومین ندا نیز از سوی شیطان سر داده می‌شود که «الحق مع عثمان». این علائم مربوط به دوران پس از ظهور است، اما صیحه مربوط به پیش از ظهور بوده و مانند جیغ و صدایی است که از شکستن دیوار صوتی حاصل شده و همه دنیا آن را می‌فهمند. البته در برخی از روایات نیز آمده است که پیش از هنگام ظهور دنیا به اندازه سه شب و سه روز تاریک می‌شود. لذا نوعی تحولات عظیم کیهانی در جهان صورت می‌گیرد و خداوند متعال ظهور آخرین منتقم خود را با سر و صدای فراوان و نشانه‌های مهم اعلام می‌کند. بنابراین، این‌گونه نیست که فردی پنهانی کنار کعبه آمده و ندایی سر دهد و عده‌ای دور ایشان جمع شوند و تازه بعد از چند ماه جهانیان از این موضوع باخبر شوند. در آن زمان تمام سیستم‌های دنیایی از کار خواهد افتاد. انسان هرچه بیشتر پیشرفت می‌کند، بیشتر اسیر می‌شود. پیشرفت انسان نیز منوط به انرژی است و اگر این نظام به هم بریزد، انسان فلج خواهد شد. یکی از خطاهای بزرگ بشر این است که فکر می‌کند با فناوری‌های مختلف خود را راحت کرده؛ در حالی که انسان با این رفتار خود را بیشتر اسیر کرده است. امروز اگر اختلالی در نظام انرژی جهان رخ دهد، انسان فلج خواهد شد. لذا در هنگام ظهور قطعاً تحولات عظیم کیهانی رخ داده و تمامی دنیا متوجه این تحولات خواهند شد. زمانی که امام عصر(عج) ظهور می‌کنند، لشکری از رعب به فرمان خداوند متعال چند کیلومتر جلوتر از ایشان حرکت می‌کنند و حضرت هر کجا که می‌روند، لشکر رعب الهی از قبل آنجا رفته و باعث می‌شوند تا جناح مخالف بدون درگیری تسلیم شوند. وقتی که نیروهای امام زمان(عج) به 10 هزار نفر می‌رسند، در برخی مناطق درگیری شدیدی بین سپاه ایشان و سپاه شیاطین صورت می‌گیرد که منطقه اصلی این درگیری‌ها، مدینه است. همچنین، پیش از ظهور جنگ‌های متعددی در جهان صورت می‌گیرد که بسیاری از مردم دنیا را از بین می‌برد و در روزگار ظهور جمعیت جهان خیلی کمتر از امروز خواهد بود. بنا به نقل برخی روایات حدود دو سوم مردم دنیا در هنگام ظهور از بین رفته‌اند. این مسئله شاید نوعی تصفیه پیش از ظهور است که باعث می‌شود تعداد انسان‌ها در زمان ظهور خیلی کمتر باشد. در رابطه با چگونگی کاهش بشر در آن دوران نیز از دو عنوان مرگ سرخ و مرگ سیاه نام برده شده است که به معنای مرگ بر اثر بیماری و یا مرک بر اثر جنگ‌هاست. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
انتهای پیام