شناسهٔ خبر: 69735983 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

دیالوگ های ماندگار سریال پیکی بلایندرز (کاری از حزب پیکی بلایندرز)

صاحب‌خبر -

الفی: درک و فهم یه چیز خیلی ارزشمنده این طور نیست دوست من؟ و معمولا خیلی دیر سراغ آدما میاد

***

الفی: از کی تا حالا نیاز به توجیه کردن پیدا کردی تامی؟
توماس شلبی: از وقتی وارد سیاست شدم!

***

الفی: اون بیدار می شه، مسلمه که دیگه دندونی براش باقی نمی مونه اما به خاطر این اتفاق مرد عاقل تری می شه.

***

سرگرد کمپل: مردایی مثل ما، آقای شلبی! همیشه تنها می مونن.

***

گریس: تو فکر می کنی من یه زن هرزه ام؟
توماس شلبی: همه ما هرزه هستیم گریس، فقط بخش های مختلف خودمون رو می فروشیم.

***

گریس: امیدوارم قبل از این که شیطان بفهمه مُردی بتونی نیم ساعت رو توی بهشت بگذرونی

***

پلی گری: گاهی زن ها مجبورن مسئولیت همه چی رو به عهده بگیرن، درست مثل زمان جنگ.

***

پلی گری: هرگز با پیکی بلایندرز در نیفت

کرلی: تامی چیکار می کنی؟
توماس شلبی: فضولات حیوونا رو بیل می زنم، درست مثل خودت
کرلی: تو چرا؟
توماس شلبی: برای این که به یاد خودم بیارم که اگه اینی که الان هستم نبودم، چی می شدم

***

توماس شلبی: یه زنی هم بود … آره یه زنی … که دوستش دارم و بهش نزدیک شده بودم، تقریبا همه چیزو گرفته بودم

***

سرگرد کمپل: پایان زندگی با یه طناب … سرنوشت این مرد از همون شب تولدش بوده.

***

توماس شلبی خطاب به سرگرد کمپل: به نظرم زخم با شلیک گلوله یه زن به همون اندازه ایه که یه مرد بهت شلیک کنه، فقط خجالت آورتره!

***

توماس شلبی: یه بار بهم گفتی هیچ وقت هیچ کس عاشق مردایی مثل ما نمی شه اما اون (گریس) منو دوست داره و تنها چیزی که نصیب تو شد یه گلوله بود.

***

توماس شلبی: اون (گریس) به گذشته تعلق داره، گذشته برام اهمیت نداره، آینده هم دیگه برام مهم نیست.

***

توماس شلبی: دروغ سریع تر از حقیقت پخش می شه

***

توماس شلبی: مدت ها پیش یاد گرفتم از دشمنام متنفر باشم، اما هیچ وقت یکی از اونا رو دوست نداشتم

***

توماس شلبی: اون (روح گریس) این جا کنارمه و بهم می گه به این آدما اعتماد نکن.

***

پلی گری: وقتی که دیگه مُردی، اونوقته که آزاد می شی

***

آرتور شلبی: کی می خواد توی بهشت باشه ها؟ کی می خواد توی بهشت باشه وقتی می تونی آدما رو به جهنم بفرستی؟

***

گریس: تو که راز منو به کسی نمی گی؟
توماس شلبی: فکر می کنی من با آدما درد و دل می کنم؟