همشهری آنلاین؛ حوادث: اوایل امسال صاحب یک طلافروشی در تهران به اداره پلیس رفت و از زن و مردی شکایت کرد که سرش را کلاه گذاشته بود. او گفت: زن و مردی که ظاهری موجه داشتند قدم در مغازه ام گذاشتند تا شمش طلایی که داشتند را بفروشند و به جای آن سرویس طلا بخرند. شمش ها، اصلا تقلبی به نظر نمی رسید، ضمن اینکه مرد جوان هم می گفت در کار خرید و فروش طلا کیفی بوده و در حال حاضر در کارگاه طلاسازی کار می کند. حتی می گفت در کشور ایتالیا دوره طلاسازی را گذرانده است. آنها با چرب زبانی اعتمادم را جلب کردند و در قبال فروش شمش های طلا، دو سرویس طلا خریدند و رفتند. وی ادامه داد: فردای آن روز بود که متوجه شدم شمش ها تقلبی است. مقدار کمی طلا یعنی روکش شمش ها طلا بود و بقیه مس و برنج. آنجا بود که متوجه شدم در دام کلاهبرداران حرفه ای گرفتار شده ام و در حدود یک میلیارد تومان خسارت به من وارد شده بود.
کلاهبرداری های سریالی
با شکایت مرد طلافروش، پرونده ای در اداره کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران تشکیل شد و گروهی از ماموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری زن و مرد شیاد آغاز کردند. تصویر هردوی آنها به دست آمد اما سابقه ای از این دو نفر در سیستم ثبت نشده بود. این یعنی هردوی آنها، تازه کار بوده و برای نخستین بار بود که پا در دنیای تبهکاران گذاشته بودند. با این وجود آنها شماره پلاک ماشینشان را که در نزدیکی طلافروش پارک کرده، مخدوش کرده بودند تا شناسایی نشوند. در این شرایط کار پلیس دشوارتر می شد، با این وجود اقدامات اطلاعاتی برای شناسایی و دستگیری متهمان ادامه داشت تا اینکه بیش از ۱۰ طلافروش دیگر در تهران به اداره پلیس رفتند و از زن و مرد تبهکار شکایت کردند. طلافروش ها می گفتند که زن و مرد شیاد، سرشان را کلاه گذاشته و به بهانه فروش شمش های تقلبی با روکش طلا و معاوضه آن با سرویس طلا، نقشه کلاهبرداری خود را پیش برده بودند. مبلغ کلاهبرداری این دو نفر از ۳۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان بود.
طلافروش زیرک
با توجه به سریالی بودن، نقشه زن و مرد کلاهبردار، اتحادیه طلافروشی، تصویر متهمان را در اختیار صنف طلافروشان قرار داد تا چنانچه با آنها مواجه شد، پلیس را در جریان قرار بدهد. زن و مرد جوان هربار چهره خود را تغییر می دادند اما در این مورد خیلی ماهرانه عمل نمی کردند و چهره شان قابل شناسایی بود. گاهی هم مرد جوان با زن دیگری راهی طلافروش ها می شد و این نشان می داد دو زن در این سناریو، نقش دارند تا اینکه چند روز قبل زن و مردی به یک مغازه طلافروشی در تهران رفتند اما وی آنها را شناخت و با پلیس تماس گرفت. همین کافی بود تا زن و مرد جوان دستگیر شوند.
حل معما
آنها که با یکدیگر زن و شوهر هستند، اعتراف کردند که پشت پرده ماجرا دو طلاساز هستند. زوج جوان از سوی مردان طلاساز استخدام شده بودند تا با فروش شمش های تقلبی، سر طلافروش ها را کلاه بگذارند. هر از گاهی هم (وقتی زن جوان مریض یا سرکار بود) همسر یکی از طلاساز ها با مرد کلاهبردار همراه می شد. به این ترتیب با اعتراف زن و مرد جوان، دو طلاساز و همسر یکی از آنها به اتهام کلاهبرداری های سریالی بازداشت شدند. تحقیقات تکمیلی برای شناسایی جرایم احتمالی دیگر از سه مرد و دو زن دستگیر شده توسط ماموران اداره آگاهی تهران ادامه دارد.
طمع
طراح این نقشه کلاهبرداری یک مرد طلاساز است که در شمال پایتخت کارگاه طلاسازی دارد. او تصور می کرد که هرگز دستگیر نخواهد شد اما تصورش اشتباه از آب در آمد. گفت و گو با وی را می خوانید.
چنین نقشه ای چطور به ذهنت خطور کرد؟
از وقتی با افزایش قیمت طلا مواجه شدم و تصمیم گرفتم در کارگاهم، طلای تقلبی درست کنم تا پول بیشتری به جیب بزنم. درواقع اگر بخواهم بهتر بگویم، طمع کار دستم داد.
چطور طلای تقلبی درست می کردی؟ فکر نمی کردی طلافروش ها متوجه شوند؟
کارم خیلی حرفه ای و تمیز بود. خودم سالهاست که کارگاه طلاسازی دارم. حتی در کشور ایتالیا دوره دیده ام. البته کارگاه را با یکی از دوستانم شریک هستم. در کارگاه، طلای تقلبی درست می کردم و حتی کد طلا را هم جعل و ثبتش می کردم تا کسی شک نکند. سپس زوج جوانی را استخدام کردم برای فروش شمش های تقلبی. هرازگاهی هم همسر شریکم در کار فروش طلاها همراه می شد.
آنها هم ازنقشه کلاهبرداری خبر داشتند؟
شریکم که خودش با هم همکاری می کرد و خبر داشت اما همسرش را نمی دانم. زوج جوان هم بی خبر بودند اما روزی که به آنها گفتم چهره شان را تغییر بدهند، به ماجرا مشکوک شدند. با این حال حرفی به آنها نزدم. زن و شوهر جوان هم به فکر پول خود بودند و خیلی کنجکاوی و کنکاش نکردند.
با طلاهای سرقتی چه می کردی؟
همه را تبدیل به سکه کرده ام تا ماجرا لو نرود اما خب در نهایت لو رفتم.
مبلغ کلاهبرداری ات چقدر شد؟
بیش از ۱۰ طلافروش را به دام انداختیم. دقیق نمی دانم از یک نفر ۳۰۰ میلیون. از یک نفر یک میلیارد، یکی دیگر ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون تومان. دیگر خودتان تصور کنید حدودی چقدر می شود.
فکر نمی کردی لو بروید؟
راستش اصلا فکرش را نمی کردم. باز هم تاکید می کنم که طمع کار دستمان داد. خیلی پشیمانم که آبرویمان رفته است و باید به زندان برویم.