به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، با آغاز روند عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با دولت سوریه، عدهای از تحلیلگران داخلی و منطقهای این امر را به صدا درآمدن زنگ خطری برای جمهوری اسلامی دانستند. از نظر این گروه از کارشناسان، انگیزه کشورهای مذکور مقابله با نفوذ ایران در سوریه و دور کردن این کشور از محور مقاومت است. با هدف بررسی صحت این گمانهزنی ها، مصاحبهای با خانم «شارمین نروانی» -روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل منطقه - انجام شد.
بخش دوم گفتگو با «شارمین نروانی» بدین شرح است:
- آیا عادی سازی مجدد روابط کشورهای عربی با سوریه، مشکلی برای روابط این کشور با ایران به وجود نمیآورد؟
خیر. من روی جولم تاکید میکنم؛ چون بسیاری از ناظران به دلیل تلاش کشورهای عربی برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با دمشق، درباره این موضوع اظهار نظر میکنند. اگر به خاطر داشته باشید، در سالهای 2009 و 2010، پایتختهای غربی همگی برای دوستی با اسد عجله داشتند و وعده سرمایهگذاری مستقیم خارجی و انواع مشوقها را میدادند؛ اساسا برای اینکه او را از ائتلاف محور مقاومت خود دور کرده و به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق دهند. اسد چه کرد؟ او با انتشار تصویری از خود در کنار حسن نصرالله -دبیرکل حزب الله- و محمود احمدی نژاد -رئیس جمهور وقت ایران- دهان آنها را بست. همه اینها قبل از آن بود که کشورهای مذکور برای نابودی کشور سوریه و سرنگونی اسد توطئه کنند.
پس چرا باید فکر کنیم که پس از یک دهه جنگ که در آن ایران و حزب الله به او نشان دادند متحدان واقعی چگونه هستند و هزاران شهید در سوریه تقدیم کردند، اسد این ائتلاف مستحکم را رها خواهد کرد؟ او هرگز این کار را نخواهد کرد. من بر این باورم که اسد به کشورهای عربی اجازه می دهد هر طور که دوست دارند فکر کنند و حتی ممکن است اقدامات نمایشی برای ایجاد حس اعتماد کاذب در آنها انجام دهد، اما روابط بین این سه متحد مثل همیشه قوی خواهد بود.
- با توجه به روابط عمیق بین امارات متحده عربی با اسرائیل از یک طرف و دشمنی شدید دولت سوریه با اسرائیل، این تضاد چگونه قابل توجیه است؟
این امر در روابط بین الملل یک تناقض نیست. با وجود اینکه تجهیزات اصلی دفاع هوایی سوریه به طور کامل از روسیه تهیه شده که روابط خوبی با اسرائیل دارد، تل آویو هزاران حمله موشکی علیه متحد اصلی مسکو در غرب آسیا انجام داده است. در روابط بین الملل، کشورها یاد میگیرند که روابط دوجانبه خود را تفکیک کنند و امیدوارند که مجبور به انتخاب نشوند. حداقل بازیگران باهوش اینطور عمل میکنند. از آنجایی که اسرائیل سعی خواهد کرد از امارات برای تأثیرگذاری بر سوریه استفاده کند، دمشق از ابوظبی برای دستیابی به اهداف خود علیه تل آویو استفاده خواهد کرد.
امارات روابط «عمیق» با اسرائیل ندارد. حتی با گذشت این سالها، هیچ یک از کشورهای عربی ندارند؛ نه اردن و نه مصر. اسرائیلیها نژادپرست هستند؛ آنها از کشورهای عربی به عنوان عروسکهای خیمه شب بازی استفاده میکنند و از این بابت خوشحال هستند. اگرچه ممکن است اینطور به نظر نرسد، اما امارات محدودیتهایی برای تعامل با اسرائیل دارد و عادیسازی هنوز برای عموم مردم عرب بسیار ناپسند است. اگر بخواهم صراحتا بگویم، ابوظبی و تل آویو در حال حاضر بیشتر درگیر روابط عمومی تبلیغاتی هستند و نتایج ملموسی تا کنون کسب نکردهاند.
زمانی که قطر از آمریکاییها دعوت کرد تا مقر نظامی سنتکام خود را در ایالت خود مستقر کنند، تا حدی نیتش محافظت از خود در برابر سعودیها و ایجاد فرصت برای دوحه به منظور کنشگری جسورانهتر و ماجراجویی در منطقه بود. کشورهای حاشیه خلیج فارس متوجه شدهاند که آمریکا مانند گذشته در غرب آسیا نیست و این واقعیت دارد. ابوظبی به تازگی به گزینه بهتری دست یافته است؛ از دید آنها، [اسرائیل] یکی دیگر از قدرتهای هستهای است که با ایران رقابت داغی دارد، جسارتش در مقایسه با آمریکا برای اقدام در راستای این دشمنی بسیار بیشتر است و در پایتختهای بزرگ نفوذ دارد. این امر همچنین به امارات اجازه میدهد تا بار دیگر سعودیها را شکست دهد: جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا از ملاقات با محمد بن سلمان -ولیعهد سعودی- امتناع میکند، و خاندان سلطنتی سعودی -به عنوان خادمان دو مسجد مقدس اسلامی- جرأت عادیسازی با اسرائیل را به طور علنی ندارند.
در بدترین سناریو، اسرائیلیها، اماراتیها و تعداد کمی از کشورهای ضعیفتر ممکن است به صورت هماهنگ برای آغاز عملیات یا اقدامات علیه ایران اقدام کنند. اما در شرایطی که ایالات متحده و بریتانیا نتوانستند در طول چند دهه به موفقیتی در این خصوص دست پیدا کنند، چرا باید فکر کنیم که این گروه جدید میتواند موفق شود؟ من به شما تضمین میدهم که حتی اگر آنها چند پیروزی کوچک به دست بیاورند، بلافاصله پس از آن به یکدیگر حمله خواهند کرد. این کشورها به جز جستوجوی پول و قدرت، هیچ وجه مشترکی ندارند، که هیچ کدام استراتژیهای بلندمدت پایدار مبتنی بر اصول، ارزشها و اهداف مشترک نیستند. این نوع اتحادها همیشه شکست میخورند؛ همانطور که در سوریه و یمن و صحنههای بیشمار دیگری در غرب آسیا دیدهایم.
انتهای پیام/