جوان آنلاین: «آمنه رمضانی» نویسنده داستانهای کودکان، متولد ۱۳۶۱ و اهل بوشهر است. وی از نویسندگان، شاعران و محققان بسیار فعال جنوبی است که بیشتر آثار نوشتاری او به زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی و روسی ترجمه شده است. اولین کتاب آمنه رمضانی، مجموعه اشعار وی به نام «ایمان به آرزوی سنگ» درسال ۱۳۸۳چاپ و منتشر شد. اثر بعدی وی مجموعه «بهاره» است که در سال ۱۳۹۱ در تیراژ ۱۵۰هزار جلد به چاپ رسید. رمضانی این اثرش را از دل ارتباط با کودکانی برگرفته که در کودکستان به عنوان مربی با آنها زندگی کرده است. این مجموعه از دانشگاه کارولینای شمالی به عنوان مجموعه کتاب کودک برتر شناخته شده و از سوی مؤسسه نابینایان رودکی نیز برای روشندلان به خط بریل به چاپ رسیده است. تألیفات وی بیش از ۲۰ اثر در موضوعات مختلف را دربرمیگیرد. به اعتقاد وی تصویرگری به اندازه نویسندگی در کتابهای کودکان اهمیت دارد و یک تصویرگر حکم نویسنده دوم کتاب کودک را دارد. گفتوگوی «جوان» با این نویسنده را میخوانید.
چطور میتوان کودک را با کتاب دوست و آشنا و این رفاقت را ماندگار کرد؟
میدانیم بهترین الگوی رفتاری برای بچهها بزرگترها به خصوص والدین هستند، پس وقتی والدین اهل کتاب خواندن باشند، بچهها مانند دیگر کارها، آن را میبینند و یاد میگیرند. جدای از این بحث، ما باید در انتخاب کتابها دقت زیادی داشته باشیم. باید کتابهای خارج درس از دسته کتابهایی باشد که کودک احساس کند این کتاب با کتابی که خاطرات منفی، نمره، مشق و درس دارد تفاوت دارد و همین حس رفاقت را برای او زنده میکند. این دسته از کتابها میتواند ویژگیهای خاصی داشته باشد که مورد علاقه کودکان قرار گیرد. به طور مثال کتابهایی همراه با تصویر و کتابهای تعاملی مثل کتابهایی همراه با عروسک و بازی که کودکان با آن ارتباط تنگاتنگی پیدا میکنند. همچنین کتابهایی با صفحات تاشو و کشویی.
با توجه به تجربه سالها کار برای کودک و نوجوان بگویید، داستان برای کودکان جذابتر است یا شعر؟ چرا؟
نمیتوان از یک مورد اسم برد. هر کدام دنیای خودشان را دارند. شعر آهنگین است و بعد از مدتی مدام بر زبان کودکان با دنیایی از معنای آن تکرار میشود، اما وقتی یک داستان برای کودک تعریف میشود یا خودش میخواند، چنان غرق در داستان میشود که با شخصیتهای آن داستان ارتباط میگیرد و با تعاملی که برایش ایجاد میشود، خودش نیز خلق اثر و داستانپردازی میکند. میتوان گفت داستان نسبت به شعر قدرت تخیل بیشتری ایجاد میکند.
با توجه به ماندگاری اثر کتابخوانی در کودکان، چقدر نویسندگان کتاب کودک را به اهمیت هویت ایرانی – ملی توصیه میکنید تا این هویت به کودکان منتقل شود؟
کودکان آیندهسازان و میراثداران فرهنگ ما هستند و میراث فرهنگی فردای ما در دستان کودکان امروز قرار خواهد گرفت. یک نویسنده باید به اینکه در چه کشوری با چه هویتی ملی و دینی زندگی میکند، توجه کند و برایش اهمیت داشته باشد برای چه کودکانی مینویسد. باید به این نکته توجه داشته باشد که کودکان امروز قرار است فردا روزی از نوشتههایشان تأثیر بپذیرند و مسیر زندگیشان را پیدا کنند؛ لذا این نوشتهها کلمه به کلمه چراغ مسیر زندگیشان خواهد شد. آنها به عنوان یک نویسنده باید به اینکه بچهها باید با هویت ایرانی– اسلامی در این کشور بزرگ شوند، با مردم این کشور ارتباط برقرار کنند و ارتباطهای اجتماعی، فردیشان را شکل دهند، اعتقاد داشته باشد و اینکه با آنچه در تفکرشان میگذرد رشد میکنند و با همین ارتباط گرفتنهاست که قرار است در تصمیمگیری برای خودشان و جامعه سهیم باشند. مسئله این است که من نویسنده باید متوجه باشم مستقیم یا غیرمستقیم خواسته یا ناخواسته دارم به آن کودکی که با داستان و نوشتههایم ارتباط میگیرد مسیر نشان میدهم و خط میدهم. بدانم در تصمیمهای زندگیاش مؤثر هستم و نکته قابل توجه آنکه باید به عنوان یک فرد ایرانی – اسلامی با کودکان ایرانی صحبت کنم و به او درس زندگی بیاموزم آن هم یک زندگی پایدار. به عبارتی آموزشهای پایداری که به او مسیر زندگی میآموزد و راه را تا سالها نشان میدهد.
یک نویسنده باید کتابش را ارثی از خود بداند که برای کودکان این کشور به جا میگذارد. آن وقت دلسوزی و نسبت به آن مراقبت میکند. ما به واسطه کتابهایمان این کشور و این خاک را به کودکانمان میسپاریم.
در داستان یک هدف دنبال میشود پس باید مهارت و حل مسئله آن گفته شود. ارتباط سالم با دیگران از مهارتهای زندگی است، حال نویسنده وظیفه دارد قواعد و مقرارت کشورش را بشناسد تا بداند چه چیزی را به آن کودک بیاموزد و به قدری مؤثر باشد که تا سالمندی پایدار بماند. باید نسبت به این تأثیر پایدار حساس بود و مراقبت کرد. باید بداند در ذهن بچهها چه پیامی را ثبت میکند.
ما را با اثرات مثبت کتاب و کتابخوانی کودکان آشنا کنید و بگویید کودک با کتابخوانی در برابر چه خطراتی محفوظ میماند؟
اثرات مثبت کتابخوانی زیاد است. قصه، ذهن بچه را باز میکند، قدرت تفکر او را بالا میبرد. این دسته از کودکان دایره واژگانشان بیشتر میشود و در ارتباطشان از آن واژهها بیشتر استفاده میکنند. یاد میگیرند در موقعیتهای متفاوت از کدام واژه مؤثرتر استفاده کنند؛ لذا این دانستهها کمک میکند، کودکانمان زندگی بهتری در اجتماع داشته باشند.
مهمترین موضوعی که ذهن ما بزرگترها را درگیر میکند آن است که بچهها در زمان رشد و تحصیلشان استعدادیابی نمیشوند و این فرصت به آنها داده نمیشود که خودشان را بشناسند و مهارتهای زندگی را یاد بگیرند. خواندن کتاب قصه به طور جدی این مسائل را حل میکند. کتاب داستان تنها از کار بازیگران نمیگوید بلکه نتیجه حاصل از رفتار آنها را نیز به بچهها نشان میدهد. مثلاً داستان چوپان دروغگو هم دروغگویی و هم نتیجه حاصل از دروغگویی را به کودک یاد میدهد. بنابراین کودکان در کتابهای داستان از طریق شخصیتها و اتفاقات، رفتارها را همراه با نتیجه آن رفتار میشناسند. یاد میگیرند هر رفتاری تاوانی دارد و اگر رفتار صحیح باشد یک نتیجه خوب حاصل میشود.
چقدر تصاویر صفحات کتاب و تصاویر روی جلد دفاتر مشق میتواند حاوی پیام و انتقال پیام به کودکان باشد؟
ما دو نویسنده برای کتاب کودک داریم، نویسنده اول کسی است که داستان خلق میکند و نویسنده دوم تصویرگر کتاب است. کودکان ما اگر محروم از سواد باشند، وقتی داستانی برایشان خوانده میشود با دیدن تصاویر احساس میکنند خودشان کتاب را خواندهاند. قدرتی برایشان ایجاد میشود که میتوانند آن داستان را به کمک تصاویر بخوانند. این نشان از قدرت تصویر و تعامل بین کودک و داستان است. تصاویر روی دفاتر مشق هم بدون پیام نیست. اگر شخصیتهایی مانند شخصیتهای انیمیشن یا قصهها را انتخاب کنیم، داستانهای قصه ماندگارتر میشود، یا اگر تصویر شخصیتی باشد که کودک برای بار اول آنرا میبیند، موجب آشنایی کودک با شخصیت آن تصویر میشود. اگر تصویر عروسکی ایرانی باشد باعث تداعی شخصیت آن عروسک و ماندگاری آن میشود. پس تصاویر خالی از پیام نیست، به همین دلیل در انتخاب آنها چه برای کتاب و چه برای دفاتر مشق باید دقت کرد و وسواس داشت.
به عنوان یک فعال فرهنگی در حوزه کتاب کودک و نویسندهای برای کودکان، از فعالیت والدین، مهدهای کودک، مدارس و کتابخانهها در معرفی کتاب به کودک و ارتباط آنها با کتاب رضایت دارید؟
کتابهای درسی حاوی نیازمندیهای زندگی فرزندان نیست. در کتابهای درسی جای مهارت زندگی، آشنایی با احساسات، آشنایی با دنیای اطراف و هر چیز دیگری که مسیر زندگی را در حیطه انتخاب قرار میدهد، خالی است. اینکه دانشآموزان چه چیزی را انتخاب کنند، چه شناختی از کودکان دیگر داشته باشند، حل مسئله چگونه است و... را در کتابهای درسی نمیبینیم، حتی اگر هم باشد، تأثیر زیادی ندارد. یک دلیل میتواند اهمیت بیشتر مدارس به نمره باشد و همین باعث میشود دانشآموزان به خاطر استرس همان مقدار کم مهارت در کتابها را نیاموزند. البته امروزه بسیاری از معلمان هوشیارانهتر عمل میکنند و کتابهای قصه و کتابهای غیر درسی هم تا حد زیادی جای خود را در مدارس پیدا کرده و اهمیت آنها مشخص شده است. آرزو دارم، زنگی به اسم کتاب، دقیقهای به اسم لبخند و شادی به ساعتهای تحصیلی اضافه شود.
یکی از مشکلات امروز خانوادهها شکاف نسلی است. آیا کتاب و رفاقت با کتاب میتواند تعامل مؤثری برقرار کند؟
امروز ارتباطات و مهارت کودکان ما از بازیهای گروهی، فعالیتهای جسمی و اجتماعی به فعالیتهایی با گستره انسانی کمتر، حتی تکنفره تقلیل پیدا کرده است. در خانههای بازی، پارکها، بوستانهای اسباب بازی، با وجود بازیهای گروهی، بچهها تک نفره بازی میکنند. این تنهایی در مهارتیابی بچهها مؤثر است. آنها سلام کردن را دیرتر یاد میگیرند، به همین خاطر از طریق داستانها و کتابها، میتوان مهارت را به آنها آموزش داد و شکاف نسلی را نیز حل کرد. کتابها میتواند بین کودکان و بزرگترها همزبانی ایجاد و آنچه والدین و مربیان از کودکان میخواهند را منتقل کند. این یعنی قدرت کتاب میتواند تعامل مؤثری ایجاد کند.
چه تهدیدهایی در حوزه کتاب کودک وجود دارد که باید والدین و مربیان نسبت بهآن آگاهی داشته باشند؟
والدین وقتی میخواهند کتابی را برای کودکشان تهیه کنند، باید حداقل چند صفحه از آن را ورق بزنند تا ببینند میخواهند چه دوستی را برای کودکشان انتخاب کنند و او را همنشین کودک کنند. گاهی کتابی تهیه میکنیم که مربوط به فرهنگی دیگر است و نمیتواند در رفتار و فرهنگ ما جایی داشته باشد. بعضی کتب با آموزش والدین در تناقض است، این تفاوت برای کودکان بیمعناست به همین دلیل مطلب به درستی منتقل نمیشود. این همان تضاد آموزشی و تضاد فرهنگی است. وقتی کتاب با انتظار والدین همسو نباشد نمیتواند برای فرزندان رفیق خوبی باشد؛ لذا ما یک نارفیق را برای کودکمان انتخاب کردهایم.