شناسهٔ خبر: 45509758 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرنامه دانشجویان ایران | لینک خبر

فجر ۳۹| سینمای ایران بدون روتوش؛

«زالاوا»؛ قصه بگو یا بمیر!

آن دیگری فحش نامه سیاسی سرهم کرده اسمش را گذاشته شیشلیک و دراین وانفسا یکباره می نشینیم پای فیلمی که در ربع ساعت اول مشخص می کند دلش می خواهد قصه بگوید. البته آن تیتراژ نوشته‌ش نگران کننده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» داود مرادیان// در کالج های سینمایی غرب جمله ای است که مثل چراغ فانوس دریایی ادرون مه شدید جلوی چشم همه کارگردانها قرار دارد.

«یا بلاک کن یا بمیر!» بلاکینگ یعنی بستن سروته صحنه از میزانسن تا حرکت دوربین وجای بازیگران و... چیزی که به صورت ناقص در سینمای ما به دکوپاژ معروف شده. در سینمای هالیوود کارگردان اگر نتواند قصه را در بسترکادر بندی، تعیین جای بازیگران، لنزبندی و حرکت متبلور سازداصلا کارگردان نیست.

شک و شبهه ای هم وجود ندارد. کسی هم نمی نشیند از عزیز نسین قلمبه قلمبه گوشت بکند تا خرج قیمه سفره فیلمساز کند یا مقابل دوربین سیما بنشیند و با هزینه کردن از سواد قبلی، ماله به دست بگیرد و افتضاح فلان کارگردان قصه نگو را حسب فرموده پوشش بدهد! سینما با احدی تعارف ندارد. این تازه وضعیت سینمای هالیوود است.

سینمایی که قصه گویی شاخصه اولیه آن است و اصلا نمی شود در هالیوود فیلمی را تصور کرد که قصه نتواند بگوید یا نخواهد بگوید و دغدغه اصلاح اجتماعی داشته باشد یا پز روشنفکری بدهد. در سینمای ایران اما درد بزرگتری داریم.

«زالاوا»؛ قصه بگو یا بمیر!

اینجا کارگردان ها کلا بلاک که هیچ، قصه هم بلند نیستند بگویند و این یک فاجعه دردآور است. یکی قصه‌ای ده دقیقه ای را زور می زند در صد دقیقه تحویل بدهد. دیگری قصه ای را که می تواند به تقلید از «دشمن پشت دروازه» امروزی کند به شیوه دهه شصت روایت می کند.

آن دیگری فحش نامه سیاسی سرهم کرده اسمش را گذاشته شیشلیک و دراین وانفسا یکباره می نشینیم پای فیلمی که در ربع ساعت اول مشخص می کند دلش می خواهد قصه بگوید. البته آن تیتراژ نوشته ش نگران کننده است.

اول «زالاوا» نوشته: هیچ چیزاین داستان واقعی نیست مگر بخش های ترسناکش! این آدم را نگران می کند.

مگر نمی اخواهی قصه بگویی؟ بگذار من از ترسم، از دریافتم و از هرچه هست لذت ببرم. اما دریغ و افسوس که اینجا هم به جای نشستن پای یک داستان عالی که می تواند تبدیل به یک فیلم ترسناک یا یک فیلم اجتماعی خاص شود، می نشینیم پای یک چیدمان از درگیری خرافه و علم، علمی که در مقابل خرافه شهید می شود.

آنهم در داستانی که سه چهارمش اثبات این است که جن وجود دارد. بعد چون فیلمساز دلش می خواهد مصلح تاریخی هم باشد ناچار و برخلاف منطق فیلم باید بپذیریم جن وجود ندارد. یکی هم نیست پاسخ دهد پس تغییرات واضح فیزیکی آدمها در نماهای درشت که نشان می داد شخصیت ها توسط جن تسخیر شده اند برای چه در فیلم وجود دارد؟

«زالاوا» دقیقا همین پا در هوایی است که می گویم. حیف از این موقعیت عالی!

نظر شما