شناسهٔ خبر: 55833766 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

آیین تشییع و بدرقه هوشنگ ابتهاج درتالار وحدت برگزار شد

ارغوان روی شانه‌های مردم

صاحب‌خبر -
نداسیجانی- آیین تشییع و بدرقه امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)، روز گذشته با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر و تعداد بی شماری از علاقه‌مندان این شاعر و غزلسرای بزرگ ایران در تالار وحدت برگزار شد،مراسمی که از حضور فراگیر و گسترده چهره‌های برجسته موسیقی و ادبیات در آن خبری نبود  اما  عاشقان و علاقه مندان «سایه» از ساعت‌های اولیه صبح جمعه، رهسپار خیابان شهریار شده بودند، تا با زمزمه اشعار او، شاعر «ارغوان» را تا خانه ابدی بدرقه کنند؛ البته پیش از آغاز مراسم در تالار وحدت، پیکر ابتهاج به خانه ارغوان رفت و  با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آیت‌الله مصطفی محقق داماد، بر پیکر هوشنگ ابتهاج نماز خواند.
 مراسم تالار وحدت  بدون مجری برگزار شد، ابتدا شعر معروف و ماندگار «ارغوان» با صدای ابتهاج پخش شد و پس از آن مجتبی عسگری آوازخوانی این شعر زیبا را در دستگاه ابوعطا به اجرا درآورد.
امروز همه ما وارث گفته‌ها و اشعارش هستیم
در ادامه این مراسم، یلدا ابتهاج ضمن سلام و عرض تسلیت به حاضران ،  گفت: «سایه» بالاخره به سرزمین خودش بازگشت و با هفت هزار سالگان سر به سر شد، اگرچه بازگشت او به وطنش کار دشواری بود، اما با همکاری عده زیادی از دوستان، همچنین همکاری مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و البته سفارت ایران در آلمان سرانجام این اتفاق میسر شد.
او افزود: امروز سایه، اینجا و در وطنش است و با مشایعت شما به زادگاهش می‌رود و آنجا به خاک سپرده می‌شود، البته به دلیل دوری مسافت و... خاکسپاری در باغ محتشم رشت به شنبه پنجم شهریور موکول شد.
یلدا ابتهاج با بیان این جمله که هرگز چنین روزی را تصور نمی‌کردم در ادامه افزود: من از جانب خودم به همه شما عزیزان تسلیت می‌گویم و امیدوارم این امانت را ازما بپذیرید و در این خاک حفظش کنید، اگرچه دیگر جسم «سایه» وجود ندارد اما از فرداها با شعرش در این سرزمین ماندگار است. من بر این نظرم خوب و بد هر آدمی با هر مرام و آیینی، پس از آیین خاکسپاری‌اش پاک می‌شود. پدر من انسان شریفی بود و تا آخرین نفس اش در غربت به یاد مردم ایران بود و غم و شادی آنها را با خود داشت. او هیچ پیامی را جز با شعرش برای مردم ایران نگفت و تقریباً در تمامی اشعارش رد پای مهرش به مردم ایران، سرزمینش، به شعر و ادبیات و فرهنگ و آنچه که هویت و فرهنگ ما است  در اشعارش حفظ کرد و امروز همه ما وارث گفته‌ها و اشعارش هستیم و باید در شعرهای او تأمل کنیم تا بدانیم پیام سایه در این اشعار چیست؟
او را تنها نگذارید و به مزارش بروید
دغدغه همیشگی سایه پاسداشت حرمت وطن بود و او دوست داشت همه ما، هم به گذشتگان نگاه کنیم و هم آیندگان را پاس بداریم. در آخرین لحظات زندگی‌اش می‌گفت می‌خواهم به رشت برگردم ،چون به آنجا تعلق دارم و می‌دانم که هرکسی را که به صمیمیت با مردم صحبت کند، آنها او را می‌پذیرند.
او در ادامه افزود: سایه سختی‌های زیادی را از سر گذراند ،اما هیچ گاه تلخ نشد و امید را به خود و ما بازگرداند. من بعد از چند روزی به آلمان بازمی‌گردم و نمی‌توانم هر روز سر مزار بروم. امیدوارم شما مردم ایران در هر جای کشور که هستید او را تنها نگذارید و به مزارش در باغ محتشم که امیدوارم آبرومند باشد، بروید و او را همیشه با خواندن اشعارش یاد کنید.
سایه جان قصه چه پرسی که در آیینه چه دیدی؟
سخنران آخر، احمد جلالی، نماینده و سفیر پیشین ایران در یونسکو بود که سابقه دوستی با سایه را داشت. او ضمن بیان خاطراتی گفت: «در چند روز آخر زندگانی سایه در کلن همراهش بودم و جالب است بدانید تا زمانی که فرسودگی بدن اجازه می‌داد در آن حالت بیماری‌ای همچنان می‌شد سر حالش آورد و برق را به چشمان بیمارش انداخت. من می‌دانستم که اگر برای سایه شعر بخوانیم، جان می‌گیرد و به همراه یلدا به سراغش رفتیم.  بعد از ابراز محبت شروع به حرف زدن کردم که سایه جان این غزل را یادت هست؟» شمعِ خود سوخته بزمِ غریبانه خویشم/ غمِ بیگانه ندارم که به پروانه خویشم / من ازین دست نبودم، غلط آوردی‌ام اینجا / ببر ای بادِ پریشان! به سرِ خانه خویشم... / سایه جان قصه چه پرسی که در آیینه چه دیدی / دیدم آن روی و از آن روست که جانانه خویشم/» و سایه بعد از پایان غزل گفت تمام این غزل زاییده یک مصرع حافظ است که گفت: «بعد از این روی من و آینه وصل جمال» و من چقدر خوشحال شدم که همچنان با شعر فارسی و در بستر بیماری سایه از شاعران یاد می‌کرد و سخن می‌گفت و انرژی می‌ورزید. 
سایه یک سرمایه ملی است
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اگر صد سال شعر فارسی را غربال کنیم تا به دانه درشت‌ها برسیم، قطعاً سایه بین دو سه دانه درشت اصلی قرار دارد. بسیاری از غزل‌های سایه سرودن‌شان گاه بین دو تا چهار سال طول می‌کشید. چیزی به ذهنش می‌رسید و بیتی می‌گفت و در اندیشه او آن بیت وسط یک غزل می‌‌شد.
سفیر پیشین ایران دریونسکو با بیان اینکه شعر سایه در جهان با زبان فارسی شناخته شده است، اظهار داشت: این شهرت بسیار وسیع‌تر از مرزهای جغرافیایی ایران است. سایه یک سرمایه ملی است که به سلسله ادبیات فارسی پیوست و پریشانی این سلسله را آخر نیست. من سال‌ها نماینده فرهنگی ایران در کشورهای دنیا بودم و می‌‌دانم که گنجینه زبان فارسی چه ثروتی برای این ملت است.
سایه شخصاً به من گفت، مردم با شعر من زندگی می‌‌کنند و سرمایه من این مردم هستند. یک بار همراه با دکتر شفیعی کدکنی به شاهرود آمده بودند و جالب اینجا بود که بچه‌های دبیرستانی او را در خیابان دیدند و شناختند و نزدش رفتند و شعر خواندند.
در ادامه مراسم دختران مدرسه «سلاله» که در زمان حیات با سایه به گفت‌وگو پرداخته بودند، به شعرخوانی پرداختند که بعد از پایان شعرخوانی آن‌ها یلدا ابتهاج به آن دیدار اشاره کرد و از حس پدرش به شعرخوانی آن‌ها گفت.
و در آخر تصنیف ماندگار «ایران سرای امید» سروده هوشنگ ابتهاج و با خوانندگی محمدرضا شجریان، پخش و با زمزمه و همراهی مردم، مراسم وداع با «پیر پرنیان اندیش» برگزارشد و برای تدفین و خاکسپاری رهسپار استان گیلان شد تا در زادگاهش آرام بگیرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی، بهمن فرمان‌آرا، اسماعیل آذر، سید عباس سجادی، داوود گنجه‌ای، زیدالله طلوعی، محمود شالویی (دستیار وزیر فرهنگ و مدیرکل حوزه وزارتی این وزارتخانه)، نیکنام حسینی پور (مشاور مدیرعامل صندوق اعتباری هنر)، امیرعباس ستایشگر (مدیرعامل انجمن موسیقی ایران)، سیّدمجتبی حسینی (دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، مجید زین‌العابدین (مدیرعامل بنیاد رودکی)،  فاضل جمشیدی، محمدعلی مؤدب، سهیل محمودی، سیدمحمدعلی ابطحی، مرتضی امیری اسفندقه و... از چهره‌های حاضر در این مراسم بودند.