به گزارش "ورزش سه"، میلاد عبادیپور این روزها یکی از آمادهترین ستارههای پلاس لیگا لهستان است. یکی از بهترین لیگهای دنیا که کاپیتان تیم ملی ایران خود را در قامت یک بازیکن باکیفیت و فوق العاده در آن به اثبات رسانده است. همین نمایش فوق العاده میلاد عبادیپور و البته حضور سرمربی سابق او در تیم ملی، روبرتو پیاتزا، باعث شده تا گفتوگویی را با کاپیتان تیم ملی ایران ترتیب دهیم که اینجا مشروح صحبتهای خبرنگار "ورزش سه" با میلاد عبادیپور را میخوانید:
*مرسی از تقوی به خاطر قراداد بلندمدت با پیاتزا
*پیاتزا باید ذهن مریضمان را درمان کند
*میگفتند اگر بروند پلیآف کلاهشان را میاندازند هوا
*در مورد پیاتزا نباید عجول و زیادهخواه باشیم
*باید طی 7-6 سال جزء ابرقدرتهای دنیا شویم
*لهستانیها و برزیلیها هم مثل ما خدا دارند
*به روبرتو پیاتزا باور دارم
*به جای بردن چین و کره به آمریکا و برزیل ببازیم
*من همان میلاد عبادیپور پارسال هستم
*همان بازیکنی هستم که میگفتند والیبالش تمام شده
*مردم حق داشتند به والیبال پشت کنند
*سعید و سید چه ربطی به هم دارند
*اینجا اسپکر محبوب میشود و دریافت کننده منفور
*در این سالها فقط جور بقیه را کشیدم
*این میلاد همان بهترین اسپکر جام بین قارهای است
*رونالدو هم بدون کمک دیگران رونالدو نمیشد
*فرهاد قائمی هم مثل من یک قربانی بود
*حتی اروین انگاپت هم اینطوری دریافت نمیکند
*خودم را تباه کنم که یک نفر دیگر میلیاردی پول بگیرد؟
*مرسی از تقوی به خاطر قراداد بلندمدت با پیاتزا
اول اینکه میلاد تقوی کار خیلی خوبی کرد که یک قرارداد بلندمدت با روبرتو پیاتزا بست. اگر برای یک لیگ ملتها یا جهانی با او قرارداد میبست، مسخره بازی بود. سیستم داشتن چجوری درست میشود؟ شما بلغارستان را ببینید که جیانی را خرید و چهار ساله قرارداد بست، آیا آنها سال اول قهرمان شدند؟ خیلی هم نتیجه بدی گرفت و اگر ما خوب بازی میکردیم آنها فقط میتوانستند یک برد داشته باشند آن هم مقابل تیم سوم آمریکا. اگر ما در یک روز نرمال بازی میکردیم آنها فقط یک برد میآوردند. ما در روز بدمان بودیم و ما را بردند.
*پیاتزا باید ذهن مریضمان را درمان کند
دم میلاد تقوی گرم که یک مربی خوب پیدا کرد. دوم اینکه باز هم دمش گرم که به او فرصت داد. وقتی تو در همچین شرایطی هستی، تقریبا یک سال زمان میبرد سرمربی تیم ملی و یک کسی مثل پیاتزا بیاید بازیکنانش را بشناسد و این فکرهای سست و مریض را از ذهن بازیکنان پاک کند. ذهن مریض چیست؟ اینکه بیاید بازیکنی که باخت را قبول داشته، به او بفهماند حریف از مریخ نیامده، فقط خوب بازی کرده. مثلا اگر ما دو ساعت تمرین کردیم حریف سه ساعت تمرین کرده. یعنی فشار و زمان تمرین باید بیشتر از آنها باشد و کمتر نباشد. بعد از دو سال که بیشتر فشار آوردیم، تازه ما به 60-70 درصدی آن تیمها میرسیم. حریف سه ساعت تمرین کرده، ما باید 5 ساعت تمرین کنیم. اگر او یک جلسه تمرین میکند، ما دو جلسه تمرین کنیم، ما به 60-70 درصدی آن تیم میرسیم، منظورم تیمهایی مثل اسلوونی و لهستان و... است. تازه اگر آنها یک جلسه تمرین کنند و ما دو جلسه. آنها باید کم کاری کنند و ما اضافه تمرین کنیم. اگر آنها راه خودشان را بروند و ما هم راه خودمان را برویم، بیشتر هم عقب خواهیم افتاد. با ایده و تمرینات خوب، باید کار کنیم. شما باید در تمرین ایده داشته باشید. من روبرتو پیاتز را میشناسم و میدانم چقدر در ذهنش ایده دارد. خیلی از مربیان چنین ایدههایی را در ذهن ندارند. من اگر کسی را نشناسم، چنین صحبتهایی را نخواهم زد.
*میگفتند اگر بروند پلیآف کلاهشان را میاندازند هوا
قبل از اینکه ما لیگ را شروع کنیم خیلی از باشگاههای لهستانی میگفتند تیم ما اگر بتواند بیاید پلی آف، اینها کلاهشان را میاندازند آسمان، اما باشگاه ما برنامه خوبی داشت. ما مقابل تیم قهرمان لهستان، تیم ورونا ایتالیا که در فینال جام حذفی ایتالیا بود، بازی کردیم. ما نیامدیم مقابل تیم دسته اولی لیگ لهستان بازی دوستانه داشته باشیم. زاویرچه یکی از تیمهای خوب دنیاست، سال اولی که من بلخاتوف بودم، تیم زاویرچه در دسته یک حضور داشت. سال بعد آمد در لیگ برتر، فکر میکنم دهم شدند. سال دوم دو رده بالا آمد و سال سوم به پلی آف صعود کرد. سال چهارم هم بهتر شد و خوب بازی کرد. سال پنجمی که من بلخاتچف بودم، زاویرچه سوم شد. این یعنی برنامه. من سپس رفتم میلانو و زاویرچه در بازی فینال بازی کرد. من پارسال روسیه بودم و زاویرچه نایب قهرمان شد و الان هم که تیمشان را میبینید. چند سال طول کشید این تیم شکل بگیرد؟ هشت سال طول کشید تا آنها فقط یک سوپرجام بگیرند.
مسئولین زاویرچه مگر همان مسئولینی نیستند که تیم در لیگ یک حضور داشت؟ میتوانستند بگویند ما سه میلیون یورو میآوریم قهرمان جهان شویم، بله یک سال میشود اما سال بعد نه. انگار پولتان را ریختید در آتش.
*در مورد پیاتزا نباید عجول و زیادهخواه باشیم
ما پیاتزا را آوردیم که یکی از بهترین مربیان دنیاست؛ بقیهاش؟ ما میخواهیم در لیگ ملتهای 2025 به نیمه نهایی صعود کنیم. اوکی مشکلی نیست و ما این پتانسیل را داریم که چنین کاری کنیم. بازیکنان ما الان در سری آ، پلاس لیگا و... بازی میکنند و این پتانسیل را دارند. اما یک سوال دارم، در سال اولی که ما این همه نتایج بد کسب کردیم، برای سال اول یکم زیاده خواهی نیست؟ من میگویم اگر ناگهان بالا برویم و از پله اول نردبان به پله دهم صعود کنیم، ممکن است پله دهم بشکند و به پله چهارم بیفتید. این یعنی خودتان را نابود کردید. یعنی شما سه پله بالا رفتید اما خودتان حس نمیکنید، چون میگویید من تا پله دهم رفتم و ناگهان به پله چهارم افتادم، پس افت کردم. اما اگر کم کم به پله دوم و سوم بروید قدر پله چهارم را هم میدانید. اگر پله چهارم را رد کنید میروید پله هفتم و خوشحال میشوید. اینطور اگر پایین هم بیاید میگویید اوکی یک سال اتفاق بد رخ داده و با خیال راحت و ذهن برنده، برمیگردم. الان تیم ملی ما هم چنین جریانی دارد. ما امسال میتوانیم بهترین نتیجه را بگیریم اما بعد از این همه شکست و ناامیدی و اتفاق بد، ممکن است شما یک سال خوب داشته باشید و مثلا سال بعدش هشتم شوید. آنوقت بازیکنان دوباره به همان روزهای بد برخواهند گشت و دوباره انتقادات به سمت پیاتزا و رئیس فدراسیون و بازیکنان خواهند آمد. میگویند شما به درد نمیخورید و بازیکنان باید بروند گم بشوند و سرمربی و رئیس فدراسیون عوض شود.
*باید طی 7،6 سال جزء ابرقدرتهای دنیا شویم
ما لیگ ملتها سال گذشته چهاردهم شدیم و اگر امسال بیاییم یازدهم شویم، درست است که نتیجه خوبی نیست اما باید از این دیدگاه نگاه کنیم که ما سه پله بالا رفتیم. در عرض یکی دو ماهی که سرمربی جدید آوردیم، سه پله بالا رفتیم. سال بعد اگر از یازدهمی بشویم هشتم، یعنی نسبت به دو سال 8 پله صعود کردیم. شما باید به قضیه اینطور نگاه کنید، نه اینکه از چهاردهمی بیاییم بشویم دوم. باز هم میگویم غیرممکن نیست، همه چیز ممکن است و هرچیزی احتمال دارد اتفاق بیفتد اما اگر اصولی و منطقی بخواهیم نگاه کنیم، این است که از چهاردهمی بیاییم دهم یازدهم و همینطور کمکم بالا برویم و طی شش هفت سال، یکی از ابر قدرتهای دنیا شدیم. بعد برمیگردید گذشته را نگاه میکنید میگویید ما از آنجا به اینجا رسیدیم و دم همه ما گرم. دم مربی و رئیس فدراسیون و هوادار و رسانه گرم. اما اگر امسال سوم شویم و بعد نهم شویم، یعنی یک جای کار ایراد دارد.
*لهستانیها و برزیلیها هم مثل ما خدا دارند
این یعنی هر وقت دلت میخواهد خوب بازی میکنی و هر وقت دلت نخواست خوب بازی نمیکنی. یعنی هیچ سیستم نداری. اینطوری جلو میروی انگار به خدا توکل کردی و خودت هیچ کاری نمیکنی. هیچکدام از تیمهای دنیا اینطور نیستند که فقط به خدا توکل کنند، خدا برای همه است و برزیلی و لهستانی و... هم خدا دارند. یک جا شما باید زحمت بکشید و به خدا توکل کنید. خدا هم میگوید من به تو عقل و بدن سالم دادم که زحمت بکشی. اگر اینطور باشد میلاد عبادیپور باید بنشیند در خانه و بگوید ماهی برای من صد هزار دلار پول بیاور، اینطور که نمیشود و باید زحمت بکشی.
*به روبرتو پیاتزا باور دارم
اولین چیز این است که پیاتزا باید افکار منفی و بد را درمان کند. افکاری که در ذهن بازیکنان است و من مطمئنم این کار را انجام خواهد داد. من به او باور دارم و میدانم این کار را انجام خواهد داد. ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، قبل از لیگ ملتها و مهمترین تورنمنتهای سال آینده، باید دو سه بازی دوستانه مقابل تیمهای قدرتمند داشته باشیم. ما اگر بخواهیم جلوی چین و بلغارستان و ترکیه بازی دوستانه کنیم، ما البته به آنها احترام میگذاریم اما آنها همسطح ما هستند.
*به جای بردن چین و کره به آمریکا و برزیل ببازیم
من اگر بخواهم جلوی تیم هم سطح بازی کنم چرا باید جلوی برزیل و آمریکا زور بزنم؟ میروم جلوی قطر و هند و استرالیا و چین زور میزنم و میبرم و پیش خودم میگویم بهترین هستم. ما باید جلوی ایتالیا و صربستان و لهستان و ژاپن بازی دوستانه کنیم نه چین. من حتی اسلوونی و صربستان الان را هم قبول ندارم. بالاخره صربستان یک دوره همه تیمها را درب و داغان میکرد اما الان دیگر تیم سابق نیست. من اگر بخواهم جلوی اسلوونی بازی دوستانه کنم که ایتالیا گزینه بهتری است. من ایتالیا و برزیل و لهستان و ژاپن را به اسلوونی و صربستان و چین ترجیح میدهم. تو باید باورهایت را اینطور بسازی و ذهن بازیکنان خودت را اینطور آماده کنی.
اگر جلوی آمریکا ببازی میگویی جلوی تیم سوم المپیک باختم. ما باید مقابل تیمی بازی کنیم که استرس زا نباشد. مثلاً اگر بیایم با چین یا صربستان که هم سطح خودمان هستند بازی کنیم و ببازیم ترس را به جانمان میاندازد پس ترجیح میدهم که این بازی تدارکاتی مقابل تیم قدرتمندی مثل برزیل یا لهستان باشد.
*من همان میلاد عبادیپور پارسال هستم
بحث را به آن سمتها که مثلاً اگر آقای عطایی من را خط میزد یا نمیزد به المپیک میرفتیم یا نمیرفتیم نبریم. شاید اصلاً مرا خط نمیزد و ما بدترین بازیهایمان را انجام میدادیم. من میلاد عبادیپور همان میلاد عبادیپور پارسال هستم. ما در روسیه هم تیم بسیار خوبی داشتیم اما یک سری اتفاقات افتاد که موفق نشدیم. در میلانو که بودیم همه گفتند اگر این تیم به پلی آف برود خیلی خوب است. ما هشتم شدیم و در پلی آف به پروجا خوردیم. همه میگفتند که هر سه بازی را مقابل پروجا شکست میخوریم و نابود میشویم. اما ما آمدیم و پروجا را بردیم.
*همان بازیکنی هستم که میگفتند والیبالش تمام شده
یک ضرب المثل فارسی داریم که میگوییم خورشید هیچوقت پشت ابر نمیماند. من میلاد عبادیپور همان بازیکن سالهای آخر اسکرابلخاتوف هستم که همه میگفتند این والیبالش در حال تمام شدن است و فیزیکش به هم ریخته است. من همان میلاد هستم تازه آن موقع ۲۶ سالم بود و حالا ۳۱ سال دارم. اگر بخواهیم اینطوری حساب کنیم آن موقع باید اوج من میبود و حالا هم باید والیبالم تمام میشد.
*مردم حق داشتند به والیبال پشت کنند
باز هم میگویم همیشه آفتاب که پشت ابر نمیماند. مثلاً ما دو سال بسیار تلخ را در تیم ملی داشتیم و خیلی از بازیهایی را که باید میبردیم را شکست خوردیم. خیلی اتفاقات بدی برایمان افتاد و بسیاری از مردم به والیبال پشت کردند. البته با این نتایجی که ما کسب کرده بودیم کاملاً حق با آنها بود و شاید اگر من خودم هم بودم والیبال نگاه نمیکردم. ولی همیشه که قرار نیست اینجوری بماند و بالاخره خوشبختی هم در خانه ما را میزند.
*سعید و سید چه ربطی به هم دارند
خیلیها میآیند مثلاً سعید معروف را با سید محمد موسوی یا امیر غفور مقایسه میکنند. این قیاس کاملا اشتباه است چون سعید معروف پاسور است و محمد موسوی سرعتی زن. نمیآیند بگویند که سعید معروف در پست خودش بهترین است و سید محمد موسوی هم در پست خودش فوق العاده است. میآیند و میگویند سعید بهتر است یا سید. اصلاً این دوتا چه ربطی به همدیگر دارند.
*اینجا اسپکر محبوب میشود و دریافت کننده منفور
در تیم ملی ما همیشه یک سری اتفاقات بدی میافتد که امیدوارم آقای پیاتزا آن را درست کند. حتی این اتفاق در زمان خولیو ولاسکو نیز به وجود آمد و آن این بود که مثلاً در پست دریافت کننده یکی از بازیکنان این پست میآید و خودش را فدا میکند و میآید دریافت کل تیم را میزند. یک سری از دریافت کنندهها هم آزاد هستند فقط برای اسپک و سرویس و دفاع. حالا از شما میپرسم کدام بازیکن بیشتر به چشم میآید؟ قطعاً آن کسی که اسپک میزند. حالا کدام بازیکن منفور میشود؟ آن کسی که همه دریافتها را انجام میدهد. نباید هم کسی میلاد عبادیپور را ببیند چون اینطور حرفهای به قضیه نگاه نمیشود و همه فقط ظاهر داستان را میبینند.
*در این سالها فقط جور بقیه را کشیدم
یک صحنه خیلی در فضای مجازی وایرال شده را برای شما مثال میزنم. جایی که با لهستان در المپیک بازی داشتیم. لئون سرویس میزند، من دریافت میکنم، سعید معروف دوباره به خودم پاس میدهد و من به دست دفاع میزنم و در نهایت سعید به امیر غفور پاس میدهد و او امتیاز میگیرد. شما بروید آن ویدیو را نگاه کنید و ببینید که من از کجا دریافت را انجام میدهم. من لاین خودم را رها کردم در حالی که اصلاً وظیفه من نبود آنجا باشم و دریافت را انجام دهم. من هم مثل همه بازیکنان هم پست خودم فقط مسئول دریافت و حمله خودم هستم ولی چندین سال است که این اتفاق در تیم ملی ما میافتد و آن این است که میگویند تو باید دریافت را بزنی و دیگری اسپک بزند. چرا یکی دیگر نباید دریافت تیم را بزند و من اسپک بزنم. میگویند نه، نه چون آن نفر دیگر از نظر اسپک بهتر است. این به من چه ربطی دارد؟ اگر از نظر اسپک خوب است بیاید دریافتش را هم درست کند. اگر آن طرف دریافتش را بهتر کند فضای من نیز بیشتر میشود تا بتوانم در حمله شرکت کنم. من در واقع جور یک نفر دیگر را میکشم و مثلاً وقتی لئون پشت خط سرویس میرود و از ساعد من امتیاز میگیرد آخر میآیند میگویند ببینید والیبالش در حال تمام شدن است. شما اگر اسپک نزنی سرویس هم نمیتوانی بزنی. وقتی در یک بازی ۵ ست ۱۰ تا پاس میگیری و ۳۰ دریافت انجام میدهی، مسلماً تو از بازی خارج میشوی.
*این میلاد همان بهترین اسپکر جام بین قارهای است
الان چرا همه میگویند میلاد ترکانده؟ نه میلاد نترکانده، میلاد همان بازیکنی است که چند سال پیش بهترین اسپکر جام بین قارهای شد. برای اولین بار در تاریخ والیبال ایران ما مدال جهانی گرفتیم و من آنجا بهترین اسپکر شدم. میلاد آنجا بهترین اسپکر مسابقات شد نه بهترین دریافت کننده. وقتی شما در یک بازی ۱۰ پاس میگیرید و آن یکی دریافت کننده ۳۵ پاس میگیرد و پشت خط زن ۴۰ پاس آخر میآیند از من متنفر میشوند دیگر. شما حتی اگر همه ۱۰ اسپک را هم تبدیل به امتیاز کنید کلاً ۱۰ امتیاز گرفتهاید. آن دریافت کننده دیگر که ۳۰ پاس میگیرد اگر نصف این پاسها را به امتیاز تبدیل کند و موفقیت ۵۰ درصدی داشته باشد ۱۵ امتیاز میگیرد و همه میگویند آن عملکرد بهتری داشته است.
*رونالدو هم بدون کمک دیگران رونالدو نمیشد
مردم وقتی اینگونه به مسئله نگاه میکنند حق دارند که بخواهند از من متنفر باشند. کسی نمیآید این چیزها را بگوید. این هم یکی دیگر از مشکلات ماست. آنهایی که تخصصی والیبال را نگاه میکنند این چیزها را متوجه میشوند. من البته اینها را به دل نمیگیرم چون میدانم آنهایی که حرفهای والیبال را نگاه میکنند همه این چیزها را متوجه میشوند. برای شما کریستیانو رونالدو را مثال میزنم. بقیه بازیکنان تلاش میکنند و توپ را به او میرسانند و این بازیکن هم گل میزند. الان ما باید بیایم و بگوییم که راموس کیست؟ بنزما و مارسلو اصلاً به درد نمیخورند، فقط رونالدو؛ اگر اینها دور و بر رونالدو نباشند، آیا او میتواند بازی کند؟
*فرهاد قائمی هم مثل من یک قربانی بود
سعید معروف جزء بهترینهای دنیا بود و در این شکی هم نیست. سید محمد موسوی هم جزء بهترینهای دنیا بود و در این هم شکی نیست. غفور و محمودی هم همینطور. ولی من یک سوال از شما دارم؛ والیبال اول از کجا شروع میشود؟ والیبال اول از همه از دریافت شروع میشود. اگر دریافت به سعید نرسد او چطور میخواهد پاس بدهد؟ وقتی دریافت میرسد سعید معروف میتواند مهارتهای خودش را نشان دهد. محمد موسوی یکی از بازیکنانی بود که سرعت توپهای خیلی بالایی داشت و سرعتی زنانی مثل او در دنیا انگشت شمار هستند ولی اگر دریافت خوب به سعید معروف نمیرسید و او به خوبی به محمد موسوی پاس نمیداد آیا او باز هم محمد موسوی میشد؟ یا در مورد پشت خط زنها هم همینطور؛ اگر توپ خوب نمیرسید آیا مثلاً امیر غفور و شهرام محمودی میتوانستند آن همه امتیاز کسب کنند؟ نه چون والیبال یک ورزش تیمی است. من مطمئنم که هنوز هم فرهاد قائمی میتوانست در لیگ ایران جزء بهترینها باشد، ولی او هم قربانی قوانین اشتباهی شد که ما در تیم ملی داشتیم و داریم. به او هم میگفتند آقا تو دریافتت خوب است، بیا نصف زمین را دریافت بزن و مثلاً میلاد عبادیپور اسپک بزند. بعد فرهاد قائمی آنقدر اسپک نمیزند و خود به خود اسپک زدن یادش میرود.
*حتی اروین انگاپت هم اینطوری دریافت نمیکند
شما یک بازیکن را در کل دنیا برای من مثال بزن که اینطوری نصف زمین را دریافت میزند. شما مثلاً میگویید اروین انگاپت؟ بروید و ببینید چقدر نصف زمین را دریافت میزند. میگویید کلونات یا لئون؟ بروید و ببینید چقدر نصف زمین را دریافت میزند. کدام یک از دریافت کنندههای دنیا را برای شما مثال بزنم. بروید ببینید کی اروین انگاپت سرویس ۱۳۰ کیلومتری را در وسط زمین دریافت کرده و بعد رفته از منطقه ۴ اسپک زده است. هر کدام از این بازیکنان یک سال چنین کاری کنند والیبالشان تمام میشود.
*در والیبال ایران همه چیز برعکس است
متاسفانه در کشور ما یک مربی نیامده و بگوید آقای عبادیپور شما کار خودت را انجام میدهی، آقای مثلاً صالحی، نصری، میرزا جانپور یا هر کس دیگر شما هم کار خودت را انجام میدهی و لیبرو هم میآید نصف زمین را دریافت میکند به خاطر اینکه لیبرو تنها کارش دریافت کردن و توپگیری است. لیبرو بیشترین فضا را میگیرد و طبیعتاً دریافت کنندههای من آزادتر هستند تا اسپک بزنند اما در تیم ملی ایران همه اینها برعکس است؛ نصف زمین را لیبرو میزند و نصف دیگر را باید آن دریافت کنندهای که دریافت بهتری دارد بزند.
*خودم را تباه کنم که یک نفر دیگر میلیاردی پول بگیرد؟
چرا؟ چون شما دریافتت خوب است باید خودت را قربانی این قضیه کنی تا یکی دیگر اسپک بزند و او بهترین بازیکن ایران شود. این چیزی است که در ایران داریم. فردا شما 100 هزار یورو قرارداد میبندی و اسپکر 350 هزار یورو و میگویند اشکالی ندارد. نه! اشکال دارد چون او برای زندگی خودش میجنگد و من هم برای زندگی خودم. اگر قرار بر این باشد که من خودم را تباه کنم و در آخر چیزی هم عاید من نشود، خوب نیست.