شناسهٔ خبر: 67192724 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تین نیوز | لینک خبر

سرود عشق روی ریل های آهنی؛ قطار قلب منه!

صاحب‌خبر -

به احتمال فراوان در تمام طول تاریخ ادبیات، هیچ وسیله‌ حمل‌ و نقل عمومی به اندازه‌ قطار مورد توجه و ارجاع شاعران و ترانه‌سرایان قرار نگرفته است.

سرود عشق روی ریل های آهنی؛ قطار قلب منه!
تین نیوز

گمان نمی‌کنم در تمامِ طولِ تاریخِ ادبیات، هیچ وسیله‌ی حمل‌ و نقل عمومی به اندازه‌ی قطار موردِ ارجاعِ شاعران و ترانه‌ سرایان قرار گرفته باشد. تا حدی که جمع‌‌آوری و دسته‌بندیِ این ارجاعات به یک کار پژوهشی گسترده نیاز دارد و زمانی مبسوط.

شاید از همان زمانی که این اسبِ سرکشِ آهنی با صدای عبورِ آهنگینش ردِ پایِ خود را در این سرزمین به جا گذاشت، شاعران مبهوتِ وجوهِ استعاری و شاعرانه‌ اش شدند تا قطار در آثارشان به نمادی از رفتن و انتظار تبدیل شود. نمادی تا آن‌حد شناخته‌ شده در میانِ مردم که گاه می‌ شد بی‌هیچ ارجاع مستقیمی و تنها با استفاده از صدایش، تمامِ حس‌وحالِ موردِ نظر را در ذهنِ مخاطب تداعی کرد.

به‌خاطر بیاوریم ترانه‌ی «یاورِ همیشه‌مؤمن» با کلامِ ایرج جنتی‌عطایی، آهنگسازیِ فرید زلاند و تنظیم واروژان را... درحالی که در متنِ ترانه، اثری از ارجاع به قطار نیست، صدای حرکتِ یک قطار در انتهای قطعه تمامِ بارِ احساسیِ سفر و خداحافظی و جدا شدن را به دوش می‌کشد تا سطرِ «به سلامت! سفرت خوش! ای یگانه یاورِ من!» بیشتر به جانِ مخاطب بنشیند.

اما تاریخِ ترانه‌ی ما ارجاعاتِ مستقیمِ فراوانی را نیز به قطار و آن‌چه به آن مربوط است به‌یاد دارد. دست‌ کم در حافظه‌ی من، این شهیار قنبری است که بیش از هر ترانه‌ سرای دیگری، با نگاهی شاعرانه به قطار، لحظاتی به‌ یادماندنی در ترانه‌ هایش خلق کرده. او در ترانه‌ی «انتظار» که آن‌را با صدای منصور شنیده‌ ایم سروده: «سهمِ ما از بهار، ابرِ گریه‌ دار، انتظار/ جاده‌ی بی‌‌سوار، ایستگاهِ قطار، انتظار».

 یا آن تصویرِ ساده و مختصر اما ماندگارِ «بوسه در راه‌آهن» در ترانه‌ی کم‌نظیرِ «سفرنامه» با صدای خودش و سطری از ترانه‌ی «عکس فوری» که می‌گوید: «انگار از جنس حریر و ساتنه/ قطره اشکی وسطِ راه‌آهنه» و می‌تواند یادآورِ همه‌ی خداحافظی‌هایی باشد که ایستگاه‌‌های راه‌آهن به خود دیده‌اند.

در آثارِ تازه‌تر هم ارجاعاتی این‌چنینی کم نیستند. یکی از زیباترین آثارِ محسن چاوشی، با ترانه‌ای از حسین صفا، «قطار» نام دارد که تمامِ ساختارش بر استعاره‌ ای گسترده و پیچیده از قطار و عناصرِ پیرامونش بنا شده: «قطار رد شد و رفت مسافرا موندن/ مسافرا که برن قطار می‌ مونه/ تو برف‌بارونی، قطار قلبِ منه/ قلبِ شکسته‌‌ی من تو برف مدفونه/ دونه‌ به‌ دونه غمی، ریل‌به‌ریل شبم/ غم توی خونه‌ی من هر شبو مهمونه». شاید اگر بنا باشد در این یادداشت به‌دنبالِ ترانه‌ ای با بیشترین ارجاعاتِ متنی و فرامتنی به قطار بگردیم، باید به همین ترانه‌ی حسین صفا اشاره کنیم.

هم‌چنین یکی از شنیده‌شده‌ترین ترانه‌های چند سالِ اخیر، ترانه‌ای زیبا از حیدو هدایتی است به نامِ «قطارِ خالی» که با این سطر آغاز می‌ شود: «یه قطارِ خالی می‌ره بندر/ یه لنجی روی دریا راشو گم کرد!» و در ادامه با لهجه‌ی بوشهری خود از غربت و یادِ ماندگارِ خانه می‌گوید. گروهِ پرمخاطبِ چارتار نیز در نخستین آلبومشان «باران تویی» قطعه‌ ای داشتند به نامِ «قطار» با کلامی از احسان حائری: «کاش جا نماند از قطارش آرزویت/ ای کاش پا بگیرد راهِ رفتن روبه‌رویت»

البته که نمونه‌هایی که در این یادداشتِ مختصر به آن اشاره شد، گوشه‌ی کوچکی از علاقه‌ی ترانه‌ سرایان به قطار، این استعاره‌ی همیشه‌ی دوری و رفتن است. استعاره‌ای جهان‌شمول، که انگار همه‌گیریِ وسایلِ حمل‌ونقلِ دیگر در جهان، چیزی از شاعرانگی و زیبایی‌اش کم نمی‌کند.

حسن علیشیری ؛ ترانه سرا ، مترجم و منتقد ترانه

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

نظر شما