روحالله صالحی
بعد از كشته شدن علي عبدالله صالح و تعدادي از اعضاي حزب كنگره مردمي يمن، جنبش انصارالله هم از نظر سياسي و هم از نظر نظامي به قدرت اصلي در اين كشور تبديل شده است كه نشان ميدهد عربستان و ائتلاف تحت امرش در يمن ناكام ماندهاند و اهدافشان با شكست مواجه شده است. عربستان سعودي و همپيمانانش كه در سه سال گذشته نتوانستهاند در جنگ يمن موفق شوند، براي جبران ناكاميهاي خود حربه ديگري به كار گرفتند و با دادن وعدههاي توخالي به علي عبدالله صالح، رئيسجمهور سابق يمن سعي كردند با ايجاد فتنه و اختلاف بين گروههاي متحد يمن، اين كشور را از درون دچار انشقاق كنند اما با درايت انصارالله توطئه سعوديها در نطفه خفه شد و با كشته شدن عبدالله صالح يك مانع و مشكل بزرگ بر سر راه وحدت و همدلي در مقاومت يمن برطرف شد. هرچند ممكن است برخي از طوايف و وفاداران به عبدالله صالح در آينده مشكلاتي را براي انصارالله ايجاد كنند اما اكنون جريان مقاومت يمن عليه دولتهاي متجاوز يكدست و مسير اتحاد و وحدت در اين كشور هموارتر شده است. همچنين نيروهاي يمني در عرصه نظامي نيز به توانايي ساخت موشكهاي دوربرد دست پيدا كردهاند كه ميتواند معادله جنگ را به نفع انصارالله تغيير دهد. سيدعلي موسويخلخالي، كارشناس مسائل غرب آسيا ميگويد:«علي عبدالله صالح به خاطر داشتن دشمن مشتركي به نام عربستان و اخوانالمسلمين با انصارالله متحد شد اما اخيراً به دليل وعدههايي كه از سوي عربستان و امارات دريافت كرده بود به انصارالله پشت كرد تا شايد بتواند دوباره به قدرت بازگردد.» به گفته موسوي، عربستانيها از اينكه گروههاي يمني، موشكهاي ديگري به سمت رياض شليك كنند وحشتزده خواهند شد و در صورتي كه تعداد موشكهاي شليك شده به سمت رياض بيشتر باشد، سيستم دفاعي عربستان قادر به دفع آنها نخواهد بود. با سيدعلي موسويخلخالي به گفتوگو نشستيم تا به سؤالاتي درباره تحولات يمن پاسخ دهند.
علي عبدالله صالح در گذشته دشمن درجه يك انصارالله بود ولي حمله ائتلاف سعودي به يمن نيروهاي انصارالله و صالح را با هم متحد كرد. اينكه چرا انصارالله با عبدالله صالح متحد شد، خيليها همان موقع هم تعجب كردند و بعضيها هم ميگفتند كه دليل نزديك شدن اين دو به يكديگر، به خاطر نفوذ صالح در بدنه ارتش بود. به نظر شما دليل اصلي اتحاد انصارالله با عبدالله صالح چه بود؟
اينكه برخي ميگويند عبدالله صالح در بدنه ارتش نفوذ داشت شايد درست باشد اما دلايل ديگري هم وجود داشت كه دو طرف را با يكديگر متحد كرد. علي عبدالله صالح سالها رئيسجمهور يمن بود و در اركان دولت هم تجربه و هم نفوذ داشت، درحالي كه انصارالله تجربه و سابقه اداره دولتي نداشت و اين نيروها به اين نتيجه رسيدند به جاي اينكه عبدالله صالح را كه سابقه دولتي داشت عليه خودشان تحريك كنند، دشمن مشتركي براي خودشان تعريف كنند و بر اساس آن بتوانند به توافقي دست پيدا كنند تا با كمك او، امور كشور را اداره كنند و مسائل اداري بر دوش انصارالله سنگيني نكند. نيروهاي انصارالله غالباً جنگجو و مبارز بودند و در قدرت سهمي نداشتند و از طريق اتحاد با حزب كنگره مردمي و صالح ميتوانستند هم در دولت نفوذ داشته باشند و هم از تجربيات تيم اداري صالح استفاده كنند.
عبدالله صالح زماني از قدرت كنار رفت كه عربستانيها و قطريها به او وعده داده بودند كه اگر كنارهگيري كند تقسيم قدرت بين خانواده او با نيروهاي مخالف انجام ميشود و خودش سهم بزرگي از قدرت را كسب خواهد كرد اما زماني كه عبدالله صالح از قدرت كنار رفت، عربستانيها به هيچ يك از وعدههايشان عمل نكردند يا نتوانستند آنها را عملي كنند يا اينكه فضاي داخل يمن براي تحقق اين وعدهها مساعد نبود.
به همين خاطر، فضاي يمن به سمت تنش پيش رفت و بعد از كنارهگيري عبدالله صالح، قدرتهاي ديگري هم مثل جنبش «اخوانالمسلمين» كه قبلاً در قدرت نبود در داخل يمن ظهور پيدا كردند و پس از بركناري صالح كه دولت مركزي تضعيف شد، مجال قدرت پيدا كردند. گروه «علي الابيض» هم كه در عدن مستقر بود و در دوران سركوبگريهاي علي عبدالله صالح نميتوانست خودنمايي كند، بعد از تضعيف دولت مركزي مجال قدرتنمايي پيدا كرد. با حمله ائتلاف عربي به يمن، عربستان دشمن مشترك عبدالله صالح و انصارالله شد و دو گروه با اخوانالمسلمين هم اختلاف پيدا كردند و اين مسائل انصارالله و حزب كنگره مردمي را به هم نزديك كرد. دو طرف توانستند تقسيم قدرتي بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن هم ارتش يمن را كه ارتش رسمي كشور بود حفظ كنند، چراكه ارتش ميتوانست براي مقابله با عربستان به كمك انصارالله بيايد. از طرفي، در اداره كشور هم تقسيم قدرتي انجام شد و انصارالله با استفاده از تجربيات تيم صالح ميتوانست وارد اركان قدرت شود و بر اساس همين تقسيمبندي بود كه انصارالله و صالح توانستند با هم متحد شوند.
خوب پس چه شد كه عبدالله صالح كه با انصارالله در يك جبهه واحد قرار داشت، يكباره به دشمني با انصارالله و كودتا عليه آن برخاست. دليل رويگرداني صالح از انصارالله و گرايش به سمت عربستان و امارات چه بود؟
بر اساس گزارشهايي كه منتشر شده است، گفته ميشود كه امارات و عربستان به صالح وعده داده بودند كه او به قدرت باز ميگردد و دوباره رئيسجمهور يمن خواهد شد. بزرگترين دشمن صالح، عبد ربه منصور هادي، رئيسجمهور فراري يمن بود كه او را به عنوان رقيب جدي ميديد و عبدالله صالح به واسطه حمايتهايي كه از جانب كشورهاي عربي داشت، فكر ميكرد اگر منصور هادي از قدرت كنار برود بار ديگر ميتواند با كمك كشورهاي عربي به قدرت بازگردد.
عبدالله صالح اصولاً مرد دسيسهها بود و نميشد روي حرفها و تعهداتش حساب باز كرد و از روز اول دنبال توطئهچيني بود. اگر خاطرات عمر موسي، دبيركل سابق اتحاديه عرب و برخي مقامات عرب را بخوانيد هميشه از عبداللهصالح شكايت داشتند كه هيچ وقت پاي حرفهاي و تعهداتش نيست. ملاكش قدرت و پول بود و هر كسي بيشتر به او پول ميداد به سمت او ميرفت چون ميگفت يمن كشور فقيري است و هميشه ميخواست از خارج وام بگيرد و اقتدار داخلياش مبتني بر جايگاه مردمي نبود و بر پايه وابستگي به كشورهاي خارجي بود.
اتفاقاتي كه در صنعا رخ داد و به درگيري با نيروهاي انصارالله منجر شد به خاطر همان وعدههايي بود كه عربستان و امارات به عبدالله صالح داده بودند. هدف عربستان و امارات اين بود كه انصارالله را در صنعا شكست دهند و براي رسيدن به اين هدف سعي كردند عبدالله صالح را از انصارالله جدا كنند و صالح را به سمت خودشان بكشانند و به او پيشنهاد بازگشت به قدرت را دادند و عبدالله صالح فكر ميكرد همان اتفاقي كه در مصر رخ داد و عبدالفتاح السيسي، رئيسجمهور اين كشور با حمايت امارات و عربستان به قدرت رسيد، او نيز با حمايت امارات و عربستان ميتواند دوباره به قدرت بازگردد. در ظاهر، آنچه بر اساس اخبار و گزارشها شنيده ميشود، هدف اين بوده است و به نوعي عبدالله صالح داشت از انصارالله فاصله ميگرفت تا بتواند به قدرت برسد.
بعد از كشته شدن عبداللهصالح، احتمال متحد ماندن انصارالله با حزب كنگره ملي صالح چقدر است. به نظر ميرسد انصارالله هنوز هم سعي دارد حزب صالح را حفظ كند. آيا طرفداران صالح همچنان با انصارالله متحد ميمانند يا شكافها بين دو گروه همچون گذشته بيشتر خواهد شد؟
الان زود است كه درباره اين موضوع صحبت كنيم و اين مسئله را بايد در اتفاقاتي كه ممكن است در روزهاي آينده در يمن بيفتد، ببينيم.
برخي منابع گفتهاند كه حوادث اخير صنعا يك توافق پشت پرده بين عبداللهصالح با امارات و عربستان بوده است تا پسر صالح را به قدرت برسانند. پيشتر نيز اخباري درباره روابط پسر صالح با اماراتيها منتشر شده بود. به نظر شما اين مسئله تا چه حد صحت دارد؟
به قدرت رسيدن احمد صالح، هدف ايدهآل عبدالله صالح بود. ممكن است علي عبدالله صالح به اين مسئله فكر ميكرد كه آنچه براي قطر اتفاق افتاد و «شيخ حمد» از قدرت كنار رفت و پسرش امير قطر شد و در يمن نيز اگر پسر صالح به قدرت ميرسيد، باتوجه به بيتجربگي او در عرصه سياسي وابسته عبدالله صالح ميشد، زيرا پدرش كه در همه اركان ارتش نفوذ داشت، حرف اول و آخر را ميزد و ميتوانست اعمال نفوذ كند. اگر چنين وعدهاي عملي ميشد، عبدالله صالح يا پسرش را از قدرت كنار ميزد و خودش قدرت را به دست ميگرفت و پسرش را به عنوان جانشين معرفي ميكرد چون در اخبار آمده بود كه عبدالله صالح در نبردها و خيلي از مسائل سياسي از پسرش راضي نبوده است و او را فرد خام و كمتجربه ميدانست كه در بسياري از موارد كاهلي به خرج داده است و براي همين نميتوانست به او اعتماد كند اما پسرش ميتوانست بين دشمنانش و انصارالله وجهالمصالحه قرار بگيرد ولي پشت پرده خودش قدرت را در دست بگيرد و ممكن است چنين فكري در ذهنش بود اما آنچه واضح بود اينكه خود يا خانوادهاش قرار بود به قدرت برگردند و دوباره قدرت را در يمن قبضه كنند.
آيا با توجه به شرايط پيش آمده در يمن، الان احتمال روي كار آمدن احمد صالح در اين كشور وجود دارد؟ با وجود قدرت انصارالله و افزايش جايگاه مردمي اين گروه، آيا عربستان و امارات اين توانايي را دارند كه او را به قدرت برسانند؟
به هر حال، با كشته شدن عبدالله صالح جايگاه حزب كنگره مردمي بيشتر تضعيف شده است و هر چند پسر صالح در بين بسياري از اعضاي اين حزب جايگاه خوبي دارد اما اين به معناي اين نيست كه همه با او موافق هستند. عبدالله صالح در بين حزب خودش وجهه خاصي داشت اما زماني كه خودش نيست ديگر لزومي ندارد كه افراد ردههاي پايينتر حزب، خانواده عبدالله صالح را نيز بپذيرند و از خانواده او كسي در قدرت باشد. شايد خانواده عبدالله صالح بتوانند با تطميع و همكاري، حزب را در كنار خودشان داشته باشند اما در خود حزب افراد باسابقهاي وجود دارند كه براي خودشان ادعاهايي دارند و فكر ميكنند كه در نبود عبدالله صالح ميتوانند جاي خالي او را پر كنند و اين افراد نيز جايگايي در درون حزب كنگره مردمي دارند كه ميتوانند صاحب منصب باشند. بنابراين وقتي عبدالله صالح نيست، قطعاً جايگاه خانواده او در حزب هم تضعيف شده است و با توجه به اينكه انصارالله الان قدرت و جايگاه مردمي بيشتري در يمن پيدا كرده است، به طور يقين ميتواند با دست برتر با حزب كنگره مردمي معامله كنند و اين مسئله كار را براي حزب سختتر ميكند. در كشورهاي عربي احزاب متكي بر فرد هستند و با كنار رفتن و مرگ او كارايي خود را از دست ميدهند. حزب بعث در عراق متكي بر قدرت صدامحسين بود و با مرگ او كارآمدي خود را از دست داد و در يمن هم اين اتفاق افتاده است و الان كه عبدالله صالح نيست خود حزب او نيز ضعيف ميشود و اگر اعضاي حزب بخواهند از قدرت برتر كشور يعني انصارالله جدا بشوند و خود را از اتحاد كنار بكشند، دو راه بيشتر ندارند. اول يا بايد خودشان با تشكل جديد به قدرت سومي در يمن تبديل بشوند كه اين نياز به حمايتهاي خارجي دارد يا اينكه زير چتر عربستان سعودي بروند كه هر دو راه نيز ميتواند براي آنها گران تمام شود. اگر حزب كنگره مردمي به سمت ائتلاف عربستان برود با منصور هادي كه طيف ديگر يمن است مشكل پيدا ميكند و نميتوانند با يكديگر كنار بيايند، به ويژه اينكه دو طرف به يكديگر به چشم دشمن نگاه ميكنند. از طرف ديگر، منصور هادي كه حمايت عربستان و عربها را دارد براي خود ادعايي دارد و جايگاه لازم را كسب كرده است و تمايلي ندارد كه رقيب جدي در كنارش باشد. همچنين حزب كنگره مردمي و خانواده صالح هم در يمن جايگاهي ندارند كه با اتكا به آن بتوانند قدرت را در دست بگيرند.
چرا عربستان و امارات از همان اول جنگ از عبدالله صالح حمايت نكردند و با گذشت سه سال، سياست خود را تغيير دادند.دليل اينكه در ماههاي اخير به فكر حمايت از صالح افتادند چه بود؟
بعد از استعفاي عبدالله صالح در سال 2011، يك فضايي در داخل يمن به وجود آمد كه به نفع عربستان سعودي نبود و فضا انقلابي شده بود كه عربستانيها نميتوانستند در آن شرايط اعمال نفوذ كنند و به همين خاطر نتوانستند به خيلي از وعدههايي كه به صالح داده بودند، عمل كنند و بنابراين او را از دست دادند اما بعداً عربستانيها وقتي ديدند كه نيروهاي انصارالله كنترل صنعا را به دست گرفتند و پس از آن به سمت عدن پيشروي كردند و عبدالله صالح هم با انصارالله متحد شد، عملاً كاري از دستشان برنميآمد. عربستان ميگويد كه يمن حياط خلوت آن است و بايد آن را كنترل كند ولي وقتي ديد كه نميتواند با عبدالله صالح به هدفش دست پيدا كند، او را كنار زد. اينكه الان چرا به سياست حمايت از عبدالله صالح برگشته است، يكي اين است كه ادامه جنگ در يمن ديگر براي عربستان و متحدانش سودي ندارد. براي اولين بار در تاريخ عربستان در پنج دهه گذشته، اين كشور دچار كسري بودجه گستردهاي شده است و بر اساس آمارهاي اعلام شده اين كشور حدود 45 ميليارد دلار كسري بودجه داشته است كه بخشي از آن به جنگ يمن مربوط ميشود. از طرفي، فشارهاي بينالمللي عليه حملات عربستان در يمن هم بيشتر شده است و وقتي اتحاديه اروپا فروش تسليحات به عربستان را ممنوع ميكند، از منظر وجهه بينالمللي براي اين كشور ضربه بزرگي به شمار ميرود. اينكه كشورهاي غربي ديگر نميتوانند حملات سعوديها در يمن را تحمل كنند، به خصوص اينكه بمباران يمن تاكنون نتيجه ملموسي براي عربستان و ائتلاف عربي در پي نداشته است. اين جنگ كه براي نابودي انصارالله شروع شده بود، با گذشت سه سال نتوانسته قدرت انصارالله را كم كند و وقتي موشكهاي دوربرد يمنيها به عمق رياض و جده شليك ميشوند، ثابت ميكند كه عربستانيها نتوانستهاند به اهدافشان در يمن دست پيدا كنند.
وقتي ارتش ائتلاف عربي در عدن متوقف ميشود و بيش از آن نميتواند پيشروي كند، بيانگر اين است كه عربستان و همپيمانانش در به كارگيري تاكتيكهايشان دچار اشتباه شدهاند، بنابراين عربستان به دنبال اين است كه جنگ يمن را به هر قيمتي شده، تمام كند اما اين جنگ چگونه بايد تمام شود. اينكه بگويند ما در جنگ شكست خوردهايم كه اين مسئله برايشان قابل قبول نيست. با وجود اين همه ادعا، به كارگيري تسليحات پيشرفته و پول در مقابل كشور فقير يمن كه تنش داخلي دارد، پذيرش شكست براي عربستان خيلي سنگين است. يكي هم اين بود كه آخرين تيرهاي تركش خودشان را براي پيروزي در يمن استفاده كنند. آخرين تير اين بود كه در درون انصارالله انشقاق و اختلاف ايجاد كنند و عبدالله صالح را با دادن وعدهها به سمت خودشان بكشند و براي رسيدن به اين هدف و اختلافافكني در بين يمنيها، صالح را به كودتا عليه انصارالله تحريك كردند كه در اين هدف نيز شكست خوردند.
با كشته شدن عبدالله صالح، سعوديها چه سياستي را در مقابل انصارالله به كار خواهند گرفت؟
بايد منتظر باشيم و ببينيم كه سير تحولات در روزهاي آينده به چه سمتي پيش خواهد رفت. يك نظريه كه بيشتر نزديك به واقعيت است، اين است كه عربستانيها خودشان را در منطقه بازنده ميبينند. عربستانيها در سوريه به آن چيزي كه ميخواستند، نتوانستند دست پيدا كنند و عملاً از قاعده بازي حذف شده به حساب ميآيند. در لبنان تلاش داشتند سعدالحريري، نخستوزير لبنان را عليه فضاي سياسي اين كشور تحريك كنند و نتيجه عكس گرفتند و اين مسئله برايشان سنگين تمام شد و با مداخله امانوئل مكرون، رئيسجمهور فرانسه مجبور به عقبنشيني شدند. در عراق هم كه تروريستهاي داعش شكست خوردند، عملاً بازنده شدند و به رغم اينكه سعي ميكنند به گروههاي عراقي نزديك شوند اما به هيچ دستاورد ملموسي نرسيدند. بنابراين مقامات عربستان براي اينكه بگويند در عرصه سياست خارجي دستاوردي داشتيم، به نظر ميرسد دنبال ايجاد آشوب در جاي جديدي هستند. يمن به خاطر اينكه هم مرز مشترك با اين كشور دارد و هم اينكه در جنگ با آن قرار دارد، ميتوانست براي عربستان آخرين گزينه باشد و اگر يمن به سمت تنش كشيده ميشد، درگيري و آشوب ميتوانست به داخل عربستان كشيده شود. بنابراين يمن گزينه آخر براي عربستان بود ولي چون تمام گزينههايش به شكست منجر شده است، تنها يمن برايشان باقي مانده است. گويا بعد از مرگ عبدالله صالح به عنوان يكي از گزينههايي كه عربستان فكر ميكرد با كمك او ميتواند سياست يمن را به نفع خودش تغيير دهد، از دست رفته است. با وجود اين، به نظر ميرسد عربستانيها دو راه پيش رو داشته باشند. يا از تحولات يمن سرخورده شوند و به سمت حل موضوع بروند كه در اين صورت جايگاهشان در ائتلاف عربي تضعيف ميشود. با توجه به خشونتهايي كه از عربستان سراغ داريم و با توجه به تصميمهاي شتابزدهاي كه سعوديها اتخاذ كردهاند، ممكن است باز هم با تصميمات جديد يمن را وارد جنگ داخلي كنند. فعلاً به نظر ميرسد با مرگ عبدالله صالح خود عربستانيها هم دچار شوك شدهاند و فكر نميكردند كه چنين اتفاقي براي صالح بيفتد و ممكن است تا چند روز در شوك بمانند و پس از آن تصميم بگيرند كه چه كاري ميتوانند انجام دهند.
يكي از سناريوهاي ممكن هم اين است كه تنشها را در يمن تشديد كنند. همچنانكه پس از مرگ عبدالله صالح عربستان حملات خود را به صنعا افزايش داد و نتيجهاي در برنداشت و تنها مناطق غيرنظامي نابود شدند. با وجود اين، اگر بخواهند به اين خشونتها ادامه بدهند، تنشها در يمن تشديد خواهد شد ولي اينكه چگونه ميخواهند اين كار را انجام دهند بايد در آينده ببينيم. ممكن است گروههاي تروريستي مثل القاعده را در داخل يمن تحريك كنند يا اينكه داعش را وارد يمن كنند و بايد منتظر بمانيم و ببينيم كه تحولات در روزهاي آينده به چه سمتي خواهد رفت.
با توجه به اينكه مزدوران سعودي در يمن در طول سه سال نتوانستهاند موفقيتي كسب كنند و حتي برخي از آنها از عربستان دستور نميگيرند و خودسرانه عمل ميكنند، با اين حال، آيا عربستان بار ديگر روي اين گروهها سرمايهگذاري خواهد كرد و اينكه ميتواند با استفاده از القاعده و داعش اهداف خود را در يمن عملي كند؟ همچنانكه عربستان و منصور هادي گفتهاند كه به زودي به صنعا حمله ميكنند، آيا اصلا ائتلاف عربي توانايي حمله زميني به صنعا را دارد؟
اگر عربستان و متحدانش توانايي حمله زميني به صنعا را داشتند تاكنون اين كار را كرده بودند. منصور هادي از همان روز اول ميخواست به صنعا برسد ولي حتي جرئت نكرده به مدت يك هفته در عدن كه در كنترل نيروهاي ائتلاف است، بماند و اينها شعاري بيش نيست. مشكلي كه در درون ائتلاف عربستان و يمنيها به وجود آمده است و همچنان گريبانگيرشان است، اينكه بزرگترين متحدشان در يمن علي الابيض بود كه گفت بيش از اين جنگ را ادامه نميدهد و گفت كه ما با اين هدف به ائتلاف عربي ملحق شديم كه به شهر عدن برسيم و به اين هدف هم رسيديم و بيشتر از اين پيشروي نميكنيم. از طرفي، ديگر ارتشهاي عربي هم وارد فاز عمل نشدند تا براي عربستان بجنگند و قطر هم كنار كشيد و الان از لحاظ پيادهنظام، عربستانيها نيروي ورزيدهاي ندارند كه بتوانند با كمك آنها به سمت مناطق ديگر كه در كنترل انصارالله است، پيشروي كنند و تنها راه ادامه حملات هوايي است، چراكه لشكرهاي ديگر در روي زمين متوقف شدهاند. اگر سعوديها ميتوانستند صنعا را بگيرند تا حالا اين كار را انجام داده بودند. آنها ميخواستند انصارالله را در صنعا سرنگون كنند كه نتوانستهاند در اين زمينه موفق شوند و الان انصارالله قدرت اول در يمن است.
به نظر ميرسد، با كشته شدن صالح، انصارالله توانسته بر اوضاع صنعا مسلط شود و امنيت را در پايتخت تثبيت كند. آيا روند افزايش قدرت انصارالله تداوم خواهد داشت يا بيثباتيها بار ديگر در اين شهر تشديد ميشود؟
اگر اتحاد با ارتش حفظ شود و انصارالله بتواند ارتش را همراه خود داشته باشد و ارتش هم متحد انصارالله باقي بماند و نهادهاي قدرت در صنعا همچنان در كنترلشان باشد و نيروهايي كه همچنان در اين نهادها هستند با انصارالله همكاري كنند، ميتواند اين روند را ادامه دهد و به نتيجه برسد. ولي اگر تنش بيش از اين باشد، ممكن است اداره امور از دستش خارج شود. الان نميتوان با قاطعيت گفت كه نتيجه چه خواهد شد و بايد منتظر ماند و ديد كه در آينده چه اتفاقي رخ خواهد داد.
همانطور كه ميدانيد به رغم محاصره يمن، اما انصارالله و ارتش اين كشور توانستند به ساخت موشكهاي دوربرد دست پيدا كنند و حتي موشكهاي بالستيك و كروز را به سمت رياض و ابوظبي شليك كردهاند كه نگراني سعوديها و امارات را در پي داشته است. ارزيابي شما از توانمنديهاي موشكي يمن و تأثير آن بر تغيير معادلات جنگ چيست؟
قطعاً اين مسئله در روند جنگ مؤثر است و ساخت اين موشكها مقامات عربستان را خشمگينتر ميكند.اينكه توانايي موشكي چه دستاوردي ميتواند براي يمنيها داشته باشد بايد در آينده ديد. انصارالله در شرايط فعلي يك دستگاه ديپلماتيك كه بتواند از طريق آن قدرت سختافزاري خودش را به قدرت نرمافزاري تبديل كند، ندارد. با توجه به اينكه عربستان همه كشورها را عليه يمن بسيج كرده است، انصارالله به غير از ايران با كسي تعامل ندارد. اينكه انصارالله بيايد با قطريها و عمانيها وارد مذاكره شود و آنها ميانجيگري بكنند، ميتواند دستاورد جديدي كسب كند اما اينكه داشتن چنين توان موشكي تا چه اندازه براي يمنيها مؤثر باشد، شايد بتواند توقف جنگ را تسريع كند. عربستانيها از اينكه گروههاي يمني، موشكهاي ديگري به سمت رياض شليك كنند وحشتزده خواهند شد، تا كنون كسي به پايتخت عربستان موشك شليك نكرده است و اگر الان موشكهاي جديدي به سمت رياض شليك بشود و اين مسئله ادامه داشته باشد، احساس خطر خواهند كرد. اين موضوع يا جنگ را بسيار تشديد ميكند يا اينكه عربستانيها را سر عقل خواهد آورد تا پاي ميز مذاكره برگردند و نميتوان از هم اكنون افق روشني را براي اين مسئله پيشبيني كرد.
نظر شما