شناسهٔ خبر: 71066469 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز | لینک خبر

ماجرای شب‌هایی که مهدی باکری به منزل نمی‌آمد

مهدی سلام کرد و گفت: «حاج آقا! این آب داره میره توی خونه ی شما ما اومدیم ...» پیرمرد که عصبانی بود، گفت: اومدی این جا که چی؟ اومدی بگی خونه ام داره خراب می‌شه؟

صاحب‌خبر -
گروه فرهنگی جهان نیوز: بعضی وقت‌ها می‌شد که مهدی شب‌ها به منزل نمی آمد. چند بار از او پرسیدم، ولی جواب قانع کننده ای نداد. تا این که یک شب که باران شدیدی می بارید و هر لحظه هم بیشتر می‌شد، مهدی از جا بلند شد و گفت: «دیگه باید برم.» گفتم: «کجا؟» گفت: «جای بدی نمی‌رم، نپرس.»

نمی خواست چیزی بگوید، اما آن قدر اصرار کردم که گفت «بلند شو با هم بریم ببین کجا می‌رم.»

آن موقع مهدی شهردار ارومیه بود و من هم معاونش بودم. رفتیم تا رسیدیم به یک محله حلبی آباد، گفتم: «اینجا اومدی چی کار؟» گفت: «روی زمین رو نمی بینی چقدر آب جمع شده؟ ما شهردار این شهریم، باید جوابگو باشیم.»

از ماشین پیاده شد و ردّ آب را گرفت تا به درب منزلی رسید. در زد. پیرمردی در را باز کرد.

مهدی سلام کرد و گفت: «حاج آقا! این آب داره میره توی خونه شما ما اومدیم ...» پیرمرد که عصبانی بود، گفت: «اومدی این جا که چی؟ اومدی بگی خونه‌ام داره خراب می‌شه؟» و هرچه دلش خواست به شهردار و شهرداری چی‌ها گفت.

بعد هم در را محکم بست و گفت: «برو خدا روزی تو جای دیگه بده.» مردم با شنیدن صدای فریاد پیرمرد جمع شدند. مهدی از آنها خواست یک بیل بیاورند. بیل را که آوردند، همراه مهدی مسیری برای آبی که به داخل خانه پیرمرد می‌رفت باز کردیم و از ورود آب به منزل او جلوگیری کردیم.

این کار تا نزدیکی‌های اذان صبح طول کشید.

راوی: علی عبدالعلی زاده
کتاب نمی توانست زنده بماند؛ خاطراتی از شهید مهدی باکری

فیلم موقیعت مهدی - سریال عاشورا - شهید باکری

بیشتر بخوانید:
ماجرای قناعت شهید باکری برای رسیدن به خدا
قدرت نفوذ کلام آقا مهدی باکری این طوری بود
ماجرای چلو برگی که شهید باکری به آن لب نزد
ماجرای اطمینان شهید باکری از کربلایی شدنش
شخصی که به زور از شهید باکری مرخصی می‌خواست
شهید باکری: برای جنگیدن با آمریکا باید گوشت خورد!
ماجرای جا ماندن احمد کاظمی از شهادت کنار مهدی باکری
ماجرای دغدغه‌ای که شهید باکری آن را حل کرد
ماجرای حساسیت و قاطعیت خاص شهید باکری
ماجرای مفقود الجسد شدن برادر شهید مهدی باکری
ولایتمداری یعنی مهدی باکری/ خاطره از عملیات خیبر
ماجرای علاقه دو طرفه حاج احمد کاظمی و شهید باکری
ماشین زیرپای شهید مهدی باکری در زمان جنگ
دیدار ۲۰ دقیقه‌ای شهید باکری با آیت‌الله خامنه‌ای
ماجرای احترام شهید باکری به جنازه‌های عراقی
مهدی باکری اینگونه به جان نیروهایش حساس بود