گروه ساجد دفاعپرس: وصیتنامههای شهدا چراغ راهی است که این روزها پس از گذشت سالها از پایان جنگ تحمیلی، همچنان راه را برای کسانی که میخواهند پای خود را جای پای شهدا بگذارند، مشخص میکند. در این راستا، یکی از شهدایی که در وصیتنامه او نکات ارزندهای مییابیم، شهید «سلیم حقی» است؛ شهیدی که متولد سال ۱۳۴۵ در هشترود بود و با شروع جنگ تحمیلی، کار لوسترسازی را رها کرده و به عنوان بسیجی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت، تا اینکه سرانجام بیست و دوم تیر سال ۱۳۶۷، در ابوقریب به شهادت رسید.
این شهید والامقام در فرازی از وصیتنامه خود تأکید کرده است: «برادران عزیز دینی، کسانی که با آنها عقد اخوت بستهام از همه آنها میخواهم که مرا حلال کنند؛ اول بهخاطر اینکه شاید حق برادری در حق آنها نکرده باشم و از آنها میخواهم که برایم بیشتر طلب مغفرت کنند؛ زیراکه قیامت اکثر ما دستخالی هستیم، مگر به شفاعت ائمه و دوستان شهیدمان و از همه آنها میخواهم که در همه کار بهیاد خدا باشند و در میهمانیهای پرخرج شرکت نکنند و در چنین مواقعی، بهیاد فقرا باشند و همیشه سعی کنند به خانوادههای شهدا سر بزنند».
وصیتنامه شهید «سلیم حقی»
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ.
آیا وقت آن نرسیده که گرویدگان (ظاهری از باطن، بگروینند و) دلهایشان به یاد خدا خاشع گردد و به آنچه از حق نازل شده، بذل توجه کنند و مانند کسانی نباشند که پیش از این برای آنها کتاب آسمانی آمد که دوره طولانی (زمان فترت) بر آنها گذشت و دلهایشان رنگ قساوت گرفت و بسیاری از آنها فاسق و نابکار شدند؟
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان انقلاب و با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام مهدی (عج) و نائب برحقش خمینی بتشکن و با سلام بر همه خانوادههای شهدا. اسراء، مجروحین و معلولین و با سلام خدمت امت اسلام و پدر و مادر گرامیام و دوستان پاک و صدیقم و برادران بزرگوارم. انشاءالله که خداوند متعال همه ما را در زمره خالصان درگاهش قرار دهد و به همه ما توفیق دهد که در راهش برای او هجرت و جهاد کنیم. هجرت یعنی دوری گزیدن، حرکت کردن، کوچ کردن از وطن و همه را پشت سر گذاشتن و این محدود به یک زمان نیست.
برادران عزیز و گرامیام، مخصوصاً برادران عزیز بسیجی، ای کسانی که امام امیدش و دلخوشیاش به شماست؛ بیائید همگی برای یکچیز تلاش کنیم و برای یک هدف و یک راه زحمت بکشیم و آن چیز «خداوند متعال» و «در راه رضای حق» است؛ چون اگر برای رضای حق فعالیت نکنیم، اعمال ما هیچ ارزشی ندارد. پیامبر اکرم (ص) میفرماید من مهاجر میخواهم؛ اما مهاجر مخلص، من فقط دنبال این نیستم که عدهای از مکه یا جای دیگر بیایند به مدینه؛ من میخواهم کارشان لله و فی الله باشد و اگر نباشد، ارزشی ندارد. برادران عزیزم، بسیجیان عاشق، بدانید که برای رضای خدا کار کردن چقدر با لذت است؛ و چقدر لذتبختش است برای خدا سختی کشیدن و برای رضای او لبخند زدن و چقدر لحظه خوبی است آن هنگام که همه چیز برای او دیدن و همه چیز برای او بودن و بهخاطر او در خون غلطیدن و چه خوب وقتی است آن وقتی که بنده بگوید – البته خالصانه – یا رب، یا رب و خدا در جوابش بگوید لبیک، لبیک.
قضایم اسیر رضا میپسندد رضایم بدانچه قضا میپسندد
چرا دست یازم، چرا پای کوبم مرا خواجه بیدست و پا میپسندد
مردهدلانند بر روی زمین بهر چه با مرده شوم همنشین
دوستان عزیز! بدانید که دنیا به گفته قرآن کریم لهو و لعبی بیش نیست. الاای هوشیاران، بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچهای است طفلانه و لهو و عیاشی و تفاخر و خودستائی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. این حقیقت کار دنیاست و باری بدانید که دنیا جز متاع فریب و غرور، چیزی نیست.
چند سخن نیز خدمت برادران عزیز و گرامی که به حق از بطن این انقلاب هستید! برادران بسیجی شیردل و امت اسلام، انشاءالله همگی ما گوش به فرمان بدهیم و نگذاریم دستهای ناپاک، این وحدت بین ما و امام را بهم بزند و همیشه به ندای او گوش فرا دهید که تنها راه سعادت همین است و جبههها را همیشه پر نگه دارید و همیشه سعی کنید فقط به تکلیف عمل کنید. در جبهه رفتنها همیشه این را در نظر داشته باشید که ما برای پیروزی به جبهه نمیرویم؛ بلکه جهت ادای تکلیف به جبهه میرویم. برادران عزیز بسیجی! قدر یکدیگر را بدانید که بعدها تأسف نخورید؛ بسیج محل آزمایش است، محل ساخته شدن است، بسیجی ادامهدهنده راه شهداست.
از همه برادران عزیز بسیجی میخواهم که مرا حلال کنند. برادران عزیز دینی، کسانی که با آنها عقد اخوت بستهام از همه آنها میخواهم که مرا حلال کنند؛ اول بهخاطر اینکه شاید حق برادری در حق آنها نکرده باشم و از آنها میخواهم که برایم بیشتر طلب مغفرت کنند؛ زیراکه قیامت اکثر ما دستخالی هستیم، مگر به شفاعت ائمه و دوستان شهیدمان و از همه آنها میخواهم که در همه کار بهیاد خدا باشند و در میهمانیهای پرخرج شرکت نکنند و در چنین مواقعی، بهیاد فقرا باشند و همیشه سعی کنند به خانوادههای شهدا سر بزنند.
خانواده گرامیام! شماها بهخاطر من خیلی زحمت کشیدهاید و من در عوض کاری نتوانستهام برایتان انجام دهم؛ و شما ای پدر و مادر مهربانم! قامت راست نگه دارید و نگذارید غم و غصه، خمیدگی و افسردگی بیاورد و ندای «اللهاکبر و خمینی رهبر» سروده و پیام شهیدان را به مردم برسانید که همانا سخن شهیدان، پیروی کردن از خدا و قرآن و ولیفقیه است. از شما میخواهم که همچون حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) صبور و بردبار باشید، دلتان را همیشه با یاد خدا زنده نگه دارید و خوشحال و سربلند باشید که پدر و مادر شهید هستید و امید از دست ندهید و مأیوس و ناراحت از هجران من نباشید؛ چون که یأس مرگآور و حزنانگیز است.
پدر و مادر! من امانتی بودم در دست شما و وقت آن رسیده که این امانت را برای لبیکگویی به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع)، به عشق و محبت آن بزرگوار، به خدا که صاحب امانت است، برگردانید.
بدر و مادر! من جایی رفتم که همه خواهند رفت؛ جایی که بهترین رفقای خوب و عزیزان رفتند؛ من هم به همراه آنها به پیشگاه و دیار خدا رفتم. پدر و مادر عزیزم! میدانم که شماها را خیلی اذیت کردم و خیلی شماها را زحمت دادهام و هر موقع از من کاری خواستید انجام بدهم، از آن کار خودداری کردم؛ از شما عاجزانه میخواهم که مرا ببخشید که خیلی گناهکارم و بارگناهم بیش از حد میباشد؛ و برایم طلب مغفرت کنید. پدر و مادرم در مقابل همه نافرمانیها و بدیها که در حق شما کردم، در عوض شما به من مهربانی کردید؛ خلاصه از شما میخواهم که مرا حلال کنید و همچنین از همه دوستان و آشنایان و فامیلها میخواهم که مرا حلال کنند و در آخر از شما میخواهم که برای من گریه نکنید و هروقت خواستید برای من گریه بکنید، به یاد مصیبتهای خانم فاطمه (س) [بیافتید]و برای او گریه کنید که با ارزشتر است.
خدایا، خدایا؛ تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
بسیجی عاشق. الحقیر سلیم حقی
انتهای پیام/ 113
∎