مائده راهب-مدرس دانشگاه و مشاور کسبوکار: امروز به پیشواز کریسمس میروند و فردا عید نوروز را جشن میگیرند. امروز سرگرم طراحی کدو برای هالووین هستند و فردا درحال قاچکردن کدو و پختنش برای سفره یلدا.
چنین رفتارهایی، اسکیزوفرنی فرهنگی نام دارد.
اسکیزوفرنی فرهنگی یا چندپارگی فرهنگی چیست؟
عبارت «اسکیزوفرنی فرهنگی» برای اولین بار از سوی داریوش شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب» مطرح شد. اسکیزوفرنی فرهنگی به وضعیت دوگانگی عمیقی در رفتار، باورها و سبک زندگی مردم گفته میشود. به زبان ساده، یعنی اینکه افراد یک جامعه، همزمان به دو یا چند مجموعه از فرهنگها و ارزشها پایبند هستند بدون اینکه بتوانند مابین آنها تعادل ایجاد کنند. در حقیقت جامعه بین ارزشهای سنتی و هویت مدرن، دچار بحران شده است.
این تضاد، نوعی بحران هویتی را در جامعه نشان میدهد که درعینحال که علاقهمند به حفظ سنتهای ملی خویشاند، در تلاش برای اجرای فرهنگ دیگر کشورها (عموما غربی) هم هستند.
شاید شما طرفدار چنین ایدهای باشید که بهتر است هرکسی به شیوه مورد علاقه خود سنتها و فرهنگها را جشن بگیرد. شخصا با این ایده موافقم، ولی بخش تأملبرانگیز در این موضوع این است که اساسا تفاوت بسیاری است بین کسی که با دانستن فرهنگ خود به دنبال آشنایی با دیگر فرهنگها میرود، با فردی که صرفا علاقهمند به همراهی و همرنگی سطحی با فرهنگ کشوری دیگر است.
از این نظر علاقهمندم که تأثیرات اسکیزوفرنی فرهنگی را در جامعه، با مراجعه به کتاب «آسیا در برابر غرب» از داریوش شایگان و مقالههای مرتبط در Oxford academic بررسی کنیم؛ بلکه به تفکری غنیتر در این زمینه دست یابیم.
تأثیرات منفی اسکیزوفرنی فرهنگی بر جامعه
۱- بحران هویت فردی و جمعی: افراد و جامعه نمیتوانند بین ارزشهای متضاد (سنت و مدرنیته) تعادل برقرار کنند. این مسئله باعث سردرگمی در تعیین هویت و نقش اجتماعی آنها میشود.
۲- تضعیف انسجام اجتماعی: تضادهای فرهنگی موجب شکاف بین نسلها و گروههای اجتماعی مختلف میشود.
۳- کاهش خلاقیت و نوآوری: جوامعی که درگیر تضادهای فرهنگی هستند، انرژی و منابع خود را صرف مدیریت این کشمکشها میکنند که همین امر مانع پیشرفت و نوآوری آنها میشود.
۴- افزایش مشکلات روانی و اجتماعی: افرادی که درگیر چنین تضادهایی هستند، بیشتر دچار استرس، اضطراب و حتی افسردگی میشوند. این بحران میتواند به کاهش احساس رضایت از زندگی و افزایش ناهنجاریهای اجتماعی منجر شود.
زمانی که مشکلی مطرح میشود، قطعا باید به دنبال راه چاره برای رفع آن گشت. در این بخش با بررسی تحقیقات انجامشده، راهحلهای موجود را مرور میکنیم:
۱- تقویت هویت ملی و فرهنگی: بهترین کار برای ایجاد عادت جدید، نفی روال سابق نیست، بلکه تعریفکردن جایگزین مناسب برای آن است. تقویت آگاهی درباره تاریخ، هنر و میراث فرهنگی میتواند هویت بومی را تقویت کند و مانع از بیتوجهی به سنتها شود.
۲- تلفیق سنت و مدرنیته: تأکید بر استفاده خلاقانه از عناصر فرهنگی سنتی در قالبهای مدرن و همراهکردن و میداندادن به نسل جدید در چنین تجربههایی مانند تلفیق موسیقی سنتی با سبکهای معاصر.
۳- رسانه و تبلیغات هوشمندانه: استفاده از رسانهها برای ترویج محتواهایی که به تعادل بین سنت و مدرنیته کمک کند و بهجای تضاد، همزیستی را نشان دهد.
در انتها باید اذعان داشت که اسکیزوفرنی فرهنگی، به مرور زمان، هویت جامعه را دچار دوگانگی میکند و اضطراب جمعی را افزایش میدهد، ولی درصورتیکه فرهنگ ملی احیا شود و در کنارش آگاهیبخشی مناسبی درباره دیگر فرهنگها انجام شود و افراد با تفکر و انتخاب، در کنار فرهنگ کهن خود، همراهشدن با فرهنگهای دیگر را انتخاب کنند، فرصت مناسبی برای آشنایی با دیگر فرهنگها و زمینهای برای افزایش شادی و البته خلاقیت در جامعه ایجاد میشود.