شناسهٔ خبر: 50545900 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ستاره‌صبح | لینک خبر

ایران درودی در آیینه هنرمندان

صاحب‌خبر -

روز گذشته فضای باز موزه هنرهای معاصر تهران، میزبان آیین بدرقه هنرمندی بود با نام «ایران» و با روحی به وسعت تمام «ایران»؛ ایران درودی نماد کاملی از یک هنرمند عاشق میهن بود که ۱۱ آبان ماه برای همیشه به نور پیوست.

ایده تأسیس موزه‌ هنرهای معاصر متعلق به ایران درودی است
عمید نائینی، رئیس بنیاد ایران درودی در ابتدای این مراسم با اشاره به این نکته که گفتنی‌ها درباره این هنرمند تمام‌نشدنی است، گفت: «اگرچه برای خانم درودی گویی هدف حیات نقاشی بود، اما استعداد آفرینش در او وسعتی گسترده داشت. چه خوب که مراسم در موزه هنرهای معاصر برگزار می‌شود که ایده تأسیسش را درودی داد. دریغ است اگر به هنر او در زمینه نویسندگی اشاره نکنیم. خانم درودی مدتی در بحث اندیشه و نوشتن خاطرات بود، اما از زمانی که دست‌به‌قلم شد چند نمونه پیش‌نویس در اختیار دوستانش ازجمله من قرار داد تا نظرشان را بداند. وقتی این متن را خواندم به جد می‌گویم که غافلگیر شدم. او نشان داد جدا از تسلطی که بر زبان فرانسه دارد، به زبان مادری خودش نیز آگاه بود.» به گزارش ایسنا، وی به عشق بی‌اندازه این بانوی هنرمند به سرزمین مادری‌اش اشاره کرد و گفت: «یک زاویه دیگر از شخصیت خانم درودی، عشق بی‌اندازه او به ایران و سرزمین مادری بود. همواره به ملیت ایرانی خود می‌بالید و درهرحال به آن افتخار می‌کرد و چنان عاشقانه درباره آن صحبت می‌کرد که گویی تکه‌ای از وجود اوست.»
 
بانوی متفکر و دغدغه‌مند تاریخ
جواد مجابی، منتقد هنرهای تجسمی و نقاش هم در سخنانی با اشاره به این نکته که در ۱۰۰ سال اخیر ایران، هر متفکری با این سؤال مهم روبه‌رو بوده که ما چه بودیم که هستیم و چه خواهیم کرد، گفت: «ایران درودی جزو متفکران تاریخ ما است که همواره این دغدغه را داشتند که ما که هستیم و چه باید بکنیم. درودی به‌عنوان یک هنرمند به مسائل زمان خودش اشراف داشته و مسئله سرنوشت این سرزمین جزو دغدغه‌هایش بوده و برای همین در قلب روشنفکران و مردم ایران جایگاه خودش را دارد. معمولاً هنرمند برای این سؤال که برای فردا چه باید کرد، پاسخی ندارد اما ایران درودی با نقاشی‌هایش ناآرامی‌های ذهنی یک هنرمند را بازتاب داد و همین برای یک هنرمند کافی است. جز اینکه افسوس بخوریم او در میان ما نیست، اما وظیفه خودش را در قبال مردم کشور و سرزمینش انجام داده، حرف دیگری ندارم.»

بانوی جنگجو، بی‌پروا و پرانرژی
طاها بهبهانی، نقش و مجسمه‌ساز ضمن اشاره به این نکته که هیچ‌وقت باورش نمی‌شد ملاقاتی این‌چنین با بانو درودی داشته باشد، متنی را که از قبل نوشته بود، قرائت کرد: «هر وقت که به پیشت می‌آمدم، انقدر عشق به زندگی داشتی که ساعت‌ها فراموش می‌کردم در کجا زندگی می‌کنم. حرف می‌زدی، از بی‌خوابی‌هایت می‌گفتی، از تلاشت برای پشت سه‌پایه نشستن و از ناتوانی دست‌هایت؛ اما درنهایت همه را با یک جمله پس می‌زدی وقتی می‌گفتی اما الان خیلی خوب و پر از انرژی‌ام. بانوی جنگجو و بی‌پروا بودی و زبانت شمشیر بود. بی‌مهابا می‌زدی بر هر کس که پست و فرومایه بود. آرزو داشتی موزه‌ای داشته باشی از آثارت. چقدر آزارت دادند. می‌گفتی نمی‌خواهم باور کنم که بازی دارند. وجودت سرشار از دوست داشتن و عشق و محبت بود. به‌ظاهر یک نفر بودی، اما هر جا می‌رفتی لشکری بودی از وقار، متانت و راستی و درستی. بااینکه سال‌ها دور از وطن بودی اما عشق به ایران باعث شد تا برگردی و خدمت کنی. چقدر از نسل جوان تو را دوست داشتند و دارند. عشق به میهن و زندگی را به آنان آموختی. دریغ که آخرین آرزویت را هم نه گفتند. می‌دانم که چقدر بخشنده بودی و همه را بخشیده‌ای. همه آن‌ها که به تو بد کردند. همان‌طور که همه تابلوها و همه‌چیزت را بخشیدی. پیکر خسته‌ات در این تابوت است ولی روح بزرگت در این گردهمایی حاضر و ناظر است و صدایت را می‌شنوم که می‌گویی طاها امروز خیلی خوبم و پر از انرژی هستم.»
فرهنگ و هنر هرگز به‌مثابه آب‌ونان نبوده
سپس پیام دهکردی، بازیگر و کارگردان تئاتر که به‌عنوان مجری در این مراسم حضور داشت، در یک سخنرانی از مسئولان فرهنگی و هنری بابت راه‌اندازی نکردن موزه ایران درودی انتقاد کرد و گفت: «امیدوارم واقعاً موزه ایران درودی به سرانجام برسد. به‌هرحال این واقعه‌ی نشدن‌ها در سیاره ایران در حوزه فرهنگ و هنر رسم دیرینه‌ای است. فرهنگ در تمام این سال‌ها و هنر به‌طور ویژه بخش بی‌اهمیت این سرزمین در حوزه سیاست‌گذاری بوده است. امروز درنهایت خجالت و سرشکستگی باید شاهد سخنان سوزناک و جگرسوز استاد بهبهانی باشیم. این اتفاق، اتفاق تازه‌ای نیست. من یاد حمید سمندریان افتادم. یادتان هست که چطور دستش از گور بیرون ماند برای اجرای نمایش گالیله. این رسم همیشه این سرزمین بوده. فرهنگ و هنر هرگز به‌مثابه آب‌ونان درنیامده است. چرا؟ چون نخواستیم.»

نوشته محمود دولت‌آبادی برای ایران درودی
همچنین روز گذشته محمود دولت‌آبادی نویسنده پیشکسوت در یادداشتی که در پی درگذشت ایران درودی، هنرمند نقاش در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «ایران درودی؛ آنچه از ایران درودی به‌جا ماند آثار گران‌قدر وی بود همچون نقش نگاری شاخص با حس حضورش در فضای هنر و فرهنگ کشور ما ایران؛ اما آنچه از ایرانی درودی می‌توان آموخت و در یادها نگه‌ داشت، نخست عشق به این آب‌وخاک بود که ما و شما در آن به سر می‌بریم. دیگر سماجت و پشتکار و بازهم سماجت او بود در کار هنرش، خستگی‌ناپذیر، با ایمان و باورمندی تمام. دو دیگر و همواره پیکار و پیکار ایران درودی بود با نیستی که وی را در تهدید مداوم می‌داشت که در مسیر عمر با آن پنجه در پنجه بود؛ قدم‌به‌قدم و لحظه‌به‌لحظه بااراده‌ سخت ظفرمند. پیش‌تر نوشته و گفته‌ام: انسان زندگی می‌کند تا مرگ را دور بدارد و مگر از یاد ببرد و کار می‌ورزد [در مورد ایشان هنر می‌ورزد] تا به زندگی خود معنایی ببخشد؛ و اگر اینجا به یاد می‌آورم سخن پیشگفته را، از آن است که ایران درودی شخصیتی معتبر از مصادیق چنین معنایی‌ست. زیستن به‌رغم مرگ باور به قطعیت مرگ، کار و هنر ورزیدن به باورِ یافتن و بخشیدن معنایی به زندگی.»

برچسب‌ها:

نظر شما