سرانجام وصال دست داد و سایه به وطن آمد و سایه مهر ایران بر سر ابتهاج گسترانیده شد.
به گزارش گروه فرهنگی سیاست روز؛ مرحوم هوشنگ ابتهاج در ۱۹ امرداد در آلمان درگذشت و از آن زمان تاکنون تلاش برای انتقال پیکیر ادامه داشت تا این که روز چهارشنبه شاعر نامدار معاصر به وطن بازگشت و مصداق این شعر از مولانا شد که «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.» مراسم وداع با پیکر مرحوم ابتهاج روز جمعه در تالار وحدت و با حضور مردم، دوستداران او، دوستان و هم دورهایهایش همچون استاد شفیعی کدکنی برگزار شد و اما پیش از آن به خانه ارغوان انتقال پیدا کرد که در زمان غربت برای درخت ارغوان خود در حیاط خانه دلتنگی میکرد و چندین شعر برای آن سروده بود. همان شعری که با این ابیات شروع میشود
«ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ...
اما سرانجام روز هجران و شب فرقت یار آخر شد و او د کنار ارغوانش نشست و آرام گرفت.
قرار بود پیکر او پس از تشییع در تهران به زادگاهش گیلان انتقال پیدا کند و عصر جمعه در آرامستان شهر رشت و بر روی دستهای همشهریها و هم ولایتیهایش تشییع و به خاک سپرده شود که با تغییر برنامه به امروز رسید.
مراسم تشییع پیکر هوشنگ ابتهاج (سایه) در مقابل تالار با خواندن سرود «ایران ای سرای امید» و شعر «ارغوان» با حضور پرشمار طرفداران این شاعر، برگزار شد. نماز بر پیکر او به امامت حجت الاسلام والمسلمین مصطفی محقق داماد در خانه بر پیکر «سایه» اقامه شد.
در مراسم تالار وحدت ، یلدا ابتهاج دختر این شاعر نامدار بر سن حاضر شد و در سخنانی گفت: سایه سرانجام به سرزمین خود بازگشت. خوشحالم که با همکاری وزارت ارشاد، سفارت ایران و همکاری مردم، این اتفاق رخ داد و من با برادرانم کیوان و کاوه توانستیم این مسأله را فراهم کنیم که به وطن برگردد و با مشایعت شما راهی زادگاهش شود و شنبه، پنجم شهریور ماه ازساعت هشت صبح در باغ محتشم به خاک سپرده شود.
او افزود: من این روز را هرگز تصور نداشتم و نمیدانستم چه پیش میآید اما اکنون همه ما اینجا در یک غم شریک هستیم، از جانب خودم به شما تسلیت میگویم. امیدوارم که این امانت را از ما بپذیرید و در این خاک حفظش کنید.
فرزند ابتهاج بیان کرد: درست است که جسم او به خاک سپرده می شود اما با شعرش در این سرزمین میماند. پدر من انسان شریفی بود و تا آخرین لحظه که حتی در بیمارستان صحبت میکرد تمام فکرش مردم ایران بود و غم و شادی آنها بود و همیشه عشق مردم ایران را در دل داشت.
یلدا ابتهاج خاطرنشان کرد: سایه پیامش را با شعرش منتقل کرده و هیچ پیام و حرف اضافهای به غیر از آن نگفته است. او با شعرش، مهرش به ایران، فرهنگ و هویت آن را حفظ کرد. امروز ما همه وارث گفتههایش هستیم، امیدوارم در شعرش تعمق کنیم و فقط با خواندن، از آن نگذریم. در شعر او به غیر از مهر، دوستی و حرمت این خاک را نگه داشتن چیزی بیشتری نگفته است.
دختر هوشنگ ابتهاج ادامه داد: پدرم همیشه میگفت که میخواهم به رشت برگردم، به جایی که به مردم آن تعلق دارم. او همیشه میگفت مردم، آن کسی را که با صداقت حرف میزند میفهمند و امروز مردم ایران با هر سلیقهای این سخن او را پاسخ دادند. سایه اگرچه در زندگی خود سختی کشید اما تلخ نشد و امید را به ما بخشید و ما با این امید زندگی کردیم. او در ادامه خطاب به مردم گفت: این امانت( پیکر پدرش) را از ما بگیرید، وقتی به آلمان برگردم این امکان را ندارم هر روز به سر این خاک بیایم اما امیدوارم شما همیشه با شعرش او را یاد کنید، چه بر سر مزارش که امیدوارم مزار شایستهای باشد و چه با شعرهایش.
احمد جلالی سفیر سابق ایران در یونسکو نیز در سخنانی با اشاره به حضور شفیعی کدکنی در مراسم گفت: آقای کدکنی به خاطر تعلقات روحی قادر نبودند در مراسم سخنرانی کنند. اما حضورش مایه امید است، این که شاعری هموزن سایه در بزرگداشت و مراسم بدرقه او حضور داشته باشد، خود برکتی است. او با اشاره به آخرین دیدارش با هوشنگ ابتهاج در روزهای پایانی عمر این شاعر در بیمارستان گفت: در حالت بیماری که به رفتنش انجامید، تنها چیزی که باعث شد تا سایه را سرحال کنیم و برق در چشماش بیاوریم، شعر بود و من این حیله را میدانستم که اگر برای او شعر بخوانی، جان میگیرد و من همیشه برایش شعر میخواندم. او با بیان اینکه سایه، یکی از دانه درشتهای شعر ایران است، اظهار کرد: شعر سایه در جهان زبان فارسی و فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی خوانده میشود. جلالی با طرح این سوال که چطور میشود شعر سایه را پاسداشت، به بخشی از شعر سایه « پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست» اشاره کرد و گفت: زبان به معنای لغت و واژه نیست، زبان به معنای مهربانی و انسانیت و زبان فرهنگ است.
دختران مدرسه «سلاله» که در زمان حیات با سایه به گفتوگو پرداخته بودند، در این مراسم به شعرخوانی پرداختند. که بعد از پایان شعرخوانی آنها یلدا ابتهاج به آن دیدار اشاره کرد و از حس پدرش به شعرخوانی آنها گفت.
محمدرضا شفیعی کدکنی، بهمن فرمان آرا، ابراهیم اسماعیلی اراضی، محمدعلی مودب، سهیل محمودی، سیدمحمدعلی ابطحی، اسماعیل آذر ، علی دهباشی و...از چهره های حاضر در مراسم بودند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
به گزارش گروه فرهنگی سیاست روز؛ مرحوم هوشنگ ابتهاج در ۱۹ امرداد در آلمان درگذشت و از آن زمان تاکنون تلاش برای انتقال پیکیر ادامه داشت تا این که روز چهارشنبه شاعر نامدار معاصر به وطن بازگشت و مصداق این شعر از مولانا شد که «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.» مراسم وداع با پیکر مرحوم ابتهاج روز جمعه در تالار وحدت و با حضور مردم، دوستداران او، دوستان و هم دورهایهایش همچون استاد شفیعی کدکنی برگزار شد و اما پیش از آن به خانه ارغوان انتقال پیدا کرد که در زمان غربت برای درخت ارغوان خود در حیاط خانه دلتنگی میکرد و چندین شعر برای آن سروده بود. همان شعری که با این ابیات شروع میشود
«ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ...
اما سرانجام روز هجران و شب فرقت یار آخر شد و او د کنار ارغوانش نشست و آرام گرفت.
قرار بود پیکر او پس از تشییع در تهران به زادگاهش گیلان انتقال پیدا کند و عصر جمعه در آرامستان شهر رشت و بر روی دستهای همشهریها و هم ولایتیهایش تشییع و به خاک سپرده شود که با تغییر برنامه به امروز رسید.
مراسم تشییع پیکر هوشنگ ابتهاج (سایه) در مقابل تالار با خواندن سرود «ایران ای سرای امید» و شعر «ارغوان» با حضور پرشمار طرفداران این شاعر، برگزار شد. نماز بر پیکر او به امامت حجت الاسلام والمسلمین مصطفی محقق داماد در خانه بر پیکر «سایه» اقامه شد.
در مراسم تالار وحدت ، یلدا ابتهاج دختر این شاعر نامدار بر سن حاضر شد و در سخنانی گفت: سایه سرانجام به سرزمین خود بازگشت. خوشحالم که با همکاری وزارت ارشاد، سفارت ایران و همکاری مردم، این اتفاق رخ داد و من با برادرانم کیوان و کاوه توانستیم این مسأله را فراهم کنیم که به وطن برگردد و با مشایعت شما راهی زادگاهش شود و شنبه، پنجم شهریور ماه ازساعت هشت صبح در باغ محتشم به خاک سپرده شود.
او افزود: من این روز را هرگز تصور نداشتم و نمیدانستم چه پیش میآید اما اکنون همه ما اینجا در یک غم شریک هستیم، از جانب خودم به شما تسلیت میگویم. امیدوارم که این امانت را از ما بپذیرید و در این خاک حفظش کنید.
فرزند ابتهاج بیان کرد: درست است که جسم او به خاک سپرده می شود اما با شعرش در این سرزمین میماند. پدر من انسان شریفی بود و تا آخرین لحظه که حتی در بیمارستان صحبت میکرد تمام فکرش مردم ایران بود و غم و شادی آنها بود و همیشه عشق مردم ایران را در دل داشت.
یلدا ابتهاج خاطرنشان کرد: سایه پیامش را با شعرش منتقل کرده و هیچ پیام و حرف اضافهای به غیر از آن نگفته است. او با شعرش، مهرش به ایران، فرهنگ و هویت آن را حفظ کرد. امروز ما همه وارث گفتههایش هستیم، امیدوارم در شعرش تعمق کنیم و فقط با خواندن، از آن نگذریم. در شعر او به غیر از مهر، دوستی و حرمت این خاک را نگه داشتن چیزی بیشتری نگفته است.
دختر هوشنگ ابتهاج ادامه داد: پدرم همیشه میگفت که میخواهم به رشت برگردم، به جایی که به مردم آن تعلق دارم. او همیشه میگفت مردم، آن کسی را که با صداقت حرف میزند میفهمند و امروز مردم ایران با هر سلیقهای این سخن او را پاسخ دادند. سایه اگرچه در زندگی خود سختی کشید اما تلخ نشد و امید را به ما بخشید و ما با این امید زندگی کردیم. او در ادامه خطاب به مردم گفت: این امانت( پیکر پدرش) را از ما بگیرید، وقتی به آلمان برگردم این امکان را ندارم هر روز به سر این خاک بیایم اما امیدوارم شما همیشه با شعرش او را یاد کنید، چه بر سر مزارش که امیدوارم مزار شایستهای باشد و چه با شعرهایش.
احمد جلالی سفیر سابق ایران در یونسکو نیز در سخنانی با اشاره به حضور شفیعی کدکنی در مراسم گفت: آقای کدکنی به خاطر تعلقات روحی قادر نبودند در مراسم سخنرانی کنند. اما حضورش مایه امید است، این که شاعری هموزن سایه در بزرگداشت و مراسم بدرقه او حضور داشته باشد، خود برکتی است. او با اشاره به آخرین دیدارش با هوشنگ ابتهاج در روزهای پایانی عمر این شاعر در بیمارستان گفت: در حالت بیماری که به رفتنش انجامید، تنها چیزی که باعث شد تا سایه را سرحال کنیم و برق در چشماش بیاوریم، شعر بود و من این حیله را میدانستم که اگر برای او شعر بخوانی، جان میگیرد و من همیشه برایش شعر میخواندم. او با بیان اینکه سایه، یکی از دانه درشتهای شعر ایران است، اظهار کرد: شعر سایه در جهان زبان فارسی و فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی خوانده میشود. جلالی با طرح این سوال که چطور میشود شعر سایه را پاسداشت، به بخشی از شعر سایه « پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست» اشاره کرد و گفت: زبان به معنای لغت و واژه نیست، زبان به معنای مهربانی و انسانیت و زبان فرهنگ است.
دختران مدرسه «سلاله» که در زمان حیات با سایه به گفتوگو پرداخته بودند، در این مراسم به شعرخوانی پرداختند. که بعد از پایان شعرخوانی آنها یلدا ابتهاج به آن دیدار اشاره کرد و از حس پدرش به شعرخوانی آنها گفت.
محمدرضا شفیعی کدکنی، بهمن فرمان آرا، ابراهیم اسماعیلی اراضی، محمدعلی مودب، سهیل محمودی، سیدمحمدعلی ابطحی، اسماعیل آذر ، علی دهباشی و...از چهره های حاضر در مراسم بودند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.