شناسهٔ خبر: 67359475 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: تابناک | لینک خبر

برادرکشی بی رحمانه / جابجایی جسد با کوله‌پشتی

پسر جوان پس از ۶ سال از جنایت مخوف، خودش را به اداره پلیس معرفی کرد و مدعی شد برادرش را با چاقو کشته و در کف اتاق خواب پنهان کرده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «تابناک» به نقل از رکنا، پسر ۲۶ساله با پا‌هایی لرزان وارد یکی از کلانتری‌های کرج شد و به ماموران کلانتری گفت من ۶سال پیش برادرم را کشته ام ... مرا بازداشت کنید.

این جملات عجیب کافی بود که پسر جوان برای بازگویی جزییات آنچه که اعتراف کرده است به اداره پلیس آگاهی منتقل شود.

مجید درحالیکه آرام به نظر می‌رسید در اظهاراتش گفت: بچه بودم که پدرم از دنیا رفت و من ومادرم و برادرم که چند سالی از من بزرگ‌تر بود با هم زندگی می‌کردیم مادرم که بعد از مرگ پدرم دچار بیماری روانی شده بود حالت عادی نداشت برای همین به بیمارستان روانی منتقل شد من ماندم و برادرم ... گهگاهی باهم اختلاف داشتیم صاحب کار بردارم که مرا هم می‌شناخت رابطه صمیمی باهم داشتیم ازاینکه برادرم مسائل ومشکلات مرا به دیگران می‌گفت اعتماد بنفس و غرورم را می‌شکست و به شدت ناراحت می‌شدم تا اینکه آخرین بار تصمیم گرفتم با او تسویه حساب کنم.

نمی‌توانستم رفتارهایش را تحمل کنم چاقویی را تهیه کردم و زمانی که او به خانه آمد من با چاقو مقابلش ایستادم تا به او بگویم دست از این کارهایش بردارد باهم درگیر شدیم و من با چاقو گردنش را زدم و بعد درحالیکه گردنش بریده شده بود اورا خفه کردم.

یک شب با جسد درخانه ماندم و بعد کف اتاق خواب را کندم و برادرم را درآنجا دفن کردم تا راز جنایتم مخفی بماند.

بعداز مدتی سرکار رفتم هرکسی هم سراغ برادرم را می‌گرفت میگفتم ازدواج کرده و رفته است هیچ فامیلی هم نداشتیم که پیگیر او باشد.

بعد از مرگ برادرم وقتی وارد خانه پدری می‌شدم روح او را می‌دیدم و دیگر این ماجرا مرا رنج می‌داد تا اینکه به خدمت سربازی رفتم وبعد از بازگشت به خانه پدری ام رفتم آرام وقرار نداشتم در مدتی که با مترو به سرکار می‌رفتم ناگهان مکان مناسبی را درمیان درختان پارک جنگی چیتگر نظرم را جلب کرد تصمیم گرفتم نبش قبر کنم و جنازه برادرم را از خانه به آنجا ببرم تا دیگر در خانه پدر‌ی ام به راحتی زندگی کنم...

بار دیگر کف اتاق خواب را کندم و به استخوان‌های برادرم رسیدم برای اینکه بتوانم جنازه را منتقل کنم باید تعدادی از استخوان را می‌شکستم با اره وهر چیزی که فکرش را بکنید استخوان‌های بزرگ را شکستم تا در کوله پشتی جا شود وبعد در دو مرحله استخوان را به تهران منتقل کردم...

فکر میکردم با این کار دیگر همه چیز تمام می‌شود اما با گذشت ۵سال بازهم آرام و قرار نداشتم خواب‌های پریشان و کابوس‌های پی درپی زندگی ام را مختل کرده بود تا اینکه پس از یک سال جابجایی جسد احساس کردم عذاب وجدان تمام وجودم را گرفته است وحالا آمده ام تا مرا به اتهام قتل برادرم دستگیر کنید.

درجریان اظهارات این متهم جوان تیمی از کارآگاهان جنایی و بازپرس کشیک قتل به محل اختفای جسد رفتند و پس از پیدا شدن استخوان‌های به دستور قاضی کشیک بقایای جسد به پزشکی قانونی منتقل شد تا پس مشخص شدن هویت جسد تحقیقات فنی از متهم و افرادی که خانواده مقتول را می‌شناسند آغاز شود.

براساس این گزارش این پرونده تا کنون با توجه به اظهارات متهم تشکیل شده و دقیقا مشخص نیست و تحقیقات جنایی درباره‌ی این پرونده ادامه دارد.

نظر شما