>هیچ معیاری برای ارزیابی درست وجود ندارد
سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در خصوص تقلب در جامعه دانشگاهی به آفتاب یزد گفت:« در ایران ما به معنای واقعی آزمون نداریم. یعنی در حقیقت از همان دوره ابتدایی تا دوره دانشگاه به معنای واقعی آزمون نمیشود که دانشآموز یا دانشجو شایسته موقعیتهای بالاتر هستند یا خیر. از سوی دیگر با گسترش دانشگاهها در کشور ورود به دانشگاهها آسان شد. من به خاطر دارم در گذشته از 40 نفری که وارد دوره ابتدایی شدیم تنها 19نفر دیپلم گرفتیم. یعنی در این مسیر بقیه افراد به دلایل مختلف از جمله مردودی نتوانستند تحصیلات خود را ادامه دهند و دیپلم بگیرند. ما اگر کارنامه قدیمیها را بررسی کنیم متوجه میشویم آزمونها بسیار دشوار بودند و کسی نمیتوانست از آنها عبور کند. اما الان تقریبا هیچکس در مدرسه رد نمیشود و دانشآموز محک نمیخورد. این افراد به همین شکل وارد دانشگاهها میشوند. در بخش دیگر دانشگاهی مانند پیام نور، آزاد، علمی کاربردی و... متاسفانه با پول دانشجو میچرخند و به همین خاطر مجبور هستند دانشجو بپذیرند. مثلا فرض بگیرید ما در این دانشگاهها دانشجویانی با مدرک لیسانس مهندسی داریم که در مقطع دکتری در رشته مثلا جامعه شناسی و روانشناسی و... تحصیل میکند. لذا این نشان میدهد که هیچ معیاری برای ارزیابی درست وجود ندارد.»
>جامعه از هر نوع خلاقیت و نوآوری تهی میشود
وی ادامه داد:« این افراد وارد مقطع دکتری میشوند و تجربه کافی ندارند و همچنین حتی نوشتن در حوزه رشته خود را بلد نیست. در اینجا ما با چند نوع استاد مواجه هستیم؛ استادی که مثل شیوه کهن محکم میایستد و دانشجو یا با او پایان نامه نمیگیرد یا اگر بگیرد هم چندین سال طول میکشد تا بتواند از تز خود دفاع کند. برخی از اساتید وجود دارند که پول دریافت نمیکنند اما به دانشجو بیش از یک راهنما کمک میکنند. این دسته ازاساتید دنبال مسائل مادی نیستند و تنها میخواهند از پایان نامه مورد نظر به صورت آبرومند دفاع و دانشجو فارغ التحصیل شود. نکته دیگر آن است که این پدیده جدیدی است که اساتید برای دانشجویان مقاله بنویسند و اگر چنین اتفاقی رخ میدهد باید به حال دانشگاه بسیار تاسف خورد. اما همه میدانیم که چندین سال است مراکزی در کشور وجود دارند که پایان نامه مینویسند و کم کم وقتی جلوی فعالیت آنها گرفته نشد، رسید به شرایط کنونی که میگویند خود استاد راهنما هم پایان نامه نویس شده است. تقلب علمی باعث میشود جامعه از هر نوع خلاقیت و نوآوری تهی شود. لذا افراد نیز بر اساس شایستگیها بر سر کارها قرار نمیگیرند و عده زیادی از کشور مهاجرت میکنند.»
>تقلب علمی؛ معضل جهانی
سید جواد میری جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی در این باره به آفتاب یزد گفت:
« اول باید بررسی شود که آیا این پدیده یک پدیده صرف جامعه ایرانی است یا این پدیده اساسا با دانشگاه و مخصوصا دانشگاه مدرن همزاد است؟ نکته دیگر این است که کالایی شدن تعلیم و تربیت و آموزش عالی تقریبا به عنوان یکی از امواج متاخر تغییر و تحولات جهانی بسیاری از نهادها و سازمانها را درگیر خود کرده از جمله نهاد دانشگاه را و این یک پدیده جهانی است. از سوی دیگر ارتباط بین دانشگاه و بازار موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار بگیرد. یعنی هرچقدر بازار رقابتیتر میشود، مدارکی که دانشگاه صادر میکند به عنوان یک گواهینامهای است که افراد میتوانند از آن استفاده کند تا بتوانند در بازار کار کاری را پیدا کنند. بازار کار هم که بسیار رقابتیتر شده است و از سوی دیگر گسترش خود آموزش عالی در ایران و جهان باعث شده که افراد بیشماری صاحب مدارک آکادمیک و دانشگاهی شوند. مجموعه اینها بازی دانشگاه و مدرک را در نسبت با بازار تحت فشار بیشماری قرار داده است. این یک پدیده جهانی است که تنها مختص ایران نیست. مثلا در بهترین دانشگاههای آمریکا و انگلستان نیز نوشتن مقاله، سرویس دادن و خدمات آکادمیک دادن به دانشجویان وجود دارد. یکسری از شرکتهایی وجود دارند که اساسا خدماتشان مبتنی بر این است که وارد قرارداد با دانشجویان و اساتید میشوند و در ازای پرداخت پول شرکتها خدمات آکادمیک میدهند. اسم این شرکتها در ترجمه فارسی آسیابهای مقالات معنا میشود.این شرکتها وبسایت دارند و با نظم مشخصی فعالیت میکنند. عناوین در اختیار آنها قرار میگیرد و مقالات تحویل داده میشود. اساسا این قرار دادهایی که مبتنی بر فریب است و تقلب علمی یک معضل جهانی شده است. در انگلستان اخیرا یعنی حدود سه ماه پیش قانون در نظر گرفته شد که کسی که وارد چنین قرار دادهایی میشود صرفا از نظر اخلاقی کار نامناسبی انجام نداده است بلکه مجرم شناخته میشود. لذا این بحث یک بحث بسیار عمیق و جهانی است تا جایی که حتی بسیاری از دانشگاهها و نشریات علمی از تکنولوژیهای جدید استفاده میکنند که بتوانند تقلب را کشف کنند اما اینکه یک مقالهای توسط شخص دیگری نوشته شده باشد توسط این تکنولوژیها قابل شناسایی نیست. این مقدمه بیان شد تا بدانیم که این پدیده جهانی است. این بحث یک بحث ساختاری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم است. یعنی وقتی که معرفت به عنوان یک کالا فرض میشود، دانشگاه به مثابه یک تجارتخانه مفروض میشود و کسانی هم که وارد دانشگاه میشوند به عنوان مشتری پنداشته میشوند، آن موقع ساز و کار چنین تجارت خانهای مسائل خاص خودش را دارد. چون دانشجو با مشتری فرق میکند اما الان بسیاری از دانشگاهها در سطح جهان تبدیل به نوعی تجارت خانه شدهاند و دانشجویان را به مثابه دانشجو نمیبینند بلکه آنها را مشتری میدانند و میگویند دانشگاه باید به آنها خدمات بدهد و در ازای آن خدمات پول دریافت کرده و توسعه پیدا کند.»
>ساختار فسادزا
وی ادامه داد:« در این فضا استاد هم به عنوان یک مربی شناخته نمیشود بلکه کسی است که تلاش میکند بهترین کالا را به مشتریها بفروشد. وقتی ادبیات، ذهن و زمان و انتولوژی دانشگاه از رابطه دانشجو و استاد تبدیل به رابطه فروشنده و مشتری شد طبیعی است که آسیبهای این چنینی به وجود میآید. به نظر من این پدیده تازه دارد در ایران آرام آرام رشد میکند. زیرا هرچقدر جامعه و دانشگاههای ایران به سمت تجاریسازی پیش میروند این عواقب هم دامنگیر آن میشود. مثلا این پدیده در دانشگاهها کمی متاخرتر است اما متقدمتر از آن را در آموزش و پرورش ما میبینیم. یعنی از اوایل دهه 70 که آموزش و پرورش به سمت تجاریسازی رفت اساسا آموزش و پرورش در ایران به یک کالا تبدیل شد و هرچقدر از طبقات بالا فاصله میگیریم میبینیم که دسترسی به کالاها کمتر میشود یا اصلا دسترسیای وجود ندارد. همین وضعیت آرام آرام توانسته در صحنه دانشگاههای ایران هم پیدا شود. چند سال قبل من یک مصاحبهای انجام دادم و آن مصاحبه مبتنی بر این بود که مثلا آموزش عالی در ایران از اساتید برای اینکه بخواهند ارتقا پیدا کنند تعداد مشخصی مقاله میخواهد. مثلا بین دانشیاری و استادی باید 40 مقاله یعنی 60 امتیاز افراد داشته باشند. بین دانشیاری و استادی قاعدتا بین 4 تا 5 سال فاصله است و 40 مقاله در این زمان میشود سالی 8 مقاله علمی - پژوهشی باید نوشته شود. این تعداد یعنی تقریبا هر 1 ماه و نیم فرد توانسته باشد یک مقاله علمی و پژوهشی بنویسد. خود همین آیین نامهها میتواند ایجاد فساد کند؛ یا فرد نمیتواند مقاله بنویسد و یا مجبور میشود مقاله را به کس دیگری بدهد تا برای او بنویسد و یا در نهایت اصلا دانشجویان را به خدمت میگیرند. بعد خود آموزش عالی یک آیین نامهای درست میکند که اگر دانشجویی خواست دکتری بگیرد نباید تنها به اسم خودش باشد بلکه باید به اسم اساتیدش باشد. یعنی ساختار به گونهای است که فرد اگر فاسد نیست بالاخره درگیر فساد میشود. در صورتی که در کشورهایی مانند انگلستان افراد در طول 30 سال ملزم نیستند که 40 مقاله بنویسند و شاید فقط 7 مقاله علمی- پژوهشی بنویسد. این وضعیت ساختار به نوعی تولید فساد
هم میکند.»
نظر شما