شناسهٔ خبر: 67137631 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

در قالب کتاب ادواردو به عربی ترجمه شد

داستان شاهزاده ایتالیایی که عاشق امام زمان (عج) بود

روزنامه جوان

نعماء در کتاب حاضر، داستان زندگی ادواردو آنیلی، میلیاردر ایتالیایی را روایت می‌کند که در پی کشف حقیقت با خواندن قرآن از مسیحیت به تشیع گروید. گرویدن به اسلام فرزند یکی از سرمایه‌داران ایتالیا برای برخی قابل تحمل نبود. آنیلی به رغم فشار‌های بسیار دست از اسلام برنداشت، به همین دلیل به دست صهیونیست‌ها به شهادت رسید.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: کتاب «ادواردو»، داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که پس از کشف حقیقت تا پای جان برای حفظ آن ایستاد. این اثر به تازگی به عربی ترجمه شده است. 
کتاب «ادواردو»، نوشته محسن نعماء به قلم سیداحمد احمد به عربی ترجمه و در لبنان منتشر شد. این اثر که از سوی نشر جمال برای گروه سنی ۸ تا ۱۲ سال منتشر شده، در ماه‌های گذشته از جمله کتاب‌های پرمخاطب این انتشارات بوده است. 
نعماء در کتاب حاضر، داستان زندگی ادواردو آنیلی، میلیاردر ایتالیایی را روایت می‌کند که در پی کشف حقیقت با خواندن قرآن از مسیحیت به تشیع گروید. گرویدن به اسلام فرزند یکی از سرمایه‌داران ایتالیا برای برخی قابل تحمل نبود. آنیلی به رغم فشار‌های بسیار دست از اسلام برنداشت، به همین دلیل به دست صهیونیست‌ها به شهادت رسید.
نعماء در کتاب خود تلاش کرده با قلمی روان، زبانی ساده و شیرین داستان زندگی او را برای نوجوان امروزی روایت کند، مردی که با وجود بهره‌مندی از نعمات دنیوی، دست از کشف حقیقت برنداشت و پای آن ایستاد. در معرفی این اثر آمده است: او کسی بود که پدرش بزرگ‌ترین کارخانه‌های ماشین‌سازی ایتالیا را داشت و یکی از ثروتمندترین آدم‌های دنیا بود! درآمد سالانه پدر ادواردو سه برابر درآمد نفتی ایران بود. 
تمام این ثروت افسانه‌ای و رؤیایی هم قرار بود بعد از پدر به ادواردو برسد، اما این شرط داشت. شرطش هم این بود که ادواردو دست از دین و عقیده‌اش بکشد، اما او مثل پیامبرش، حضرت محمد (ص) گفت: «اگر همه دنیا را به من بدهید، من دست از خدا، دین و پیامبرم برنمی‌دارم. اگر تمام ثروت جهان را به پای من بریزید، من دست از آخرین امامم که روزی می‌آید و دنیا را پر از عدالت و زیبایی می‌کند برنمی‌دارم.»
ادواردو مثل روز برایش روشن بود که اگر بخواهد روی دینش بماند به ضررش تمام می‌شود و صهیونیست‌ها او را می‌کشند، اما خودش بار‌ها گفته بود: «من خودم را برای شهادت آماده کرده‌ام و می‌دانم روزی مرا خواهند کشت!»
ادواردوی قصه ما زجر‌ها و اذیت و آزار‌های زیادی متحمل شد، اما حاضر نشد ذره‌ای از دینش را به دنیا بفروشد. بزرگ‌ترین آرزوی او این بود که تا وقتی زنده است امام زمان ظهور کند و او یکی از یارانش شود. یکی از سربازان گوش به فرمانش.

نظر شما